دوازدهمین جلسه از دوره دهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی رضا مشهد، به استادی راهنمای محترم مسافر احمد، نگهبانی (موقت) مسافر محمود و دبیری (موقت) مسافر محمد با دستورجلسه "وادی پنجم و تاثیر آن بر روی من " سه شنبه 31 تیر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان، احمد هستم یک مسافر.
خیلی خوشحالم که یک بار دیگر این فرصت در اختیار من قرار گرفت تا در این جایگاه باشم و خدمت کنم.
از گروه مرزبانی، نگهبان عزیز و دبیر محترم بسیار متشکرم که این فرصت را به من دادند.
خیلی سپاسگزارم از همه عزیزان امروز قرار نبود در خدمت شما باشم، اما توفیق اجباری شد که در خدمتتان باشم.
جلسه امروز مربوط به وادی پنجم است با موضوع:
«در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست، توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید»
این جملهای است که در متن وادی به آن اشاره شده است
ما در کنگره ۶۰ چهارده وادی داریم که هر کدام از آنها به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند.
در وادی اول یاد میگیریم که چگونه تفکر کنیم و اینکه تفکر درست راه به عقب ندارد؛ بلکه باید تفکری باشد برای ساختن آیندهای زیبا و دیدن کارهایی که میخواهیم انجام دهیم از دریچه امید.
در وادی سوم آموختیم که فقط خود ما باید به فکر خودمان باشیم و هیچکس دیگری نمیتواند این مسئولیت را به عهده بگیرد.
در وادی چهارم یاد گرفتیم که در مسائل حیاتی، باید مسئولیت را خودمان به عهده بگیریم.
و در وادی پنجم متوجه میشویم که صرفاً تفکر بر روی یک موضوع، حتی با نقشهها و تصمیمات قشنگ تا زمانی که به حرکت و عمل تبدیل نشود، هیچ اتفاقی نمیافتد.
ما باید تفکر سالم، نقشه درست و حرکت داشته باشیم تا به درمان برسیم.
اگر آقای مهندس در سال ۷۷ یا ۷۸ به درمان رسیده بودند اما حرکتی انجام نمیدادند، امروز ما کنگرهای نداشتیم، چندین شعبه در کشور نداشتیم و من و شما هم اینجا نبودیم.
این یعنی حرکت باید اتفاق بیفتد تا امروز من و شما بتوانیم سفر کنیم و به درمان برسیم. این یک تفکر درست بود که با متد DST به درمان اعتیاد رسید.
این مسئله در دنیا بسیار مهم بود. یک متد کشف شد، تفکر صحیحی ایجاد شد، و این تفکر در همانجا متوقف نشد؛ بلکه به حرکت درآمد. آقای مهندس حرکت کردند و اینچنین بود که امروز ما اینجا هستیم.
اگر بتوانیم دستور جلسات را به سفر خودمان ارتباط بدهیم، میفهمیم که این جلسات چه ربطی به ما دارند.
منِ سفر اولی باید بدانم که راه پیدا شده، من آمدهام، پیمان بستهام و میخواهم درمان شوم.

اما آیا فقط درمان شدن کفایت میکند؟
آیا کافیست فقط دارو بگیرم و در جلسات شرکت نکنم؟
خیلی مهم است که به این نکته توجه کنیم.
فرض کنیم سفر اول را تمام کردم و وارد سفر دوم شدم؛
آیا صرف رسیدن به درمان کافی است؟
آیا نباید حرکت دیگری انجام دهم؟
اگر تفکر من این باشد که «درمان شدم، حالا بروم دنبال زندگیام»؛
در این صورت، امروز هم آقای مهندس میتوانستند بعد از درمان، بروند دنبال زندگیشان و دیگر حرکتی نکنند.
اما اگر این اتفاق میافتاد، من امروز نمیتوانستم به راحتی اینجا روی صندلی بنشینم و سفر کنم.
پس ما سفر دومیها باید در ذهن خود داشته باشیم که این حرکت باید ادامه پیدا کند.
هوای گرم یا سرد، راه دور، کار سخت… همه اینها بهانههایی هستند برای نیامدن در سفر دوم.
این حرکت باید انجام شود و ما باید به عنوان سفر دومی، این حرکت را شکل بدهیم تا شعار کنگره هر روز روشنتر و پرفروغتر شود.
در پایان اینکه، از پنجشنبه تعطیلات تابستانی شروع میشود و خواهشی دارم (نه توصیه) از خودم و همه عزیزان:
بیاییم دستور جلسات را در زندگی، جامعه و کنگره کاربردی کنیم
و چه خوب است که به قوانین و حرمتهای کنگره احترام بگذاریم.
ممنونم که با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ، ویرایش و ارسال خبر: مسافر جلال لژیون پنجم
تایید خبر: مسافر داود
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
113