سالهای سال بود که مفهوم عدالت برایم معنایی نداشت. به محض شنیدن این کلمه، ابتدا خداوند در ذهنم پدیدار میشد که میگفتند: «خداوند عادل است»؛ ولی برای من برعکس این موضوع بود. همیشه میگفتم: خداوندا! چرا یکی باید نان خشک بخورد و یکی چلوکباب؟ چرا یکی همسرش کار داشته باشد و همسر من ورشکسته و بیکار باشد؟ چرا همسر من معتاد است؛ ولی همسر فلانی سالم؟ چرا یکی سواد خواندن و نوشتن ندارد و یکی دیگر نخبه و دانشمند میشود؟
در نظر من، آن چیزی عادلانه بود که به نفع شخص من بود و اگر اینطور نبود، فریاد میزدم که عدالتی وجود ندارد. همیشه این سؤال در ذهن من میچرخید که عدالت یعنی چه؟
تا اینکه وارد کنگره شدم و معنی عدالت را فهمیدم. عدالت؛ یعنی هر چیزی باید جای خودش باشد و موازنه داشته باشد. اولین چیزی که در عدالت مؤثر است، معرفت است. معرفت؛ یعنی شناخت، آگاهی و دانش.
اگر انسان بخواهد کاری خیر انجام دهد در صورتی که شناخت و آگاهی داشته باشد، معرفت او در جهت خیر است؛ ولی اگر در جهت منفی باشد، میگوییم معرفت در جهت شر است. اگر کاری که انجام میدهیم از روی شناخت و معرفت باشد، به آن «عمل سالم» میگوییم؛ ولی اگر شناخت و معرفت نداشته باشیم و کاری را فقط به خاطر ظاهر خیرش انجام دهیم، آن عمل سالم نیست.
من در گذشته در ظاهر میخواستم برای کسی یا کسانی عمل نیک انجام بدهم تا هم خودم و هم خدایم راضی باشند؛ ولی چون از روی ناآگاهی و احساسات عمل میکردم، عواقب آن چیزی جز شر و بدی برای من نداشت. مثلاً از روی دلسوزی پولی به برادرم دادم و برای مطالبه آن به دردسر افتادم.
یا هر زمان اطرافیان کمکی میخواستند، بدون فکر حاضر میشدم و بعد به خاطر عواقبش از خداوند گله میکردم که چرا باید جواب خوبی، بدی باشد؟ اما امروز فهمیدم که اگر از روی آگاهی، دانش و تحقیق این کار را میکردم یا آن را انجام نمیدادم یا خیلی با احتیاط انجام میدادم، آسیبی به من نمیرسید و اینقدر به مشکل برنمیخوردم.
بنابراین اگر شری گریبانگیر من میشود به خاطر بیعدالتی نیست؛ بلکه خود عدالت است؛ چون من از روی عقل، منطق و آگاهی عمل نکردهام. خیلی از کارهایی که انجام میدهیم، ظاهرش عمل نیک است؛ ولی عمل سالم نیست؛ چون سره را از ناسره تشخیص ندادهایم و درگیر احساسات و عواطف بودهایم.
بنابراین اگر آگاهی و دانش کسب کنیم و عمل سالم را انجام دهیم، به عدالت میرسیم. و در آخر باید گفت که عدالت آن چیزی است که باید باشد. هر کس اگر در جایی و موقعیتی قرار دارد، هم نسبت به پیشینه او و هم نسبت به عملکرد او در آن جایگاه قرار گرفته است، و آنچه مهم است این است که ما از این موضوع بیاطلاعیم و میگوییم این عدالت نیست. این مثل آن است که شروع به خواندن یک رمان از وسط آن کنیم در حالی که عدالت وقتی معنا دارد که اول تا آخر کتاب را خوانده باشیم؛ مثلاً کسی که در جایگاهی مانند راهنما، ایجنت یا دیدهبان قرار دارد یا علم و معرفت فرا گرفته یا بابت آن زحمت کشیده است و جایگاهش همانجاست.
هر کس نسبت به ظرفیت، توان، زحمت، آگاهی و دانشی که به دست میآورد در جایگاههای متعددی قرار میگیرد که ما نمیتوانیم درباره آن قضاوت کنیم و این را باید بدانیم که عدالت خداوند همیشه بر حق است. قدر هر کس به اندازه همت اوست. بهشت را به بها میدهند، نه به بهانه. انسان چیزی نیست جز سعی و تلاش او.
نویسنده: راهنما همسفر فرزانه (لژیون شانزدهم)
رابط خبری: راهنما همسفر فرزانه
ارسال و ویرایش: همسفر ساحل رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون یکم) دبیر سایت
همسفران شعبه شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
91