سیزدهمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار کنگره۶۰ ویژه همسفران نمایندگی نائین با استادی پهلوان همسفر اعظم، نگهبانی راهنما همسفر مینا و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه «عدالت، آیا همه افراد در کنگره با هم برابرند؟» روز دوشنبه 20 مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
همه ما زمانی که در لژیون سردار در کنار هم قرار میگیریم به این فکر میکنیم که قرار است چیزی یاد بگیرم تا بتوانم نسبت به قبل، بخشش بهتری داشته باشم. همه میدانیم که مطابق وادی دهم، یکی از کارهایی که در کنگره باید انجام دهیم، کسب صفات است. من آمدهام که صفات بد خود را کنار بگذارم و صفات خوبی که ارزش محسوب میشوند را جایگزین آنها بکنم و این کار فقط با آموزش و کسب معرفت و افزایش آگاهی میسر است. آقای مهندس به همه ما یاد دادند که هر کاری که میخواهیم انجام دهیم؛ باید در پی آموزش و آگاهی باشد؛ حتی نماز و سایر عبادتهایی که انجام میدهیم، باید دلیل انجام آن را بدانیم.
در لژیون سردار ما میخواهیم صفت بخشش را یاد بگیریم و انجام دهیم؛ پس باید بدانیم که چرا باید ببخشم؟ کجا و به چه اندازه باید ببخشم؟ به عبارتی باید حد تعادل بخشش خود را پیدا کنم. این مطلبی است که همه ما باید یاد بگیریم و بدانیم که این اتفاقات، ذرهذره روی میدهد. معمولا امکان ندارد که من با یک جلسه حضور در لژیون سردار، بتوانم صفت بخشندگی را بهصورت قوی کسب کنم. اگر استثنائات را کنار بگذاریم، میتوان گفت برای اینکه کاری را انجام دهیم، باید ذرهذره جزو باور ما بشود، زمانی که جزو باورمان شود دیگر در هیچ شرایطی از انجام آن دریغ نمیکنیم.
زمانی که سیدی اتوفاژی را گوش کردیم و آقای مهندس، فارغ از مسائل عبادی روزه، برای ما توضیح دادند که روزه چه تأثیری بر سیستم ایکس جسم ما میگذارد و چه میزان توانایی و سلامت ما را افزایش میدهد، این حقیقت جزو باورم شد و دیگر هیچ اتفاقی نمیتواند مانع روزهگرفتن من شود؛ زیرا در این زمینه به آگاهی لازم رسیدم و به چیز دیگری در اینباره فکر نمیکنم. در ایام کودکی، زمانی که من را با ترس جهنم و شوق بهشت به روزهداری تشویق میکردند، تا یک جایی آن را انجام میدادم؛ اما زمانی که بزرگتر شدم، با خود گفتم فعلا که در این دنیا زندگی میکنم و به بهشت و جهنم کمتر فکر میکردم. گاهی خواب صبحگاهی را به خواندن نماز صبح، ترجیح میدادم؛ زیرا با دلایل عقلانی به باور لازم نرسیده بودم. امروز که یکونیم ساعت زودتر به کنگره آمدهایم، برای آن است که چیز بیشتری راجع به بخشش یاد بگیریم تا به ما کمک کند که به باور خود در این مورد، قوت ببخشیم.
جلسات سردار باید کمک کند که من در زندگی خود، بخشش بیشتر و بهتر و قدرتمندتری را تجربه کنم. همه ما لذت این بخشش را چشیدهایم. بعضی اوقات مثل دوران کودکی من که از ترس خدا روزه میگرفتم؛ اما در ادامه زمان افطار که دور هم مینشستیم و غذا میخوردیم، سیستم ایکس ما در بهترین حالت خود قرار میگرفت و متوجه میشدم که حال من بسیار خوب است. سال بعد که ماه مبارک فرا میرسید، با یادآوری حس خوبی که تجربه کرده بودم، تمایل بیشتری به روزهگرفتن داشتم. ما نیز از بخشش، چنین لذتی را تجربه کردهایم. افرادی که چند بار عضویت لژیون سردار را به دست آوردهاند و آن لذت را تجربه کردهاند؛ حتی اگر کاملا به آن باور لازم نرسیده باشند، میل دستیابی به لذتی که طعم آن را چشیدهاند آنها را به راه میکشاند؛ اما این لذت، تا یک جایی قدرت دارد.
