جلسه پنجم از دور دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی ایران با استادی مسافر راهنما عزیزالله، نگهبانی مسافر فرشاد و دبیری همسفر روحالله با دستور جلسه «عدالت، آیا همه افراد در کنگر۶۰ باهم برابرند» سهشنبه 21 مرداد 1404 رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
از نگهبان جلسه و دبیر محترمشان تشکر میکنم که اجازه خدمت دادند، انشاالله که تعطیلات خوبی رو پشت سر گذاشته باشید و به همه عزیزان خوش گذشته باشد.
دستور جلسه عدالت، وقتیکه عدالت را میگوید، پشت سرش سؤال میکند که آیا در کنگره۶۰ همه افراد باهم برابر هستند؟ اصلاً معنی عدالت اين نيست که ما فکر کنیم عدالت یعنی مساوات، یعنی چيزی که بهطور مساوی بین همه تقسیم میشود. عدالت ریشه در عدل دارد، عدل از تعادل میآید تنها چیزی که در زمان اعتياد از ما گرفته میشود به هم ریختن شهر وجودی است، این تعادل است که از دست ما میرود، انسانی هم که تعادل از دستش برود دیگر هیچچیز در اختیار خودش نیست، شما نمیتوانید یک مصرفکننده را ده دقیقه روی این صندلی بنشانید، این را دیگر ما با گوشت، پوستواستخوانمان و کلا با تمام وجود حس کردهایم. ازآنجاییکه سؤال میکند آیا در کنگره۶۰ همه باهم برابرند؟ خیر.
این عدالت نیست که همه باهم برابر شوند. خداوند در کلامالله میفرمایند: آیا آنهایی که میدانند و آنهایی که نمیدانند باهم برابرند؟ آیا بینایان با نابینایان برابرند؟ چنین چیزی ما نداریم که اینها باهم برابر باشند. آیا حال همه افرادی که به کنگره میآیند موقع رفتن باهم یکی هست؟ هیچوقت اینطوری نیست. درجه را چه کسی گرفته؟
رتبه را چه کسی گرفته؟ کسی که با حسی خوب خدمت کرده و کاری هم با هیچچیز نداشته، به حرف راهنما، مرزبان، ایجنت چشم گفته است. ما نیامدیم اينجا که حواسمان را چیز دیگری پرت کند. بعضی وقتها ما یادمان میرود که کجا هستیم و برای چه آمدهایم، اینقدر که این در روزمره ما تکرار میشود بهمرورزمان عادی میشود.
چرا باید در این گرمای سوزان، سرمای زمستان و برف، در پاییز، اینهمه راه را میآییم و میرویم که دستخالی ازاینجا نرویم، ما نیروی وجودی خودمان را اگر با بیرون یکسان کنیم عدالت را هم میتوانیم بیرون از کنگره در کارهایمان در زندگیمان باهم یکسان کنیم.
رهجویی که اینجا اول وقت میآید، خدمت کرده و صندلی جابهجا میکند، نگهبان نظم است، با حس خوب با دیگران ارتباط برقرار میکند، دنبال حواشی نيست، دنبال این نیست که ببیند فلانی چکار کرده. فلانی به من چی گفت؟ کار خودش را به نحو احسن انجام میدهد و خدمت گذار واقعي هست و همهکس را به خاطر به دست آوردن منافع شخصی خودش نردبان نمیکند که برود بالا، این آدم در زندگی بیرون هم عدالت را یاد میگیرد، کنگره۶۰ برای همین است. من از راهنمایم یاد گرفتهام که خدمتگزار باشم، رهجوی من هم بايد از من یاد بگیرد که خدمتگزار باشد.

من یاد گرفتم که به ایجنت و مرزبان چشم بگویم؛ وظیفه من هست که بهعنوان یک راهنما بگویم چشم، اصلاً به درست و غلطتش کاری ندارم. فرمان یعنی ما در دور یک محور حرکت میکنیم، کسی از این محور خارج میشود که نقض فرمان کند، ما فقط برای درمان اعتیاد به کنگره میآبیم.
یاد میگیریم که چطوری زندگی کنیم ،اگر قرار باشد حال بعد از درمان اعتیادمان با زمان مصرفمان یکی باشد، پس جهانبینی برای ما چهکار کرده است؟ این همه وقت گذاشتهایم زمستان ،گرما ، پای پیاده همه اینها رو داریم خرج میکنیم بهایش را میپردازیم که به آن
بهشت برسیم، به آن بهانه برسیم، به آن نتیجه برسیم.
انشا الله که همه ما به نقطهای برسیم چه سفر اولی، چه تازهوارد، دستخالی از اینجا بیرون نرویم.
ممنون و متشکرم.
مرزبان کشیک: مسافر رضا
عکاس و تایپیست: مسافر بختیار لژیون دوازدهم و مسافر محمد لژیون ششم
ویرایش و ارسال: راهنما مسافر حسن لژیون پنجم
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
238