English Version
This Site Is Available In English

نعمت‌های لژیون سردار بی‌شمار است

نعمت‌های لژیون سردار بی‌شمار است

جلسه نهم از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی پرند با استادی مرزبان همسفر شیوا، نگهبانی موقت همسفر مینا و دبیری همسفر مرضیه با دستور جلسه: «عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟» روز سه‌شنبه به تاریخ ۲۱ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا تشکر می‌کنم از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان برای حضورم در کنگره60 و سپاسگزارم از ایجنت شعبه، گروه مرزبانی، نگهبان، دبیر و خزانه‌دار لژیون سردار که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته راجع به عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟ در این دستور جلسه  علامت سوال وجود دارد و از من سوال می‌پرسد؛ یعنی من را با خودم روبرو می‌کند تا به خودم که روز اول با حال خراب از در کنگره وارد شدم تا به الان نگاه کنم و به گذشته خودم برگردم و ببینم واقعاً برای کنگره و برای خودم چه کاری انجام دادم؛ شاید روزهای اول که به کنگره می‌آمدم می‌گفتم فقط به خاطر مسافرم و برای این‌که از اعتیاد رها شود می‌آیم؛ اما وقتی در مسیر قرار گرفتم متوجه شدم که حال خودم خیلی خراب‌تر و آن ضد ارزش‌هایی که در درون من تبدیل به کینه و نفرت شده بود خیلی بیشتر از مسافرم است.

مسافرم مصرف کننده بود و مواد مخدر مصرف می‌کرد، زمانی‌که نئشه بود در نئشگی خودش به سر می‌برد و زمانی هم که خمار بود دنبال مصرف مواد مخدر بود تا دوباره نئشه شود. همه بار مسئولیت به دوش من بود و آن ضد ارزش‌های من روز‌به‌روز تیره‌تر و تاریک‌تر می‌شد. امروز باید از خودم بپرسم در حال حاضر که من به کنگره آمده‌ام باید چه دیدگاهی داشته باشم؟ آقای مهندس دژاکام اولین سی‌دی که برای ما قرار داده‌اند سی‌دی وظایف رهجو است. در این سی‌دی به ما گفته می‌شود که به عنوان یک رهجو چه وظایفی بر عهده داریم و در ابتدای ورود به کنگره باید هر سمتی که داریم پشت در کنگره بگذاریم و وارد شویم؛ یعنی من شیوا در بیرون از کنگره حتی اگر بالاترین مقام را داشته باشم در مقابل اعتیاد همسرم کم آوردم که به این‌جا مراجعه کردم؛ پس باید سمت خود را پشت در بگذارم؛ چون هیچ کمکی در زمینه اعتیاد به من نکرده است و باید آن ظرف وجودی خودم را خالی کنم تا آموزش بگیرم.

در کنگره60 خیلی راحت آموزش می‌گیریم، روی صندلی‌ها می‌نشینیم؛ وقتی که هوا گرم است این‌جا کولر روشن است، زمانی‌که هوا سرد است این‌جا بخاری روشن است و یک مشاور تازه‌واردین برای من گذاشته‌اند که من را راهنمایی کند. جا دارد در این‌جا یاد کنم از راهنمای تازه‌واردین همسفر فرنگیس که با آغوش باز من را پذیرا شدند؛ وقتی از مشکلاتم برای او تعریف می‌کردم می‌گفت من همه‌ را درک می‌کنم. همسفر فرنگیس تنها کسی بود که شاید در آن چند سال گذشته آن روز با حال خراب من گفت که تو را درک می‌کنم. 3 جلسه مشاوره تازه‌واردین من که تمام شد راهنما انتخاب کردم و وارد لژیون شدم. در ابتدای ورود به کنگره خیلی با کار مرزبانی آشنا نبودم؛ ولی قطعاً مرزبان‌ها اولین نفری بودند که در را برای من باز کرده بودند؛ ولی من شیوا قدم‌های آن مرزبان‌ها را ندیدم.