آقای مهندس در وادی یازدهم فرمودند: «شیطان قسم خورده است که با تمام توانش من را از مسیر، منحرف کند». بخشش باید جزو باورهای من بشود و با تمام وجودم، با تمام صور آشکار و پنهانم قبول کنم که بخشش برای من خوب است و حال من را خوب میکند تا آن را انجام دهم. انسانها هیچ کاری را انجام نمیدهند؛ مگر اینکه برای آنها منفعتی داشته باشد. امروز داشتم فکر میکردم که فعالیت من در لژیون سردار از کجا شروع شد و به چه دلیل، ادامه یافت؟ به یاد آوردم که زمانی در شعبه شیخ بهایی جلسات سردار با حضور خانمها و آقایان برگزار میشد. آقای صدیقی که آن زمان، تازه دنور شده بودند فرمودند: همه شما میدانید که من کاسب خوبی هستم و وضع مالی مناسبی دارم. آیا فکر میکنید من که بلد هستم با پول خود چگونه کار کنم و بهترین استفاده را از آن ببرم، آیا ممکن است پولم را جایی هزینه کنم که نفع زیادی برای من نداشته باشد؟ مطمئن باشید دنورشدن حتما نفع خوبی برای من داشت است که بخشی از پول خود را به آن اختصاص دادهام. من چون ایشان را میشناختم و میدانستم که وضع مالی بسیار خوبی دارند، حرفهای او به دل من نشست.
همه ما پول و مادیات را دوست داریم، من نیز شاید کمی بیشتر از دیگران به پول علاقه داشتم و از کودکی میل زیادی به پسانداز داشتم، طوری که بهجای خرید روپوش نو برای مدرسه، ترجیح میدادم که پول آن را برای خرید طلا نگه دارم. ولی یک جایی به این باور رسیدم که جمعکردن پول فقط برای خودم، حال من را خوب نمیکند و باید بخشی از آن را پرداخت کنم. در کنگره به این باور رسیدم که برای حال خوب؛ باید هزینهاش را پرداخت کنم. نمیتوانم به اینجا بیایم و فقط بگویم من از کلاسها و آموزشهای کنگره استفاده میکنم، سیدیها را گوش میدهم و مینویسم و با این کارها حالم خوب میشود.
همه میدانیم که خدمات کنگره، رایگان است و در بدو ورود همه با هم برابرند و به هر فرد یک صندلی داده میشود، راهنما و لژیون داده میشود. هنگام ورود به کنگره از من نمیپرسند تحصیلاتت چیست؟ هر شغلی داشته باشم، از بالاترین تا پایینترین مشاغل، هر دینی داشته باشم، برای کنگره فرقی نمیکند و تمامی امکانات آموزشی بهطور یکسان به همه تعلق میگیرد؛ اما در ادامه، این ما هستیم که با کارهایی که در کنگره انجام میدهیم، خدمتی که به عهده میگیریم و معرفتی که کسب میکنیم، جایگاه خود را تعیین میکنیم. بعد از آن جایگاهها میآیند و از این مرحله، دیگر مفهوم عدالت، برابری نیست. یک نفر شال سبز، یک نفر نارنجی، یک نفر صورتی و یک نفر شال زرد بر دوش میاندازد. با ورود بعضی از افراد، همه به احترام میایستند، درحالیکه با ورود بسیاری از اعضاء کسی از جایش بلند نمیشود.
آقای مهندس در سیدی عدالت در کنگره میفرمایند: «انسانها جایگاه خود را با معرفت، آگاهی و خدمتی که انجام میدهند، مشخص میکنند». قطعا انسانها در کنگره با هم برابر نیستند. آقای مهندس از کتاب آسمانی مثال میزنند که خداوند فرموده: «آیا دانایان با نادانان برابرند؟ آیا کسانی که خدمت میکنند با کسانی که خیانت میکنند با هم برابرند»؟ آیا آن نوجوانی که وقت خود را برای درسخواندن صرف کرده است با نوجوانی که مدام در حال تفریح بوده، در آزمون کنکور برابرند؟ قطعا برابر نیستند و هر یک به میزان زحمتی که کشیده، نتیجه میگیرد.
من حدود سیزده سال است که در کنگره حضور دارم. یک سال در سفر اول بودم؛ اما پس از آن نیز حدود هفت الی هشت سال حال من خوب نبود. راهنما شده بودم؛ اما احساس رضایت و حال خوبی نداشتم؛ یعنی آن صبر، آن مهربانی و آن احساسی که باعث شود حال دل من خوب باشد و با اطمینان بگویم «خوشبختم» را نداشتم. دو فرزند سالم داشتم، مسافرم خوب سفر کرده بود و از لحاظ مالی شروع به پیشرفت کرده بود، همه چیز تقریبا درست شده بود؛ اما حال من خوب نبود! اتفاقات مثبتی رخ داده بود، بسیار سیدی مینوشتم و دلم میخواست که خوب باشم؛ ولی آن اتفاق و آن جهش، زمانی برای من روی داد که با آن توانی که شایسته بود، در لژیون سردار شرکت کردم و حرکت خود را آغاز نمودم.
