خدا را شکر فرصتی دست داد تا با یکی از پهوانان شعبه شاد آباد گفتگویی داشته باشیم. آقا مسلم، سلام. خیلی خوشحالم که با شما صحبت میکنم. لطفاً ابتدا به رسم کنگره، خودتان را معرفی بفرمایید.
سلام دوستان مسلم هستم یک مسافر، آخرین آنتیایکس مصرفی شیره و تریاک به مدت ۱۲ ماه و ۵ روز سفر کردم به روش DST با داروی OT، به راهنمایی راهنمای خوب و گرانقدرم جناب آقای علی رحیمی. ورزش در کنگره، فوتبال. الان هم دو سال و ۹ ماه و ۵ روز است که به لطف خداوند و دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستم. سیگاری هم نیستم.
ممنون، آقا مسلم لطفاً از نحوه آشناییتان با کنگره هم توضیح دهید.
من مدت خیلی زیادی درگیر مسئله اعتیاد بودم و با آن دست و پنجه نرم میکردم و این مسئله خیلی مرا آزار میداد. یک بار هم من به کنگره مراجعه کردم، ولی دو سه جلسه بیشتر حضور نداشتم و رفتم. این دفعه با حال بسیار خراب و بدتری دوباره به کنگره برگشتم. البته این دفعه به اصرار یکی از دوستانم این کار را انجام دادم. دو سه جلسه که در جلسات حضور پیدا کردم گفتند که باید تسلیم باشم. اولین سیدی آقای مهندس را که گوش کردم، به این نتیجه رسیدم که هیچ جایی بجز کنگره نمیتواند من را به هدفم که درمان مسئله اعتیاد بود، برساند. البته من با حال خیلی خرابی وارد کنگره شدم و از خدا عاجزانه خواستم که کمکم کند.
بعد از گذشت چند جلسه به پیشنهاد راهنمایم، برای اولین بار در جلسه لژیون سردار بهعنوان مهمان حضور پیدا کردم. این جلسه حس و حال عجیبی برایم داشت و حال من سفر اولی را خیلی خوب کرده بود و واقعاً در یک دنیای دیگری حضور داشتم و چقدر حال خوبی داشتم. البته از روز اول، محبت آقای مجتبی ایرانپور و محمدعلی هاشمی شامل حال من شد و همان روز اول اجازه دادند که من در جلسه مشارکت کنم. آن روز آنقدر حال من خوب بود که از همان موقع میخواستم که عضو لژیون سردار بشوم. این جلسات و این حال و هوا احساس من را خوب و مثبت کرده بود که بعد از گذشت مدت کوتاهی، از راهنمایم اجازه گرفتم که دنور بشوم.
من معتقدم که هر کس به نحوی دنبال حال خوب است؛ یکی با مسافرت رفتن و یکی با خرید کردن. ممکن است من مسافرتی بروم و مبلغ خیلی زیادی را خرج کنم و حالم خوب شود. ولی با حضور در این حال و هوا و در این فضا، به این نتیجه رسیدم که من فقط وقتیکه در این مسیر و در این راه پولم را خرج میکنم، حالم خیلی بهتر میشود و اصلاً کسب نشانها و شالها برای من هدف نبوده است. فقط این امر برای من در اولویت است که در این مسیر حالم خیلی خوب است.
وقتی میخواستم بهمنظور کسب اجازه شال پهلوانی خدمت آقای مهندس برسم، حال و احساس خیلی عجیبی داشتم. باور کنید تا صبح نتوانستم بخوابم. پیش خودم میگفتم: خدایا، نکند فردا آقای مهندس این اجازه را به من ندهد. اگر این اتفاق بیفتد، من چه حس و حالی خواهم داشت؟ زمانی که پیش آقای مهندس قرار میگیری، آنقدر در آنجا سطح انرژی بالاست که وقتی از آنجا برمیگردی، در مسیر برگشت گویی در فضا سیر میکنی و خیلی لذتبخش است.
آدم برای به دست آوردن حال خوب باید هزینه کند. ما قبل از آشنایی با کنگره، پولمان را صرف مواد مخدر و کارهای ضد ارزشی میکردیم. البته لازم است این نکته را ذکر کنم که هیچوقت در کنگره معامله نکردم؛ یعنی از خدا نخواستم که خدایا من این خدمت را میکنم، من این جایگاه را به دست میآورم و در ازای آن از تو میخواهم که برایم کاری انجام بدهی. ولی بهصورت ناخودآگاه، همه این اتفاقهای خوب در این مسیر برای شما میافتد.
خاطرهای در همین مورد دارم که ذکر آن خالی از لطف نیست. زمانی که برای کسب اجازه شال پهلوانی به آقای مهندس مراجعه کردم، مصادف بود با زمانی که یکی از دوستانم خیلی اصرار داشت ماشینی را من از او بخرم. من مرتب به او میگفتم که در حال حاضر احتیاج به ماشین ندارم. با اصرار زیاد او ۲۰۰ میلیون پول قرض گرفتم و با او بهصورت شراکتی ماشینی خریدیم. یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که همان دوستم به من زنگ زد و گفت: من با ۵۰۰ میلیون تومان سود حاضرم سهمت را بخرم.
یا اگر بخواهم به مورد دیگری اشاره کنم باید بگویم که شغلم ابر و فوم مبلمان است. شاید جزو خطرناکترین شغلها باشد. یک روز در کارگاه نشسته بودم که دیدم انبار روبروی مغازهام آتش گرفته است. وقتی وارد انبار شدم، دیدم که سقف انبار آتش گرفته و روی آن پر از محصولاتی بود که بسیار اشتعالزا و خطرناک بودند، ولی برای انبار من و محصولات داخل انبار هیچ اتفاقی نیفتاده بود. مرتب برای من سؤال میشد که این معجزات چرا پشت سر هم برای من اتفاق میافتد؟
اگر بخواهم از برکات کنگره در زندگی خودم بگویم، خدا میداند که من هیچوقت برای به دست آوردن مسائل مالی و این برکات وارد کنگره نشده بودم. من فقط در کنگره حالم خوب است، با دیدن دوستان کنگرهای حالم خوب میشود. حضور در کنگره برای من از مسافرت دور دنیا هم لذتبخشتر است و اینجا حالم خیلی خوب است، چون اینجا آدمها را فقط به خاطر خودشان دوست دارند و تو را فقط به خاطر خودت در آغوش میگیرند و انرژی خالص دریافت میکنید. اگر بخواهم خیلی عامیانه بگویم، ما اینجا داریم عشقبازی میکنیم و آدم برای عشقش باید هزینه کند.
.jpg)
من اگر واقعاً سرمایهام ۶ میلیون تومان باشد، با ۶ میلیون تومان وارد لژیون سردار میشوم که این حال خوب را به دست بیاورم. من تمام تلاشم این است که با حضورم در کنگره، این حال خوب را بیشتر بتوانم برای خودم جذب کنم. خداوند به آقای مهندس طول عمر بدهد که روشی را پایهگذاری کردهاند که در آن میشود با دادن پول، حس و حال خوب کسب کرد، حسی که با هیچچیزی نمیشد به دست آورد. پس از اینکه حس خوب را کسب کردم میتوانم آن را با خانوادهام نیز به اشتراک بگذارم.
در دوران و جامعهای که هر روز انسانها برای به دست آوردن حال معمولی به پزشک و روانشناس و تراپیستها مراجعه میکنند، کجا میتوان چنین فضایی را یافت، فضایی که در آن حال دل فرد خوب باشد و همیشه در حال کسب آموزشهای ناب باشد؟
یک پرانتز بین صحبتهایم باز میکنم: من یکی دو سال قبل، بنا به دلایلی از کنگره برای مدتی فاصله گرفتم. در آن زمان من خیلی خواب میدیدم، انواع خوابها. در یکی از این خوابها دیدم که به همراه راهنمایم خدمت آقای مهندس رسیدیم. آقای مهندس میگویند که بیرون تشریف داشته باشید تا نوبت شما شود. در مسیر خارج شدن از آنجا، وارد یک فضایی شدیم که شبیه یک سیاهچاله بود. ما در آنجا که شبیه زیرزمینهای قدیمی بود، گم شدیم و من در خواب خیلی ترسیده بودم. ولی جالب اینجاست که در همان تاریکیها هم من آقای مهندس را دیدم و آقای مهندس را پیدا کردم و این باعث شد که من دوباره تصمیم بگیرم که در کنگره حضور بیشتری داشته باشم و علاوه بر اینکه خدمات مالی انجام میدهم، خدمات حضوری و آشکار هم انجام بدهم و واقعاً در این مسیر و این موج حضور داشته باشم. اگر حضور نداشته باشم، تنها کسی که ضرر میکند شخص من خواهم بود.
اگر بخواهم حرف پایانیام را بزنم، میگویم که من واقعاً برای هزینه کردن در کنگره و کسب جایگاهها هیچ انتظاری ندارم، فقط و فقط به دنبال کسب حال خوب هستم که آن هم در کنگره به دست میآید.
باز هم تکرار میکنم که عشقبازی هزینه دارد و هر کس برای به دست آوردن حال خوب خودش باید هزینه کند؛ و خدا را شکر میکنم که من شرایطش را داشتم و توانستم این هزینهها را پرداخت کنم و اگر باز هم خداوند کمک نماید، حتماً در جایگاههای بالاتر کنگره خدمت خواهم کرد.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان صمیمانه تشکر میکنم که چنین فضا و بستری را مهیا کردند که ما اولاً به درمان برسیم و متعاقب آن بتوانیم حال و احساس خوبی را در این فضا به دست بیاوریم.
مصاحبه کننده: مسافر صابر
تایپ، ویراستاری و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
149