دومین یا سومین جلسه حضورم در کنگره مصادف شد با جشن مرزبانی که هدیه من را برای جشن مرزبانی قبول نکردند و به من گفتند که تازه‌وارد هستی و نمی‌توانی پاکت بدهی. آن زمان همسفر سونیا مرزبان شعبه ابن‌سینا بود. زمانی‌که وارد لژیون راهنما همسفر سهیلا شدم آن‌جا هم از مشکلاتم گفتم و او هم به من گفت که درکت می‌کنم و در کنارت هستم. واقعاً هم تا به الان در کنار من بود یا این‌که وقتی به شعبه پرند آمدم وارد لژیون راهنما همسفر مرضیه شدم و او هم در بدترین روزهای زندگی‌ام در کنارم بودند. راهنماها، ایجنت و گروه مرزبانی جزو این سیستم هستند و من به سیستم کنگره60 خیلی بدهکارم؛ چون حال‌خوش امروزم را مدیون تک‌تک عزیزانی هستم که برای من قدم برداشتند‌ چه قدم‌هایی که دیدم و چه قدم‌هایی که ندیدم؛ چون ما قطعاً کار دیده‌بان‌ها و اسیسانت‌ها را نمی‌بینیم.

کسانی هستند که پشت این سیستم مثل یک کوه ایستاده‌اند و قطعاً عدالتی وجود دارد. شاید قبل از کنگره می‌گفتم عدالتی نیست، عدالت را برابری و مساوات می‌دانستم و می‌گفتم من برای مادرم باید با خواهرم برابر باشم؛ ولی الان که نگاهم کنگره‌ای شده است می‌بینم؛ اگر من صد خودم را برای مادرم نگذارم خواهرم صد خودش را گذاشته و برای مادرم عزیزتر است. درست است که هم من و هم خواهرم از وجود یک مادر هستیم؛ ولی هر کسی جایگاه خودش را برحسب آن تلاش و کوششی که انجام می‌دهد مشخص می‌کند. خدا را هزاران بار شکر که در جایگاه‌های خدمتی قرار گرفتم و روزبه‌روز به این موضوع بیشتر پی می‌برم که اگر یک نفر راهنما می‌شود حتماً از مراحل مختلفی عبور کرده است. همان‌طور که در سی‌دی ذره‌ذره آقای مهندس می‌فرمایند: اگر بخواهید از هر مقطعی عبور کنید مانند یک کانال است و باید امتحان پس بدهید. من شیوا این دو سال و نیم که وارد کنگره شدم امتحان‌های زیادی دادم و آزمون و خطاهای زیادی داشتم که قطعاً صد نبودم؛ چون یک انسان از نیروهای منفی و مثبت تشکیل شده است.

گاهی اوقات نیروهای منفی سر راه من قرار گرفتند. یک روزهایی حالم بد و یک روزهایی حالم خوب بوده و هر روزی که وارد کنگره شدم برحسب سعی و تلاش خودم برداشت کردم. در کنگره سفره پهن بوده و این من شیوا بودم که انتخاب کردم چقدر برداشت کنم. راهنما نمی‌تواند برای رهجویی که خودش نمی‌خواهد کاری انجام دهد؛ چون خواسته من رهجو خیلی مهم است. من همسفر باید از خودم سوال کنم که وقتی وارد لژیون می‌شوم از لژیون چه می‌خواهم؟ مگر می‌شود همه چیز را فقط راهنما به من بدهد؛ وقتی این توقع را از راهنما دارم؛ حتی اندازه یک ارزن هم از آموزش‌های آن لژیون برداشت نمی‌کنم؛ ولی وقتی ظرف خودم را خالی کنم و بگویم من هم هستم؛ وقتی راهنما می‌گوید دفتر سی‌دی خود را نشان دهید و من دفتر سی‌دی خودم را تحویل راهنما بدهم این قدم اولی بوده که برای خودم برداشتم؛ چون نه راهنما و نه هیچ کس دیگری نیازی به سی‌دی من ندارد.

من تمام دفترهای سی‌دی‌ خودم را نگه داشته‌ام و شاید در زمان آزمون‌ها آن دفترها را نگاه کردم و فقط آن لحظه که سی‌دی‌ها را نوشتم برداشت خودم را برداشتم؛ پس همه این نوشتن‌ها برای خود من بوده است نه برای هیچ کس دیگری؛ اگر راهنمایی در لژیون می‌گوید بچه‌ها سی‌دی‌های خود‌ را نوشته‌اید یا نه؟ آن‌جا به نظر من مانند قیامت است و روز قیامت هم همچین برنامه‌ای وجود دارد هر کسی را با توشه‌ای که با خود برده است مقایسه می‌کنند. آن‌جا آیا همه ما با هم برابر هستیم؟ خیر یک‌سری به بهشت و یک‌سری از انسان‌ها به جهنم می‌روند. بهشت یا جهنم روی زمین ما کجا است؟ من شیوا درک کرده‌ام که زمانی که پای خود را در شعبه می‌گذارم این‌جا بهشت من است.

چند سالی که از کنگره دور بودم مثل یک ماهی بودم که از تنگ آب بیرون افتاده باشد و خیلی دست و پا می‌زدم روزهای خوب و بد زیادی داشتم؛ ولی روزهای خوب من هم خوب نبود چون در ناآگاهی و تاریکی بودم؛ ولی الان خدا را هزاران بار شکر که وقتی به مشکلی برمی‌خورم تک‌تک وادی‌ها به کمک من می‌آیند. سی‌دی ذره‌ذره آقای مهندس خیلی قشنگ است من هر چه جلوتر می‌آیم و سی‌دی‌های جدید را گوش می‌کنم می‌بینم نیاز من بیشتر می‌شود؛ یعنی فکر می‌کنم آقای مهندس برحسب نیاز من شیوا این سی‌دی را داده است. موضوعی که آقای مهندس در آخر سی‌دی ذره‌ذره مطرح کردند و برای من خیلی جالب بود این است که هر کسی به اندازه خودش برداشت می‌کند. امیدوارم در این لژیون سردار که قرار گرفته‌ام بتوانم به اندازه لیاقتی که دارم برداشت کنم. گاهی اوقات اذن و اجازه خدمت به افراد داده نمی‌شود. دیروز وقتی با راهنما همسفر الهه خزانه‌دار لژیون سردار در مورد استاد جلسه لژیون سردار صحبت کردم به من گفت که شیوا تو استاد جلسه لژیون سردار هستی و حتما نیاز من در این دستور جلسه است.

من شیوا شاید یک وقت‌هایی خودم را گم کنم و این جایگاه‌ها به من تلنگری می‌زند که در کجای کار قرار گرفته‌ای و یک مقدار سعی و تلاش خودت را بیشتر کن؛ شاید یک وقت‌هایی غرور و منیت به سراغ من بیاید و بگوید تو که صد خودت را گذاشتی؛ ولی وقتی در جایگاهی قرار می‌گیرم که خودم را با خودم روبرو می‌کنم می‌بینم واقعاً هیچی نیستم و هیچ کاری نکردم. نعمت‌های لژیون سردار واقعاً بی‌شمار است؛ وقتی که می‌نشینم و نعمت‌هایی که من داده شده است را می‌شمارم، اولین نعمتی که به یاد من شیوا می‌آید می‌گویم خدایا شکر برای نفس کشیدن خودم و عزیزانم و این برای من خیلی مهم است؛ اگر ما نتوانیم همین دم و بازدم را داشته باشیم و اگر سیستم‌هایی برای نفس کشیدن به ما وصل باشند چقدر دردناک است و یک جایی آن دستگاه نمی‌تواند به من شیوا آن اکسیژن و نفس را برساند. هزاران بار شکر برای عدالت و بودن خداوند و برای این‌که امروز من شیوا در این جایگاه قرار گرفتم که از تک‌تک شما آموزش و انرژی بگیرم، در حلقه عاشقی سردار باشم و خدمت کنم.

تایپیست: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر‌ مرضیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .