English Version
This Site Is Available In English

انسان چیزی نیست جز سعی تلاش خودش

انسان چیزی نیست جز سعی تلاش خودش

جلسه هشتم از دور دوازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی شعبه دنا؛ با استادی راهنما محترم مسافر اسماعیل، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «عدالت، آیا همه افراد در کنگره۶۰ با هم برابرند؟» روز سه‌شنبه ۲۱ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ شروع به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد: 

سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر. خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفته‌ام و فرصت آموزش یافتن را دارم. از نگهبان جلسه، گروه مرزبانی و ایجنت محترم، بابت این فرصت، سپاسگزارم.

در مورد دستور جلسه این هفته، عدالت، این سوال پیش می‌آید که آیا همه افراد در کنگره ۶۰ با هم برابرند؟ اگر بتوانم این دستور جلسه را تا پایان هفته به خوبی درک کنم و آن را با قلبم لمس نمایم، آرامش خاصی به من بازمی‌گردد.

کلمه عدالت را بارها شنیده‌ایم و من نیز در دوران مصرف، از آن سوءاستفاده می‌کردم و با خود می‌گفتم: آیا این عدالت است که این اتفاق برای من بیفتد؟ و با پرسیدن سوالات متعدد، به خود حق می‌دادم که در حق من ظلم شده است. اما امروز، این موضوع دستور جلسه کنگره ۶۰ است و اولین کلمه‌ای که زیر نام الله در لوگوی کنگره می‌درخشد، «عدالت» است. مفهومی که از کلمه عدل می‌آید و هم‌خانواده تعادل است؛ یعنی تقسیم‌بندی اندازه‌ها به گونه‌ای که عدالت برقرار شود.

حال مثالی از درون کنگره ۶۰ می‌آوریم و سپس آن را گسترش می‌دهیم، چرا که موضوع بسیار مهمی است. همانطور که مهندس فرمودند، ایشان در جلسه‌ای در مورد عدالت صحبت کرده‌اند و افراد بسیاری از ایشان دلخور شده‌اند و حتی چند نفر سالن را ترک کرده‌اند، زیرا مفهوم عدالت برای ما به درستی جا نیفتاده است.

در کتاب آسمانی آمده است که خداوند به انسان می‌گوید: انسان چیزی نیست جز سعی و تلاش خودش. بنابراین، اگر امروز دو نفر همزمان وارد این شعبه شوند، پذیرش شوند و سفر خود را آغاز کنند؛ فرض کنید یکی «آقای الف» و دیگری «آقای ب» باشد.

«آقای الف» تمام دانسته‌های قبلی خود را پشت در کنگره می‌گذارد و می‌گوید: من آمده‌ام تا از روش DST شما استفاده کنم. اگر دانسته‌های من به دردم می‌خورد، که معتاد، مصرف‌کننده نمی‌شدم. او آنچه کنگره می‌گوید را بدون چون و چرا اجرا می‌کند. به او گفته می‌شود: ساعت ۶ صبح دارو بخور، می‌گوید: چشم، پیراهن سفید بپوش، می‌گوید چشم. این یعنی جایی برای بحث باقی نمی‌گذارد و کار خود را انجام می‌دهد. پس از دو ماه سفر، به لژیون سیگار می‌رود، سی‌دی‌ها را کامل می‌نویسد؛ اگر آقای مهندس مثالی را دو بار تکرار کند، هر دو بار می‌نویسد و به همین ترتیب پیش می‌رود.

اما نفر دوم، «آقای ب»، این روش را قبول ندارد. می‌گوید: چرا باید ساعت ۶ صبح دارو بخورم؟ من ساعت ۸ راحت‌ترم. یا چرا باید ۲ بعد از ظهر بخورم؟ ۶ بعد از ظهر برایم راحت‌تر است. او به روش خودش پیش می‌رود.

