جلسه دوازدهم از دوره شانزدهم کارگاه آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی زاگرس به استادی ایجنت همسفر نرگس، نگهبانی همسفر نرگس و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «وادی پنجم (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ١۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز «وادی پنجم (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را حل مینماید.) و تأثیر آن روی من» است. همه ما وقتی وارد کنگره۶۰ شدیم در همان جلسات اول با مسئله شناخت خود و این که باید خودمان را بشناسیم و روی خودمان کار کنیم روبهرو شدیم.
افرادی که وارد لژیون شدهاند میدانند که صحبتهایی که اول میشود، بیشتر در این زمینه است که باید ما روی خودمان شناخت داشته باشیم. برای آنکه این خودسازی و شناخت خود اتفاق بیفتد، که در این وادی هم به آن اشاره میکند و در موردش صحبت میکنیم.
در کنگره۶۰ به راحتی میتوانیم این کار را انجام دهیم؛ یعنی چیز پیچیدهای نیست که اگر قرار است ما روی خودمان کار کنیم سؤال در ذهنمان پیش بیاید که چهطور میتوانیم این کار را انجام دهیم؟ چه وسیلهای یا ابزاری در اختیارمان قرار داده میشود که بتوانیم خودمان را بشناسیم؟ ما کاری به بقیه نداریم، کاری به بیرون نداریم؛ در کنگره۶۰ تمام تمرکز و تمام آموزشهایی که دریافت میکنیم همه اینها برای شناخت و کار کردن روی خودمان است، نه شناخت یا کار کردن روی افراد دیگر است.
ما همه این آموزشهایی را که میگیریم فقط برای شناخت خودمان است و آنقدر زمان نداریم که بخواهیم صرف این کنیم که روی انسانهای دیگر تمرکز کنیم. اگر در کنگره میگوید که باید خودت را بشناسی در مقابلش خیلی ابزارها در اختیار ما قرار میدهد که ما به واسطه آن ابزارها به راحتی میتوانیم خودمان را بشناسیم.
اگر کسی که وارد کنگره۶۰ میشود هدفش تغییر خودش باشد نه تغییر دیگران یا مسافرش به راحتی این کار را انجام میدهد. اگر هدفش تغییر خودش است، مطمئن باشید آنقدر آموزش و علم در کنگره۶۰ وجود دارد که تو به راحتی میتوانی روی خودت کار کنی و آن خودسازی را در درون خودت انجام دهی؛ ولی اگر تمرکزت روی مسافرت و افراد دیگر باشد نمیتوانی این کار را انجام دهید و به جایی میرسید که دیگر از آموزشهای کنگره۶۰ هیچ لذتی نمیبرید و هیچ دریافتی نمیکنید، آن وقت است که از کنگره میروید؛ ولی اگر قرار است روی خودتان کار کنید خیلی ابزارها در اختیارتان میگذارد.
یکی از آن ابزارها وادیها است. وادیها از همان اول که وارد کنگره۶۰ میشویم با آنها آشنا میشویم. با یک مسئلهای که همه ما با آن درگیر بودیم و هیچ وقت خودم را میگویم شاید در زندگیام استفاده نمیکردم تفکر بود. وادی اول تفکر را به من آموزش داد، من از پوچ بودن و این که تصور میکردم پوچ و بیارزش هستم ارزشمند کرد. تمرکزم را از همه جا کنار گذاشت و آن را روی خودم و کار کردن روی خودم آورد. تکتک وادیها را کار کردیم، از وادی اول تا پنجم تا رسیدیم به این وادی که وادی عملیاتی است و میگوید (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن انجام میشود). تفکر کردن روی کارهایی که داریم انجام میدهیم خیلی خوب است.
در وادی اول یاد گرفتیم که چهطور باید تفکر کنیم، همه اینها خیلی ارزشمند است، این که برای هر کاری که میخواهیم انجام دهیم تفکر داشته باشیم خیلی ارزشمند است؛ ولی بعد از تفکر چه اتفاقی باید بیفتد؟ من باید بعد از این همه تفکر شروع به حرکت کردن کنم. من دنیایی هم در ذهنم تفکر داشته باشم، تفکرات خلاقانه داشته باشم یا به قول عامیانه تفکراتی که به درد میخورند داشته باشم یا خیلی هم فلسفی باشند؛ ولی وقتی نتوانم و قدرت به اجرا درآوردن آنها را نداشته باشم ارزشی ندارد.
آقای مهندس مخصوصاً در این چند سی دی اخیر بارها درباره تفکر صحبت کرده است و تفکر را برای ما باز کرده است و فرمودند: «زندگی هر انسانی را تفکرات او مشخص میکند». این که من در چه سمت و سویی حرکت میکنم تفکرات من هر چه باشد در همان سمت و سو حرکت میکنم. اگر فکر کنم که من بدبختم مطمئن باشید که بدبخت عالم شما هستید؛ ولی اگر در اوج شرایط بحرانی و مشکلات تصور کنید که میتوانید از پسشان بر بیایید به راحتی میتوانید از پس تکتک مشکلات بر بیایید؛ چون در کنگره به تو یاد میدهند که چهطور با مشکلات کنار بیایید و آنها را کنار بگذارید، فقط هم حرف نیست.
درست است من حالا دارم میگویم، شاید بگویید که همسفر نرگس میگوید که حل کردن مشکلات راحت است، فقط حرف است؛ ولی ما دیدهایم که شده است، همسفرانی که چند سالی است در کنگره هستند دیدهاند که شده است؛ پس اگر برای ما شده برای بقیه تازهواردین هم اتفاق میافتد، فکر نکنید که مشکلات شما یک چیز خیلی بزرگ و عجیب و غریب است.
همه ما کم و بیش با این مشکلات سر و کله زدهایم؛ ولی وقتی آن تفکر را در وادی اول یاد گرفتیم و روی مسئله و مشکل خودمان تمرکز کردیم و راه حلش را پیدا کردیم توانستیم آن را حل کنیم و از پس آن برآمدیم و الآن به اینجا رسیدهایم که کنگره همه چیز ما شده است چرا؟ چون بهترین راه حلها را برای حل مشکلمان به ما داده است، از هر جا ناراحتی به وجود میآید و مسئلهای داریم. تنها گریز راهمان و تنها جایی که حالمان را خوب میکند کنگره است و اینجا میآییم.
وادی پنجم این را میخواهد به من بگوید که شما آن تفکر را یاد گرفتید؛ ولی بعد از آن باید بتوانید تفکرات خودمان را به مرحله اجرا درآوریم. به نظر من اصل کل مطالب زندگی ما در همین چند تا عنوان مطرح میشود. من حالا تیتروار در مورد هر کدام یک از آنها صحبت کوچکی میکنم که زیاد وقت جلسه هم گرفته نشود. مسئله اول یا پله اول بازگشت از ضد ارزشها است؛ یعنی چه؟ مسیر اشتباهی را رفتهاید و الآن برگشتهاید. راه حلی که قبل از کنگره۶۰ برای خودمان مطرح میکردیم وقتی میخواهیم از گناهانمان برگشت کنیم توبه بود حالا توبه میکردیم و گریه و زاری و التماس به خدا که من را ببخش و از فردا همان روال قبل را ادامه میدادیم؛ ولی در کنگره۶۰ فهمیدیم که توبه یعنی برگشت نه آن برگشتی که ما تصور داریم اگر مسیر اشتباهی را رفتهام دوباره آن مسیر را برگشت کنیم.
مثالی که آقای مهندس مطرح میکنند این است که وقتی تو ۳ متر داخل چاهی رفتی و یک متر بالا بیایی هنوز داخل چاه هستی و هنوز به در چاه نرسیدی به همان میزانی که تو در ضد ارزشها فرو رفتی حالا هر کسی صفتهای منفی درون خودش را بهتر میشناسد به همان میزان که رفتی به همان میزان؛ باید زمان بگذارید تا از ضد ارزشها بیرون بیایید. اگر من طی چند سال شدم این نرگسی که خودم راضی نیستم خودم از حال و رفتار و صفتهای منفی خودم واقعاً بیزار شده بودم و به کنگره آمدم و با آنها آشنا شدم، پس نمیتوانم به یکباره کنار بگذارم؛ چون طی چند سال اتفاق افتاده است و اگر بخواهم الان درستش کنم؛ باید به همان میزان زمان بگذارم. خیلی از همسفران که وارد کنگره۶۰ میشوند تصور میکنند که همان اول باید همه چیز و درست شود. مسافر یا خودت طی چند سال این شرایط در درونتان به وجود آمده است از نظر روحی که یکباره این اتفاقات برایتان به وجود نیامده است زمان نیاز دارد و باید زمان دهید تا مسائل و مشکلات از بین برود. طی چند سال افکار و صفتهای منفی درون تو را به هم ریخته و تو میخواهی با چند ماه که به کنگره آمدی آنها را پاک کنی نه نمیشود اگر دنبال چنین چیزی هستی مطمئناً درست نمیشود.
ما الان چند سال در کنگره هستیم، خودم را میگویم آنقدر گرههای کور و بندها در وجودم است که باید یکییکی اینها را درست کنم که آن انجام ندادن به چه شرطی است یک وقتهایی من میخواهم آن کار را انجام ندهم؛ چون میترسم یک وقتهایی میخواهم انجام ندهم؛ چون روش درست فکر کردن ندارم. یک وقتهایی میخواهم انجام ندهم به خاطر اینکه آن اعتماد به نفس را ندارم. آنجا باید تشخیص دهم که اگر تو مسائل خودداری را میخواهی اجرا بکنی آیا اینها را کنار گذاشتی ترس، عدم تفکر، آن عدم اعتماد به نفس نیست اگر اینها نبودند آن زمان میتوانی آن کاری که دو دلی و با خودت میگویی انجام دهم و انجام ندهم میتوانی روی آن فکر کنی به قول معروف بالا پایین کن ببین چگونه است اگر آن ترس از مسائل نبودند آن کار را انجام ندهید.
مسئله بعدی قناعت است که آقای مهندس میفرمایند: «از کمترین چیز بیشترین بهره را ببرید در هر شرایطی که هستید از آن چیزی که در زندگی دارید بهترین بهره را ببرید و لذت آن را ببرید از بودن کنار خانواده از بودن کنار بچهها از وسیلهای که داریم از شرایطی که داریم از زندگی که داریم اگر لذت نبریم مطمئن باشید آن چیزی که دنبالش هستیم را به دست بیاوریم باز هم لذت نمیبریم». مثلاً در خانه ۵۰ متری زندگی میکنیم به دنبال خانه ۷۰ متری هستیم فعلاً لذت جایی که هستی را ببر بعد تلاشت را بکن تا به آن بالاتری برسی پس قناعت یعنی چه؟ یعنی از کمترین امکانات که داری بهترین بهره و استفاده را ببریم. مسئله بعدی صبر است ما کنار صبر؛ باید مسئله زمان را در نظر بگیریم ما به کنگره میآییم برای درمان مسافرانمان، خودمان؛ ولی همان اول که میآییم این مسئله به ما داده میشود خیر باید صبر کنیم ۱۰ تا ۱۱ ماه صبر کنیم. صبر، نه تحمل . صبر کردی میتوانی به نتیجه برسی همسفری که مدام بگوید پس کی؟ این تحمل کردن است صبر نیست با غر زدن هیچ وقت به نتیجه نمیرسیم و باید صبر کنیم و حرکت درست داشته باشیم.
مسئله بعدی پسانداز کردن، است که آقای مهندس خیلی تاکید دارند که باید پسانداز داشته باشید و یک پشتوانه مالی برای خودتان داشته باشید. آقای مهندس میفرمایند: «کسی میتواند بخشش کند که پسانداز داشته باشد و از نظر مالی شرایط مطلوبی داشته باشد». مسئله بعدی توکل، رضا و تسلیم است. در سیدی «پرواز» آقای مهندس خیلی زیبا مسئله توکل را مطرح میکنند و میفرمایند: «توکل کردن؛ یعنی وکیل قرار دادن خداوند» تو تلاشت رو کن و خداوند را وکیل خودت قرار بده و صبر کن؛ ولی نتیجه کار دیگر به تو ربطی ندارد. در هر کاری شما تلاشت را کن و بعد آن توکل را به خداوند داشته باشید ونتیجه دیگر دست شما نیست.

مرزبانان کشیک: همسفر پری و مسافر حسن
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول) و همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم ) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
145