من در سال 1398، بیست میلیون تومان به لژیون سردار پرداخت کردم؛ ولی فشاری به من وارد نشد، اثر آن هم زیاد نبود؛ اما زمانی که در سال 1400 اعلام پهلوانی کردم، متوجه تفاوت زیادی که در صور پنهان و حال و هوای درون من بهوجود آمد، شدم. اولین اتفاقی که پس از اعلام پهلوانی برای من افتاد، بسیار بد بود؛ اما باعث جهش من شد؛ زیرا درد زیادی در آن بود و آنجا پوسته فهم من شکافته شد و گویی فهم، برای من در آن نقطه اتفاق افتاد و فهمیدم که چرا هرچه میخواهم حرکت کنم، نمیشود؟ چرا هرچه میخواهم مهربان باشم و خشم خود را کنترل کنم، نمیشود؟ چرا هرچه میخواهم آدم خوبی باشم، نمیشود؟! آنجا در آن موقعیت بد، فهمیدم!
اگر روزی بسیار قوی حرکت کردیم؛ اما اتفاقات خوبی برای ما رخ نداد، دلیل این نیست که کار ما درست نبوده؛ اتفاقا اگر انسانها خواسته داشته باشند و بهطور جدی طالب یافتن راه باشند، خیلی وقتها این یافتن راه، با درد، همراه است. هنگامیکه در این شرایط قرار گرفتم، پس از آن، حرکت من آغاز شد. شاید بتوان گفت در طی هشت سال، سه متر جلو رفته بودم؛ اما پس از آن رویدادها ، زمانی که اعلام پهلوانی کردم، شرایط بهگونهای شد که گویی در یک ماه، یک متر پیش میرفتم. نمیخواهم بگویم آدم خوبی شدم، میخواهم بگویم حال من با زندگی خوب شد و آن بهشتی که سخنش را شنیده بودم، تجربه میکردم. میفهمیدم حال خوب یعنی چه، مادربودن یعنی چه و لذتهای زندگی را احساس میکردم. اگر با همسرم یک فنجان چای میخوردم میدانستم که چقدر ارزشمند است و از آن لذت میبردم.
همه انسانها به دنبال حال خوش هستند و هدف آنها از انجام کارهای مختلف؛ مثل خرید اتومبیل، خانه، درمان اعتیاد و تلاش برای موفقیت فرزندان و هر فعالیتی، رسیدن به حال خوش است. من در لژیون سردار با گذشتن از برخی خواستهها و آموزشهایی که ذرهذره جذب کردم، به این حال خوش رسیدم.
من نیز مانند همه انسانها گاهی دچار مشکلات متعدد میشوم؛ اما موفق شدم که آن حال خوش را درک کنم و این برای من خیلی مهم بود. به یاد میآورم زمانی که فرزندم شش ماهه بود. آنقدر حال من بد بود که تا ظهر نمیتوانستم از جای خود بلند شوم و برای فرزندم غذا درست کنم! آن وضعیت را خودم برای خودم درست کرده بودم و امروز نیز که از نوشیدن یک فنجان چای بسیار لذت میبرم، باز هم این شرایط را خودم برای خودم ایجاد کردهام و به همین دلیل است که آقای مهندس میفرمایند: «انسانها در گروی اعمالشان هستند» و این سخن مانند همه آموزشهای ایشان، برگرفته از آیات کتاب آسمانی ما است.
خداوند هرآنچه که انسانها باید بدانند تا زندگی خوبی داشته باشند را توسط قرآن در اختیار ما گذاشته است؛ اما متاسفانه بسیاری از ما فقط به ظاهر آن اهمیت میدهیم و تصور میکنیم، قرائت قرآن به زبان عربی، بدون آن که به درستی آن را درک کنیم، ثواب دارد؛ درحالیکه اگر روزی یک آیه آن را بخوانیم و با تفکر سعی کنیم در زندگی خود از آن استفاده کنیم، بسیار مؤثرتر است. جایگاهی که ما در زندگی اجتماعی خود داریم، عین عدالت است. من اگر یک روز نمیتوانستم از جایم بلند شوم، عین عدالت بود و امروز اگر میتوانم کیلومترها حرکت کنم و به شعب مختلف سر بزنم، عین عدالت است؛ اما یک جمله را همیشه در ادامه این صحبت میگویم و آن این است که:
آدمی چون کشتی است و بادبان
تا کی آرد باد را آن بادران
ما مانند کشتی هستیم و تلاش ما این است که بادبان را حفظ کنیم؛ اما باد را نیروی دیگری باید بفرستد تا کشتی ما حرکت کند. این را باید همیشه در ذهن داشته باشیم تا دچار منیت نشویم. در مصاحبهای از استاد امین پرسیدند بیشترین چیزی که از قرآن آموختید چیست؟ ایشان فرمودند: «جملهای که برای من بیشترین اثر را داشت، این است که همه خوبیها مال خداوند است و هرچه بدی وجود دارد، مال انسان است». اگر ما کار خوبی انجام دهیم، خواست خداوند بوده که آن کار به وسیله ما انجام شود و اگر کار بدی انجام دهیم، خود ما آن را انتخاب کردهایم. اگر قرار باشد کشتی من حرکت کند، لازم است که بادی بوزد، هرچند من همه تلاش خود را بهکار بسته باشم و همه چیز را مهیا کرده باشم، اگر بادی نوزد، کشتی من ذرهای حرکت نمیکند. باید بدانیم اگر ما با پرداخت هر مبلغی، کم یا زیاد، اینجا در لژیون سردار نشستهایم؛ به واسطه لطف خداوند است. آقای مهندس در جایی از پیام لژیون سردار فرمودند: «تا خداوند به که رخصت دهد». شما میتوانید و اختیار دارید که اینجا بنشینید؛ اما فرمان آن را خداوند صادر میکند.
سال مالی جدید به زودی آغاز میشود و همه ما میخواهیم قدمی دیگر برای خودمان و عزیزانمان برداریم. من اگر بخواهم فقط به فرزند خودم فکر کنم، میگویم هرچه دارم باید پسانداز کنم که بهترین امکانات را برای او فراهم کنم؛ اما اگر کلیتر و درستتر فکر کنم، میگویم برای خوشبختی و آرامش فرزندم، دوست و همکلاسی او نیز باید از هرچه برای فرزندم میخواهم، برخوردار شود. آقای امین میفرمایند: «زندگی مثل یک صحنه تئاتر است؛ اگر من نقش خود را خوب ایفا میکنم به این دلیل است که اطرافیان من نیز؛ نقش خود را خوب بازی کردهاند و اگر هر یک از ما درست نقش آفرینی نکنیم، بر سایر بازیگران این صحنه، اثر منفی میگذاریم. در کنگره همه ما با این باور که همگی یک پیکریم و همه یک کار انجام میدهیم، کمک میکنیم که هر شخص در هر جایگاهی، نقش خود را بهتر ایفا کند به همین خاطر است که کنگره توانسته است در لژیون سردار، قوی عمل کند و هرگز نیازمند شخصی نبوده است و امروز اکثر ساختمانهایی که در اختیار کنگره است، در ملکیت این سازمان مردمنهاد قرار دارد.
ما باید فکر کنیم که در سال مالی جدید که میخواهیم قدمی برداریم، چقدر میخواهیم ببخشیم؟ عدالت میگوید حد مرز این کار، تعادل است؛ یعنی لازم است که مقداری فشار را تحمل کنیم؛ اما میزان این بخشش، نباید قدری باشد که تعادل ما زیاد به هم بخورد و مثلا در پرداخت اجاره خانه خود، ناتوان شویم یا برای پرداخت تعهد خود به کنگره، خود را در شرایط ناگوار قرار دهیم؛ البته نباید آنقدر کم باشد که آن را احساس نکنیم. باید مقداری باشد که آن را حس کنیم و مانند روشDST، آن یکپنجم فشار را بفهمیم. مسافران در هر پله، یکپنچم موادشان را کم میکنند؛ نه کمتر، نه بیشتر. در این روش، یک ساعت مانده به ساعت مصرف دارو، که به آن ساعت طلایی میگویند، مواد موجود در بدن مسافر بسیار کم شده و حال او خوب نیست؛ اما یک ساعت پس از مصرف، حال او بسیار خوب میشود. هفته اولی که مسافر پلهاش را کم میکند، کمی خمار است، هفته دوم وضعیت او عادی است و هفته سوم نشئه است و در پایان سومین هفته؛ یعنی باید وارد پله بعدی شود. در مورد بخشش در لژیون سردار هم همین اتفاق میافتد و سال اولی که میبخشیم، کم میآوریم، سال دوم متعادل میشویم و در سال سوم باید بیشتر بپردازیم.
ما با حرکتهایی که انجام میدهیم، جایگاههایی که در کنگره است را کسب میکنیم و باید خوب خدمت کنیم. با خدمت خود میتوانیم برای دیگران مسیر را آماده کنیم که بیایند، به درمان برسند و حال خودشان و خانوادهشان خوب شود و اتفاقات خوبی که برای ما رخ داد، برای آنان نیز رخ دهد و همه اینها وظیفه ما است؛ ضمن اینکه حال خود ما را نیز بهتر میکند.
.jpg)
تایپیست: راهنما همسفر افسون (عضو لژیون سردار)
عکاس: راهنمای تازهواردین همسفر سمانه (عضو لژیون سردار)
ارسال: راهنما همسفر افسون نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
75