نتیجه این می‌شود که پس از ۶ ماه، «آقای الف» در کنگره می‌ماند، اما «آقای ب» می‌رود. حال، من از بیرون نگاه می‌کنم و می‌پرسم: آیا این عدالت است که دو نفر همزمان وارد کنگره شوند، یکی زندگی‌اش نابود شود و دیگری به تعادل برسد، حالش خوب شود، زندگی‌اش برگردد، خانواده‌اش او را سربلند بدانند؟

بله، امروز می‌گویم عدالت است! چرا که کل داستان زندگی‌شان را فهمیده‌ام. مشکل ما آنجایی شروع می‌شود که تنها یک صفحه از کتاب را می‌بینیم و می‌گوییم: آیا این عدالت است؟ ما از قبل نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاده و از بعد هم نمی‌دانیم قرار است چه پیش بیاید. آقای مهندس این موضوع را برای ما در این هفته باز کرده‌اند، CD آموزشی داده‌اند و کلاس‌های آموزشی برگزار کرده‌اند. مخصوصاً امروز که سه‌شنبه است و مشارکت‌ها به صورت حسی انجام می‌شود.

تابلویی که جلوی من نوشته: استاد می‌تواند ۵ دقیقه صحبت کند. و سپس نوشته بعدی را می‌خوانم: هر عضو می‌تواند تا ۴ دقیقه صحبت کند. یعنی هر یک از اعضا می‌تواند امروز استاد باشد و حتی مشارکت را خودش ارائه دهد. آیا من از فرصتم امروز استفاده می‌کنم یا خیر؟ یا اگر میکروفون به سمتم آمد، می‌گویم: نه، بده به یکی دیگر. ببینید، این همان عدالت است. بنابراین، کسی که آموزش‌ها را خوب دریافت کند و کارها را خوب انجام دهد، بدون شک به نتیجه می‌رسد. این یک امر کاملاً آزمایش شده و امتحان شده است.

حال این موضوع را به مسائل مالی برگردانیم. در لژیون سردار، روز گلریزان است و همه افراد ۵ میلیون، ۶ میلیون، ۵۰ میلیون یا ۵۰۰ میلیون اعلام می‌کنند. پایان گلریزان است؛ آیا کسی که به تعهد خود عمل کرده با کسی که عمل نکرده باید یکسان باشند؟

اگر این مسائل را از ریشه درک کنیم و پیگیری نماییم، قطعاً متوجه می‌شویم. اگر امروز یکی مرزبان است، عین عدالت است. اگر دیگری نگهبان نظم است، آن هم عین عدالت است.

یکی از نگهبانان نظم امروز تعریف می‌کرد – گفت: وقتی نگهبان نظم بودم، احساس می‌کردم که نگهبان نظم کسی است که بالا می‌نشیند، ایستاده صحبت می‌کند، انرژی می‌گیرد، آب می‌نوشد و همه به حرف‌هایش گوش می‌کنند. اما یکی را هم جلوی در گذاشته‌اند و تابلویی به او داده‌اند و هر کسی رد می‌شود، متلکی به او می‌اندازد. آیا این عدالت است؟

بعد دیدم همان لحظه، شخصی آمد و فرزند یکی از همین مسافران، با گریه به من گفت: بابای من حالش خوب می‌شود؟ آنجا بود که فهمیدم این تابلویی که دست من است، یعنی چه. این گرمایی که آنجا می‌کشم، آن سرمایی که آنجا می‌کشم، ارزشش را دارد یا ندارد. بنابراین، بچه‌ها، خدمت این نیست که یکی بالا باشد و دیگری پایین. من هر خدمتی که به من داده شد، آن خدمت را به نحو شایسته انجام می‌دهم و شک ندارم که عدالت در مورد من هم اجرا می‌شود.

از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید سپاسگزارم.

رهایی مسافر غلامرضا رهجو راهنما محترم مسافر احسان لژیون پنجم. 

رهایی مسافر محسن رهجو راهنما محترم مسافر حمید لژیون دوم 

تایپ: مسافر عباس لژیون پنجم، مسافر بهنام لژیون هفتم 

ویرایش: مسافر عباس لژیون پنجم 

عکاس: مسافر بهنام لژیون هفتم 

بازنگری و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .