جلسه ششم از دوره چهل و سوم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر مجتبی و نگهبانی عباس و دبیری موقت مسافر رضا با دستور جلسه "عدالت، آیا همه افراد در کنگره ۶۰ با هم برابرند؟" در روز یکشنبه ۱۹ مردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجتبی هستم مسافر؛
ابتدا خدا را شاکرم که اذن ورود به کنگره را به من داد تا در خدمت شما عزیزان باشم و از شما دوستان آموزش بگیرم. از آقا حمید راهنمای لژیون سوم تشکر میکنم و سپاسگزارم بابت این جایگاه که برای من فراهم کرد تا بتوانم خدمت کنم. امیدوارم تعطیلات به همه دوستان خوش گذشته باشد؛ این تعطیلات یک تلنگری بود برای ما بچههای کنگره، که من خودم دو ماه از کنگره دور بودم خیلی دلم تنگ شده بودم. خدا را شکر میکنم که دوباره در کنار شما دوستان هستم و همین که اینجا هستم خدا را شکر میکنم و این عین عدالت است. دستور جلسه عدالت است و اینکه آیا همه افراد کنگره با هم برابر هستند؟ جواب خیر است. آیا نابینایان با بینایان برابرند؟ آیا نادانان با دانایان برابرند؟ یا اینکه آیا یک کلاس اولی با یک کلاس دوم راهنمایی برابر است؟ قطعاً خیر. چرا؟ تفاوت این دو در چیست؟ تفاوت آن در آموزش و معرفتی است که کسب کردهاند. بزرگترین چیزی که کنگره به ما میآموزد معرفت و شناختی است که از خودمان پیدا میکنیم. من فکر میکردم بیرون از اینجا عدالت برقرار نیست، آن همسایه روبرویی ما که صبح ساعت ۷ بلند میشد و درب مغازه را باز میکرد و تا غروب کار میکرد، الحمدالله وضع زندگی، خونه و ماشینش همه چیزش خوب هست و منی که ساعت ۹ صبح تازه میخواستم بلند شوم برم جایگاه بساطم را جور کنم و موادم را مصرف کنم، ساعت ۱۱ بیام درب مغازه را باز کنم فکر میکردم عدالت برقرار نیست. میگفتم چرا او دارد من ندارم، بابا او زحمت کشیده؛ نه اینکه من خوابیدم تا ساعت ۹ بعد توقع دارم خدا هم به من، هم اندازه او بدهد، نه! اینجوری نیست خدا همه بندههایش را دوست داره ولی یک چارچوبی هم برایش قرار داده. میگوید طبق این چارچوب و طبق این قوانین تو میتوانی حرکت کنی. عقاب لانه خود را در بلندای کوهها میسازد و مردارخوار نیست خودش باید شکار کار کند و خودش هم استفاده کند. هیچ حیوانی هم دستش به او نمیرسد. عقاب در کنگره ۶۰ یک نماد است، نماد عبور و گذشتن از گذرگاههای سخت. به قول آقای مهندس پرونده مواد مخدر ۲۸ سال پیش ۲۹ سال پیش بسته شد برای همیشه، صورت مسئله آن پیدا شد و تمام شد و رفت پی کارش.

در اصل ما خودمان را گم کردهایم، میگویند انسان اشرف مخلوقات است میگویند انسان بزرگ است ولی از آن طرف هم خیلی کوچک است. تنها موجودی که روی زمین از همه ضعیفتر است انسان است و همینطور قویترین موجود هم انسان است. انسان برای تکامل نیاز به زمان بیشتری دارد ولی شما اگر بچه یک گوزن را نگاه کنید یا آهو به محض اینکه از مادر متولد می شود بلند میشود و روی پاهایش میایستد. در اینجا آقای مهندس گفته که آیا یک مسافر سفر اولی با یک مسافر سفر دومی برابر است؟ خیر، یا راهنما با یک نفر سفر دومی که سه سال یا ۴ سال هم سفر کرده و هیچ جایگاه خدمتی ندارد برابر است؟ خیر! آیا مرزبانها با اعضای کنگره ۶۰ برابرند؟ خیر. مرزبانی که وقتی کشیک است ساعت ۱ به کنگره میآید و کنگره را آب و جارو میکند و جایگاه کنگره را آماده میکند با دیگر اعضا برابر است؟ خیر. آیا ایجنت با راهنماها برابر است؟ خیر. در مورد سفر اولیها آقای مهندس میگویند باید به سفر اولیها هیچگونه خدمتی داده نشود چرا چون هنوز به تعادل نرسیده و هنوز آن معرفت و دانش را کسب نکرده است. ما مصرف کنندگان دائم دنبال گریزگاه بودهایم و دنبال یک راهی بودیم که همیشه گریز بزنیم فرار کنیم و در برویم از آن خماری که مواد داشت. تنها چیزی که بیرون هنوز متوجه نشدهاند این است که مواد مخدر چطور باید درمان بشود، فرقش با کنگره چیست؟ فرقش در این است که میگویند آفرین شما موادت را ترک کن فقط برای امروز که به آن عمل نیک میگویند بله در ظاهر نیک است ولی در آخر به بیراههها ختم میشود. من خودم رفتم ولی به حال خوش نرسیدم، ۶ ماه هم ترک کردم آرام و قرار نداشتم و در بدن من عدالتی برقرار نشد در سلولهای بدن من هیچ تعادلی برقرار نشد و سیستم ایکس من به راه نیفتاد ولی در کنگره میگوید بیا و درمان شو ذره ذره مانند کشاورزی که میخواهد گندم بکارد چه سختیهایی را متحمل میشود آن هم ذره ذره است. حالا ما به کنگره آمدهایم و چیزی را که میکاریم برداشت میکنیم آیا من بلدم چیزی را که راهنمایم میگوید چند سی سی در روز مصرف کنم را اجرا کنم این برمیگردد به دانایی و معرفت من و آن عدالتی که میخواهم در سیستم بدن خود اجرا کنم. پس سفر اولی باید اول خودش را درمان کند وقتی که درمان شد میتواند خدمت بگیرد و به حال خوب که رسید ذره ذره و کم کم میتواند راهنما شود، هرچند که راهنما شدن هم سخت است ولی کاری نشدنی نیست و اگر بخواهی و هدفش را مثل درمان داشته باشی به آن میرسی. ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
پیادهساز و تایپ مطلب: مسافر میلاد
عکاس: مسافر رضا
ویراستار: مسافر حمید
تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت
مرزبان خبری: مسافر محمد
گروه سایت مسافران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
100