English Version
This Site Is Available In English

هرکس با توجه به نوع عملکرد، تلاش و کوشش خود، جایگاهش را مشخص و تعیین می‌کند که با او چگونه رفتار شود. (نمایندگی نسترن اصفهان)

هرکس با توجه به نوع عملکرد، تلاش و کوشش خود، جایگاهش را مشخص و تعیین می‌کند که با او چگونه رفتار شود. (نمایندگی نسترن اصفهان)

ششمین جلسه از دوره سوم کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی کنگره ۶۰، ویژه خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی نسترن اصفهان، با استادی راهنمای مسافر نیکی، نگهبانی مسافر نسرین و دبیری مسافر سارا، با دستور جلسه «عدالت؛ آیا در کنگره همه افراد با هم برابرند؟» روز شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، نیکی هستم یک مسافر.

از اینکه در خدمت شما عزیزان هستم، از خداوند سپاسگزاری می‌کنم. از ایجنت محترم، کادر مرزبانی و از خانم مهری عزیز ممنونم که قبول زحمت کرده و به خانم رویا آموزش می‌دهند و اجازه دادند که من در این جایگاه، در خدمت شما باشم.

دستور جلسه امروز «عدالت» است که آیا در کنگره همه افراد با هم برابرند یا نه؟ و موضوع دوم، تولد یک‌سال رهایی رویا عزیز است. در رابطه با دستور جلسه، اصلاً معنی عدالت چیست؟ آیا عدالت یعنی برابری؟ قبلاً فکر می‌کردم معنی عدالت از برابری می‌آید؛ یعنی همه چیز به طور یکسان بین همه افراد تقسیم شود و همه افراد به یک چشم دیده شوند تا عدالت جاری باشد.

اما در کنگره آموزش دیدم و متوجه شدم که معنای عدالت این نیست. در جاهای دیگر چون آموزشی در کار نبود و مرا در مقابل خودم قرار نمی‌داد، متوجه نمی‌شدم. تا اینکه اینجا آموزش گرفتم و آموختم که کل هستی بر پایه عدالت است و این‌گونه طراحی شده و قاعدتاً همه با هم برابر نیستند.

زمانی که افراد از درب کنگره وارد می‌شوند، تا جایی که مشاوره می‌شوند و تحویل لژیون داده می‌شوند، همه چیز برابر است و همه از یک‌سری امکانات مشابه برخوردارند و به طور مساوی آموزش می‌گیرند. این خود فرد است که آموزش‌ها را دریافت می‌کند، تلاش می‌کند، فرمان‌بردار است و بستگی دارد که فرد چه انعکاسی نسبت به آموزش‌ها داشته باشد، چقدر تلاش کند و تا چه حد فرمان‌بردار باشد. اینجاست که نتیجه مشخص می‌شود که آیا همه با هم برابرند؟ خیر. هرکس با توجه به نوع عملکرد، حس، تلاش و کوشش خود، جایگاهش را مشخص می‌کند و تعیین می‌کند که با او چگونه رفتار شود.

پس عدالت به معنای مساوات نیست؛ بلکه از «عدل» می‌آید، یعنی هر چیزی در جای اصلی خودش قرار گرفته تا تعادل و توازن برقرار باشد.

پیام تولد:

« هر رودی تلاش می‌کند، خود را به تخته‌سنگ‌ها می‌زند تا راه را هموار کند. راه سخت است، اما امکان‌پذیر است که به بحر و اقیانوس برسد.»

سخنان استاد در رابطه با تولد یک‌سال رهایی مسافر رویا :

این پیام مناسب دستور جلسه است و می‌گوید: راه دشوار و زندگی سخت است، عشق ورزیدن سخت است، خدمت کردن به انسان‌ها و از خود گذشتن سخت است، اما امکان‌پذیر می‌باشد. زمانی که سختی‌ها را با دل و جان بپذیری، می‌توانی به بحر ملحق شوی وگرنه در ادامه مسیر خشک می‌شوی.

رویا زمان زیادی تخریب نداشت، شاید حدود دو سال، ولی به معنای واقعی تاریکی و ظلمت را تجربه کرد. از آن رهجوهایی بود که تغییر کردن برایش بسیار دشوار بود. ۱۸ ماه سفرش طول کشید. اواسط سفر، داشتم از او ناامید می‌شدم، اما اتفاقی رخ داد و بعد از آن واقعه، رویا به کلی متحول شد و تغییرات سازنده‌ای آرام‌آرام در وی صورت گرفت. زمانی که از تاریکی بیرون آمد، عدالت در مورد او برقرار شد و توانست در آزمون راهنمایی قبول شود و موفق به دریافت شال نارنجی گردد. از این بابت خیلی خوشحالم و به خودم می‌بالم.

اعلام سفر مسافر رویا:

آنتی ایکس مصرفی: شیشه، قرص، هروئین و شربت OT_ روش درمان: DST_ داروی درمان: شربت OT_ مدت سفر: ۱۸ ماه_ ورزش در کنگره: والیبال_ راهنمای سفر اول: خانم نیکی_ راهنمای سفر دوم: خانم مهری_ مدت رهایی: ۱ سال و ۱ ماه

صحبت‌های مسافر رویا:

سلام دوستان، رویا هستم یک مسافر.

خداوند را شاکر و سپاسگزارم برای این لحظه زیبا و این مکان امن و مقدس. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر و قدردانی می‌کنم بابت تدابیر ارزشمند، آموزش‌ها و کشف متد بی‌نظیر DST.

وقتی وارد کنگره شدم، واقعاً یک مرده متحرک بودم. از خانم نیکی، راهنمایم، تشکر می‌کنم که دستان سرد و بی‌رمق مرا گرفتند و از آن همه ظلمت و تاریکی نجاتم دادند. من حتی یک نخ سیگار هم نکشیده بودم، نفهمیدم چطور شد که وارد تاریکی اعتیاد شدم و در این باتلاق غوطه‌ور گردیدم.

من جزو کادر درمان بودم و نفهمیدم چه شد که ناگهان خود را در تاریک‌ترین و عمیق‌ترین چاه پیدا کردم. زمانی که نور را دیدم، وارد کنگره شدم و کنگره باعث رشد من شد. این برایم افتخار بزرگی است که جزو خانواده کنگره ۶۰ هستم. چیزی که در رشد و تکامل من تأثیر زیادی داشت، خدمت کردن در این سیستم بود.

خدمت مالی در لژیون سردار، کل زندگی من و همسرم را تغییر داد و خیر و برکت مانند باران بر زندگی‌مان بارید و زندگی طراوت و شادابی خاصی پیدا کرد. هم خودم و هم همسرم دنور شدیم و احساس می‌کنم به جای اینکه ما به کنگره خدمت کنیم، کنگره روزبه‌روز و لحظه‌به‌لحظه هدایای ارزشمندی به ما می‌دهد و برکات زیادی را به زندگی‌مان سرازیر کرده است.

از ایجنت محترم، کادر مرزبانی و خانم مهری، راهنمای سفر دوم، تشکر و قدردانی می‌کنم. از خانم نیکی، به خاطر تمام زحمات و از خودگذشتگی‌هایی که در طول سفر داشتند، بی‌نهایت تشکر می‌کنم و امیدوارم بتوانم با ارائه خدمات عاشقانه در این مسیر، قدردان زحمات ایشان و کلیه خدمتگزاران باشم.

همچنین از خانواده، همسر و همسفرم خانم مهسا تشکر می‌کنم. ممنونم که به صحبت‌هایم گوش کردید.

خواسته‌های مسافر رویا:

خواسته اول: در دل گفته می‌شود. خواسته دوم: از خداوند می‌خواهم هیچ فرزندی شاهد اعتیاد پدر و مادر خود نباشد و آرزو می‌کنم این درب همیشه به روی دردمندان باز باشد.

صحبت‌های مسافر محمد:

سلام دوستان، محمد هستم یک مسافر.

آخرین آنتی ایکس مصرفی هروئین و شیشه؛ ۱۰ ماه و ۲۴ روز در لژیون ۱۵ امام قلی‌خان سفر کردم، زیر نظر استاد گرانقدر آقای حسین فخاری، با روش DST و داروی درمان شربت OT. الان که در خدمت شما عزیزان هستم، ۱۵ ماه است که رها شده‌ام. در ادامه، آنتی ایکس سیگار داشتم؛ ۱۱ ماه و ۲۴ روز سفر کردم به روش DST با داروی درمان نیکوتین خوراکی و حدود ۷ ماه است که درمان شده‌ام. ورزش در کنگره: والیبال.

خدا را شاکرم که در جمع شما حضور دارم. خیلی خوشحالم که بعد از ۱۵ ماه دوباره در خدمتتان هستم. ما در این مسیر فراز و نشیب‌های بسیاری داشتیم. بعد از تمامی تاریکی‌ها و تلاطم‌های سفر اول، به اینجا رسیدیم که الان من و رویا در کنگره خدمتگزار هستیم. از جناب مهندس سپاسگزارم که این حریم امن را برایمان فراهم کردند، که هر جایی که می‌رویم سقفی بالای سرمان هست و انگار تمامی شعب خانه ما هستند. ما باید قدر این مکان و راهنمایانی را که از جان برای ما مایه می‌گذارند، بدانیم.

از گروه مرزبانی و ایجنت محترم سپاسگزارم که اجازه دادند من امروز در این مراسم با شکوه حضور داشته و شاهد اولین سال رهایی همسرم باشم. از راهنمای سفر اول رویا، خانم نیکی، و از راهنمای سفر دومش، خانم مهری، بسیار سپاسگزارم.

رویا سفر سختی داشت، آسیب‌های زیادی دیده بود و توهم‌های بسیاری داشت، ولی الان مسئول فالوآپ شده است، یک راهنما شده، یک فرد تأثیرگذار در شعبه و در محل کارش گردیده است. تمام این تغییرات و پیشرفت‌ها در مدت زمان یک‌سال اتفاق افتاد و این امکان‌پذیر است.

ما هر دو جایگاه اجتماعی بالایی داشتیم؛ رویا کارشناس مامایی بود و من کارشناس حسابداری، ولی هر دو از شرکت و محل کار خود اخراج شدیم. اما معجزه‌ای رخ داد و ما هر دو وارد کنگره شدیم و نور الهی را دیدیم. من در اواخر سفر اول بخشش را یاد گرفتم و آخر سفر اولم دنور شدم و بعد رویا هم دنور گردید. در کنگره به این صورت نیست که خود را نشان بدهی؛ بلکه سیستم خودش تو را می‌بیند و جایگاه را برایت مشخص می‌کند و نیازی به دست‌وپا زدن نیست. به نظر من این عین عدالت است که در کل جهان هستی حکم‌فرماست.

به نظر من بهترین پاداشی که می‌توانیم از کنگره دریافت کنیم، این است که در یک رهایی سهیم باشیم. این بهترین و لذت‌بخش‌ترین دستاوردی است که هر فرد می‌تواند داشته باشد و افتخار کند که سهمی در رهایی یک نفر داشته است. این پدیده خیر و برکت را به زندگی افراد اهدا می‌کند.

از خانواده همسرم سپاسگزارم که امروز در اینجا حضور دارند و خدا را شکر می‌کنم که امروز بدون ترس اعلام سفر می‌کنم که از تاریکی‌ها رها شده‌ام.
می‌خواهم به سفر اولی‌ها بگویم که قدر این شعبه بزرگ را بدانید و دست در دست راهنما بگذارید و فرمان‌بردار باشید و زمان را بیهوده هدر ندهید؛ در غیر این صورت به قهقرا خواهید رفت.

از رویا جان خیلی تشکر می‌کنم، چون سختی زیادی کشید تا به اینجا رسید. از همسفرش خانم مهسا هم قدردانی می‌کنم و ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

صحبت‌های مسافر مهسا:

سلام دوستان، مهسا هستم یک مسافر.

خدا را شکر می‌کنم برای این دستاورد بسیار مهم و ارزشمند و نجات و احیای خواهرم رویا، که به لطف خداوند، برکت وجود آقای مهندس و با مساعدت همه خدمتگزاران انجام شد. ابتدا من برای درمان اعتیاد وارد کنگره شدم، سفر کردم و به درمان رسیدم و الگویی شدم تا رویا مرا ببیند و بتواند بر ترس خود غلبه کند و راهی کنگره شود.

پس از آن کم‌کم خانواده آمدند و زندگی ما رنگ و بوی دیگری گرفت. وقتی که همه خانواده کنگره‌ای باشند، همیشه حرف‌های آموزنده و قشنگی برای گفتن داری. هرچه جلوتر می‌روی، انگار آگاهی و علم تو بیشتر می‌شود و زمانی که این آگاهی را به مرحله اجرا درمی‌آوری، آرامش و آسایش زندگی‌ات را فرا می‌گیرد.

امروز حس بسیار خوبی دارم و به محمد تبریک می‌گویم. هر دو با هم سفر کردند، خیلی برایشان سخت بود، هر دو روی دارو بودند اما هرچه بود گذشت و ختم به خیر شد و این زوج پاداش تلاش و صبر خود را به بهترین نحو دریافت کردند. خیلی خوشحالم که رویا در آزمون‌ها شرکت کرد و موفق به دریافت شال راهنمایی شد.

از این مثلث «من و دو خواهرم» لذت می‌برم. ما سه خواهریم که دو نفر تا کنون به رهایی رسیده‌ایم و خواهر دیگرمان در شعبه یاس در حال سفر است و به لطف خداوند و کمک‌های بی‌دریغ راهنما، او هم به درمان و رهایی خواهد رسید.

از راهنما، خانم نیکی و خانم مهری، بابت زحماتشان تشکر می‌کنم. همچنین از جناب مهندس و خانواده بزرگوار ایشان که در تعلیم و تربیت همه ما نقش بسیار مؤثری داشته و دارند، کمال تشکر و قدردانی را دارم. ممنونم که به حرف‌های من گوش دادید.

تایپ: مسافر زینب (لژیون یکم) و مسافر فاطمه (لژیون هشتم) – نمایندگی نسترن اصفهان
ویرایش: مسافر کبری (لژیون یکم) – نمایندگی نسترن اصفهان
بازبینی و ارسال: راهنما همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .