English Version
This Site Is Available In English

آنچه جسم خاکی و روح الهی را پیوند می‌دهد تنها عشق است

آنچه جسم خاکی و روح الهی را پیوند می‌دهد تنها عشق است

همسفر سمیه در برداشت از سی‌دی «پرده» نوشت:

در گذشته، قهوه‌خانه‌هایی وجود داشت که در آن‌ها نقالی و قصه‌گویی از شاهنامه انجام می‌شد. صحبت از جوانمردی، غرور و قدرت بود. خوراکی‌هایی مثل دیزی، تخم شربتی، چای و گلاب در این مکان‌ها سرو می‌شد؛ اما کم‌کم این فضا از مفهوم جوانمردی فاصله گرفت و به محلی برای مصرف مواد مخدر تبدیل شد. منقل‌ها و سفره‌خانه‌ها جمع شدند و وافور جای آن‌ها را گرفت. مصرف مواد افیونی آسیب‌های جدی به انسان وارد می‌کند.

در سطح جهانی، راه درمان قطعی برای اعتیاد وجود ندارد؛ اما «کنگره ۶۰» تنها جایی است که درمان کامل و صددرصدی اعتیاد را ارائه می‌دهد. بسیاری از افراد سال‌هاست که تلاش می‌کنند از دام اعتیاد و الکل رها شوند؛ اما راه را نمی‌دانند تا اینکه با متد درمان DST در کنگره۶۰، این قفل باز شد و راز درمان اعتیاد کشف شد. باورهای اشتباه فقط مربوط به اعتیاد نیستند. در زمینه‌های دیگر هم وجود دارند، مثل: تعصبات بی‌جا، خرافات، حسادت، دشمنی، تجسس و سوء‌ظن. این‌ها مثل پرده‌های پوسیده‌ای هستند که باید کنار زده شوند.

درمان همه دردها، محبت و عشق است؛ باید آن را درک کنیم تا بتوانیم همه انسان‌ها را دوست داشته باشیم؛ حتی آدم‌های بد؛ باید آن‌ها را درک کنیم و به آن‌ها محبت کنیم؛ چون ریسمانی که همه هستی را به هم وصل می‌کند، محبت است. هیچ چیز شیرین‌تر و لذت‌بخش‌تر از عشق و محبت نیست. محبت زمانی شکل می‌گیرد که انسان به دانایی برسد؛ باید بدانیم چرا محبت می‌کنیم. محبت با زور و اجبار نمی‌‌شود؛ باید خودبه‌خود و از درون باشد.

عشق فقط بین مذکر و مونث نیست. عشق می‌تواند به کل هستی باشد،به استاد، به هم‌جنس، به طبیعت؛ اما عشق بین مذکر و مونث یکی از شاخه‌های مهم و ارزشمند است که خداوند در دل انسان‌ها قرارداده‌است. جان با جسم فرق دارد. وقتی جسم را کنار بگذاریم، آنچه باقی می‌ماند جان است. انسان از خاک آفریده شده‌است؛ اما نفس او از خاک نیست. ما دو بُعد داریم: بعد آشکار و  پنهان. وقتی می‌میریم، جسم خاکی را رها می‌کنیم و با جان و روح حرکت می‌کنیم.

بدن انسان از میلیاردها سلول تشکیل شده و هر سلول خودش از میلیاردها ذره ساخته شده است مثلاً ماشینی که می‌خریم، بعد از دو سال خراب می‌شود؛ اما قلب انسان که فقط یک تکه گوشت است، ۷۰ یا ۸۰ سال کار می‌کند. بدن انسان همیشه در حال بازسازی است. هر سلول عمری مشخص دارد. وقتی عمرش تمام شود، خودش را از بین می‌برد و سلول جدید جایگزینش می‌شود.

گاهی سلول‌هایی که باید بمیرند، نمی‌میرند و همین باعث بیماری‌هایی مثل سرطان می‌شود. این فرآیند، مرگ سلولی یا «برگ‌ریزان سلولی» نام دارد. سلول‌های قدیمی باید از بین بروند تا سلول‌های تازه جای آن‌ها را بگیرند. برای بیان هر چیزی، باید به یک چیز دیگر وصل شویم. نمی‌شود در هوا حرف زد مثلاً برای کاشتن گندم باید آن را به زمین وصل کنیم. در جهان هستی، همه چیز لحظه‌به‌لحظه ثبت می‌شود مثل دوربین یا موبایل که فیلم می‌گیرد.

اگر کسی را آزار دهیم؛ حتی در تاریکی یا زیر زمین، همه چیز ضبط می‌شود و  روز قیامت، به اعضای بدن گفته می‌شود، شهادت بدهند؛ اما آن‌ها حرف نمی‌زنند؛ بلکه فیلم کارهایشان پخش می‌شود، مثلاً نشان داده می‌شود که با چماق به کسی ضربه زده‌اند. آنچه همه ابعاد وجود انسان را به هم وصل می‌کند، «حس بیرونی» ماست. همه انسان‌ها این حس را دارند؛ ولی باید تلاش کنند تا آن را پیدا و فعال کنند.

وقتی خواب هستیم، حس درونی‌مان هم خوابیده است و با حواس بیرونی است که چیزهای متفاوتی می‌بینیم. احساس، وصل را می‌طلبد مثلاً اگر بخواهیم با دوستی ارتباط برقرار کنیم؛ باید احساس داشته باشیم. رفتار ما با هر فرد باید مثل خودش باشد. با آدم‌ها آدم، با انسان‌ها انسان، و با نادانان و احمق ها باید مثل خودشان برخورد کرد. انسان باید بتواند طرف مقابلش را بشناسد و بر اساس شناختی که دارد، رفتار مناسبی داشته باشد.

نمی‌توان با دوستی که همیشه دنبال ایراد گرفتن و پیدا کردن نقطه‌ضعف است، صادق بود؛ باید با او همان‌طور رفتار کرد که خودش رفتار می‌کند. تجربه اگر درست و مفید باشد، یک‌بار کافی است. اگر مسئله‌ای را ده‌بار تجربه کردیم و نتیجه نگرفتیم، یعنی راه اشتباه است. مثلاً روش DST فقط یک‌بار تجربه شده و نتیجه داده است؛ اما در روش سقوط آزاد، فرد چندین‌بار ترک می‌کند، شاید حتی ۲۰ سال پاکی داشته باشد؛ ولی در تمام این مدت در رنج و عذاب است.

در هر زمینه‌ای، اگر تجربه درستی داشته باشیم، همان یک‌بار کافی است و نیازی به تکرار دوباره نیست. هر انسانی برای هدف خاصی به‌دنیا آمده‌است و اگر وظیفه خود را درست انجام دهد باعث ارتقا و رشدش می شود تا زمانی که فرمان‌بردار خوبی نباشیم، نمی‌توانیم فرمانده خوبی شویم. در کنگره ۶۰، همه کسانی که خدمت می‌کنند؛ باید ابتدا فرمان‌بردار خوبی باشند تا بتوانند خدمتگزار خوبی شوند. اگر کسی از دستورها پیروی نکند از مسیر خارج می‌شود و نمی‌تواند در این مسیر باقی بماند.

منبع: سی‌دی «پرده»

نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)

ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)

ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)

همسفران نمایندگی خیام نیشابوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .