"بنام قدرت مطلق الله"
پیام سیدی پرده
تاریخ مطلب: ۷۵/۲/۱
استاد: درود و سپاس بر دوستداران حق، همهی سخنان تو را شنیدم و من هم به یاد شما و هم منتظر شما بودم.
شاگرد: عزیز من به من میگوئید نیروی خفته خود را بیدار کنم، چگونه؟
استاد: یاد آن قهوهخانه یا چایخانههای قدیم به خیر، در آن محیط سخن جوانمردی و رزم و غرور و نیرو بود و اگر خوردنی بود دیزی و آشامیدنی، چای و تخم شربتی و گلاب بود، اما این مکانها همیشه بدان شکل نماند و آنانکه راه حق میرفتند کمکم از آن دایره دور شدند و بعد میدانی که چگونه شد؟ مرکز افیون، جواب خود را از لابهلای حرفهای من بجویید.
منِ عاشق را، به جرم عشق آنچنان ایذا کردند و شمای عاشق را به گونهای دیگری، خود را بیابید و در راه عشق به خداوند یا عشق واقعی جان ببازید، آنچه بر شما گذشته کلید بستهای بود که دیر باز گردید، باید چاره خود را بیابید، آنان که قرنها در انتظار بودند و هستند همین آزادی را میطلبند.
گرامی یارم، جان شیرینم من ترنم آواز را از دورهای ناپیدا شنیدم و آرزوی احیای شما، مرا به این سخنان، امر نمودند زیرا نام دیگر من این حکم را دارد.
شاگرد: ای کاش بیپرده سخن میگفتید.
استاد: از پرده برون آیید که پرده پوسیده است، شما را دشواری نیست پس بار دیگر با من تماس حاصل نمائید، زیرا که فقط پیوند محبت بقاء دارد و لاغیر؛
شاگرد: دل من بیقرار است و برای تو سخت دلتنگی میکند.
استاد: دل ما هم در جان بی جان تنگی میکند، با همه هستیم و هستی هست، با همه هستی نیستیم، پیدای ناپیدائیم، میرویم با همهی هستی و جان، اما هنوز گویی در جای خود ایستادهایم، همه حال حیرانیم، عجیب نیست؟ این همه هستی و نیستی و حیرانی ما.
گفته بودیم سیمهای سهتار از هم گسیختهاند در واقع نمیتوانیم نغمه سوز آن را در آوریم، هرگاه که بتوانیم آنچه بخواهیم بیان نمائیم، به چیزی یا شیئی متصلش میکنیم، خوب حال و روز خودت را گفتی و اگر هم نمیگفتی میدانستم، اگر جسمی باشد لمسش میکنیم و اگر نباشد تفکرش از این همه روزگار آنچه باقیست در عالمی است، که نه من دست به آن دارم و نه تو، ای رفیق بزرگوار، باید پیش بروید، ولی موضوعی که در دو بُعد و یا ابعاد مختلف را به هم ارتباط میدهد، آن را ما داریم و آن حس برون من و توست و ما چه داریم، تو و من، در بیان نمیگنجد.
آنچه هست احساس است که وصل را میطلبد، ما گفتنیها را گفتیم اما همینها نه آغازی دارد و نه نقطه پایان.
برای شما که در کشاکش هستید توصیهای دارم، برای اینکه در بُعد مادی توفیق حاصل نمائید باید با آدمها، آدم و با انسانها، انسان و با نادانان و احمقها مانند خودشان رفتار کنید.
تجربه اگر خوب عمل شود یک بار کافی است و دیگر نیازی به تجربه مجدد ندارد، مگر در مورد علومی که پیشرونده هستند؛ شما نیک میدانید که هر یک برای مسئله خاص در این جهان حضور دارید، شما در بُعد خویش و همینطور انجام وظیفه، در هر یک به ارتقای ما یاری مینماید.
تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2210