آقای مهندس در سیدی پرده میفرمایند: همه چیز در درون انسان نهادینه شده است و ما باید آن نیروهای خفتهای که در درون ما هست را بیدار کنیم و نیروهای خفته درون خود را استخراج کنیم. مثلا میخواهیم زبان روسی یاد بگیریم؛ باید حرکت، تکرار و تمرین کنیم و در پی یادگیری آن باشیم تا بتوانیم به زبان روسی صحبت کنیم و یا هر هنر دیگری.
هر هنر و حرکتی در درون خود انسان هست و باید استخراج و استفاده کنیم. باید از زندگی استفاده کنیم. بعضیها همه عمر خود را صرف زندگی کردن میکنند و اصلا به فکر آموزش دیدن و افزایش دانش خود نیستند. برای مثال: حیوانات فقط به فکر خود و خوراک خود هستند و هیچ تلاشی برای بالا بردن دانش خود ندارند؛ اما انسان نباید اینگونه باشد. بعضیها هم زندگی کردن را فراموش میکنند و تمام توان خود را میگذارند روی معنویات و بالا بردن دانش خود و از چیزهای دیگر غافل میشوند. که آقای مهندس میفرمایند: این هم درست نیست.
زمانی انسان هنر کرده است که بتواند هر دو اینها را کنار هم داشته باشد. هم به زندگی بپردازد و هم از حیات برخوردار باشد و هم بتواند حیات معنوی و دانش خود را بالا ببرد. زمین که نیروهای خفته دارد و این ما هستیم که باید بیل برداریم و نیروی خفته زمین را استخراج کنیم و تا زمانی که کاشت انجام ندادیم نمی توانیم برداشتی از زمین داشته باشیم. خود انسان هم مثل زمین نیروهای خفتهای دارد که برای رسیدن به آنها باید: ۱_ تفکر داشته باشیم ۲_ باید حتما حرکت کنیم، وقتی که حرکت کردیم ممکن هست با مشکلاتی رو به رو بشویم و شکست بخوریم و خطر شکست همیشه در کمین هست نباید ناامید شویم. شکست پل پیروزی هست و ممکنه یکی دو بار شکست بخوریم؛ ولی باید از نو شروع و تلاش کنیم؛ باید از پردههای باورهای غلط بیرون بیاییم.
مسئله اعتیاد که باورهای غلطی در مورد درمان اعتیاد در جامعه وجود دارد، باید این باورهای غلط را بیرون بریزیم. یک سری تعصبهای غلط باید از این پرده باورهای غلط بیرون بیاییم. پرده حسادت، پرده کینه توزی، پرده غیبت، پرده در امور دیگران تجسس کردن، پرده گمان بد بردن و... همه اینها پوسیده هستند باید از این پردهها بیرون بیاییم تا زمانی که بیرون نیامدهایم هیچ اتفاقی نمیافتد و به نتیجه نمیرسیم.
از همه اینها باید بگذریم؛ تنها چیزی که بقا دارد فقط محبت است، دوای همه دردها همین عشق و محبت هست این را باید درک کنیم؛ که چگونه باشیم تا بتوانیم همه انسان ها را دوست داشته باشیم حتی انسان های بد را. باید انسان ها را درک و به آنها محبت کنیم؛ چون تنها چیزی که همه چیز را به هم وصل میکند همین عشق، محبت و حس هست و چیزی گواراتر و لذت بخشتر از عشق و محبت نیست. فقط همین عشق و محبت هست که به انسان آرامش و آسایش میدهد. این عشق و محبت باید از درون باشد و باید بدانیم محبتی که میکنیم باید با دانایی باشد و برای اینکه در بعد مادی یا در روی زمین توفیق حاصل نماییم باید با انسانها مثل انسان، و با آدمها مثل آدم و با دانایان با دانایی و با نادانان و احمقها مانند خودشان رفتار نماییم. انسان رفتار و کردارش با افراد مختلف باید فرق کند، پس برای اینکه بتوانیم از نیروهای خفته و راه درست استفاده کنیم باید تفکر و حرکت نماییم حتی اگر بارها شکست بخوریم.
نویسنده و رابط خبری: مرزبان همسفر معصومه
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه(لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی قیدار
- تعداد بازدید از این مطلب :
424