برخلاف تصور عموم که میپندارند عدالت معنایی، معادل برابری و مساوات دارد؛ این کلمه چنان سنگین است که شاید اگر به راستی در جامعهای اجرا شود کسی تاب آن را نیاورد.
عدالت از ریشهی عدل و به معنی انصاف است. آنچه در عدالت مهم است، جایگاه افراد از منظر درونی است نه بیرونی. عملی که از روی فهم و آگاهی و نیز معرفت و شناخت انسان انجام میگیرد در تعیین جایگاه او نقش ویژهای دارد. این تلاش شاید صرفا به این دوره و بعد از زندگی برنگردد و سابقه آدمی نیز در آن سهم عمدهای داشته باشد. ما انسانها به ندرت میتوانیم این جریان را درک کنیم؛ زیرا به صور پنهان و تجربه زیستی دیگران دسترسی نداریم. از افراد تنها آنچه به چشم ما میآید همان را معیاری برای عدالت قرار میدهیم؛ فارغ از، اینکه انسان موجودی ژرف است. چندان که خودش حتی از خویش بیخبر است.
در اجرای عدالت خواست انسان تلاش او برای رسیدن به مقصد، رنج او، میزان آگاهی او و خیلی پارامترهای دیگر نقش عمدهای دارد. این موضوع نه تنها برای انسان بلکه برای سایر موجودات نیز همین معنی را در پی دارد. چنان که ممکن است دو نهال را در یک جا و با شرایط یکسانی بزرگ کنیم اما بار آن دو درخت باهم برابر نباشد.
من در کنگره به راستی معنای عمیق عدالت را درک کردم. شاید قبل از ورود به این مکان خود در اشتباهی دردآور به سر میبردم؛ اما امروز دریافتهام نقطهای که ایستادم دقیقا هماناست که باید باشد. در کنگره معنای حقیقی کلمات را به چشم میبینم.
امروز میدانم هر کس که وارد اینجا میشود از امکانات کاملا برابر برخوردار است و بی هیچ کمکاستی آنچه باید به او دادهمیشود.
کتابها، جزوات، بهره بردن از جلسات، انتخاب راهنما، صحبتهای مهندس دژاکام و حتی صندلی و جایگاه نشستن برای همه افراد برابر است.
اما عدالت بسته به میزان خواست افراد، برداشت آنها را از این تساوی متفاوت میکند.
کسی که با خواستی محکم و هدف رهایی وارد کنگره میشود مسیرش و دریافتش با آن که به اجبار یا بیهدف و یا به هر دلیل دیگر وارد کنگره شده کاملا متفاوت است.
کسی که در کنگره به دنبال ارتقای جایگاه درونی و بالا بردن آگاهی و عشق است با فردی که به دنبال دیده شدن و یا به دست آوردن جایگاههای بیرونیست تفاوت چشمگیری دارد.
ممکن است هر دوی این افراد به جایگاه راهنمایی و یا ایجنتی و یا دیدهبانی برسند؛ اما نتیجه آن زمین تا آسمان فرق میکند. جالب آن است؛ حتی برداشت ما از کلام مهندس با دیگری متفاوت است در حالی که کلمات برای همه کاملا یکسان بیان میشود؛ گویی هر کس حرفی را میشنود که خود به دنبال آن است.
اینجاست که دیگر نمیتوان به راحتی همهچیز را زیر سوال برد و برچسب بی عدالتی بهآن زد. ما هر نتیجهای که به دست میآوریم همان است هستیم و از درونمان نشأت گرفته است.
اینجاست که جایی برای اعتراض به آنچه هست باقی نمیگذارد؛ زیرا همه ما به خوبی دریافتهایم (هر کسی آن دِرُوَد عاقبت کار که کشت).
پس امروز میدانم اگر آنچه هستم مرا راضی نمیکند و یا نسبت به حال خود حس خوبی ندارم، اگر مدام در ذهنم دیگران را محکوم میکنم و به اصطلاح در حال غر زدن و شکوهام، در حقیقت خواستهام و اندیشهام باید تغییر کند. کنگره به من یاد داد باید به خودم برگردم و دوباره مسیرم را مرور کنم. حسم را پالایش کنم، به تزکیه بپردازم، به اهدافم فکر کنم و تلاشم را در مسیر درست ادامه دهم تا نتیجهای که به دست میآوردم همان باشد که لایق جایگاه انسانی و درونی من است.
نویسنده: راهنما همسفر راضیه ( لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر روشنک رهجوی راهنما همسفر آرزو ( لژیون دوم)
همسفران نمایندگی دامغان
- تعداد بازدید از این مطلب :
51