English Version
This Site Is Available In English

بهشت را به بها می دهند نه بهانه

بهشت را به بها می دهند نه بهانه

سیزدهمین جلسه از دوره پنجم کارگاهای آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر داریوش ودبیری مسافر امیر با دستور جلسه «وادی پنجم وتاثیر آن روی من»در روزیکشنبه  29 تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر. خدا را شکر می‌کنم که یک بار دیگر توانستم این جایگاه را تجربه کنم از آقا داریوش و امیر آقا خیلی تشکر می‌کنم که به من این فرصت را دادند یک بار دیگر روی این صندلی بنشینم و اولین مشارکت امروز را داشته باشم.
درمورد دستور جلسه این هفته وادی پنجم و تاثیر آن روی من، در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماید، ما در چهار تا وادی یاد گرفته ایم که تفکر راجع به هدفی که داریم نتیجه اول تفکرات مان رسیدن به هدف است دیگر میایم تفکر می‌کنیم، بهترین مسیر را انتخاب می‌کنیم تا الان فقط تو ذهن مان این اتفاق افتاده است بعد شروع می‌کنیم در آن مسیری که چیده بودیم بهترین مسیر رسیدن به آن هدف حرکت کردن است یک مثال ساده‌ای که بخواهم بزنم اینکه من از اینجا بخواهم بروم تهران میام می‌بینم بهترین مسیر از لحاظ نزدیک بودن از لحاظ کم هزینه بودن از لحاظ راحتی کدام است بعد شروع می‌کنم حرکت کردن.
مثلاً با مترو می‌خواهم بروم، می روم مترو بلیط می‌گیرم بعد می روم  یا من اعتیاد دارم می‌خواهم بهترین راه درمان اعتیاد را پیدا کنم، سفرم راشروع کنم تازه می‌افتم درمسیر رسیدن به هدف خود و آقای مهندس همیشه قشنگ می گوید استعداد هیچ ربطی ندارد که من بگویم  فلانی استعداد دارد فلانی شانس دارد فلانی را خدا خواسته، نه فقط  تمرینی که من می‌کنم در آن مسیر تکراری که دارم آنقدری که من می‌خواهم من را به هدف خود نزدیک می‌کند.
یک جمله آقای مهندس را من خیلی دوست دارم که می گویند بهشت را به بها می دهند نه بهانه، صاحب کاری داشتم همیشه جمله قشنگی می‌گفت می‌گفت کسی که بخواهد کاری را انجام بدهد راه آن را نخواهد انجام بدهد بهانه آن را  پیدا می‌کند امکان ندارد تو بخواهی راهی را پیدا کنی کاری انجام بدهی راهش را پیدا نکنی و یک موضوع دیگری که هست دوست داشتم بگویم بعضی وقت‌ها ما یک هدفی داریم دوست داریم شروع کنیم یکی از دلیل‌های آن که شروع نمی‌کنیم ترس از این که آقا من مثلاً این کار را شروع کردم ولی قدم‌های بعدی را ترس دارم که با آن می‌خواهم مواجه شوم می گویم آقا من می‌خواهم پول در بیارم بعد می گویم من الان می‌خواهم بروم سر کار الان ماشین ندارم که یا مثلاً برم آنجا اگر صاحب کارم بد باشد یا  حقوق من را ندهند یا مثلاً می‌خواهی مسافرت بروی الان تعطیلات کنگره دارد شروع می شود وقتی ترس داشته باشید از اینکه آقا من نکند بروم تو راه تصادف کنم نکنه بروم تو دریا غرق شوم پس شمال نمی روم، نه یک وقت‌هایی تو هدفی که دارید باید مثبت به آن نگاه کنید باید ترس از شروع کردن نداشته باشید وقتی می‌فهمی چیزی درست است به ترس‌هایت غلبه کنی بروی و آن را انجام بدهید وقتی که آن را انجام بدهید شاید روز اول مثلاً من خودم آمدم کنگره دانشجو بودم هم کار می‌کردم بعد می‌گفتم خدایا من الان کارم را بگذارم کنار نمی‌توانم، من تا قزوین هم باید می‌رفتم باید انتخاب می‌کردم یا کار رو می‌گذاشتم کنار یا کنگره نمی‌آمدم بعد که میای تو مسیر وقتی آن تفکرات تفکر درستی هست راهی که انتخاب کرده ای درست است دیگر بقیه‌اش دست آن اتفاق‌هایی هست که می‌افتد.
یک جمله قشنگ است که می گوید آسفالت هم بهت کمک می‌کند یک چیزهایی از یک جاهایی که اصلاً انتظارش را نداری به تو کمک می‌رسد. چند سال پیش من یادم است آقای مهندس یک جمله قشنگی می‌گفتند در مورد سوره توبه، همه سوره‌های قرآن بسم الله دارد به جز سوره توبه برای خودم خیلی سوال شد آن موقع که داشتم گوش می‌دادم گفتم واقعاً چرا مثلاً سوره توبه بسم الله الرحمن الرحیم ندارد دلیلش این است که خدا هم میاد بهت می گوید که من بخشنده و مهربانم توبه پذیر هم هستم ولی تو اول باید بی افتی تو مسیر، از آن راهی که داری میروی برگشت کنی که تو پله اول همین وادی هم که می گوید برگشت از ضد ارزش‌ها وقتی که تو برگشتی درست کردی آن موقع خدا مهربان است آن موقع خدا رحیم است رحمان است، من راهنمایم یادم است که می‌گفت هیچ وقت کنگره را به کسی معرفی نکن تو باید روی خودت آنقدر کار کنی بدون اینکه حرفی به کسی بزنی آدم ها خودشان بیایند پیش تو بگویند کجا رفتی انقدر تغییر کردی.
فرض کنید یک نفر مثلاً تو بحث لاغری، شاید بچه‌هایی که جونز هستند همهشان برایشان این پیش آمده است تو اصلاً نیاز نیست به کسی بگویی رژیم گرفتم لاغر می‌کنم، حتی من یادم است خودم سعی می‌کردم همیشه صبحانه تخم مرغ بخورم سالاد داشته باشم شاید خیلی‌ها مسخره می‌کردند بعد دوباره میای جلوتر همان‌هایی که مسخره ات می‌کردند بعد از یک مدت می آیند می گویندچه کار کردی آنقدر لاغر شد،چرا چون تو تغییر کردی تغییر را درون تو می‌بینند خودشان می آیندسراغت بعد از یک مدت، می آینداز تو راهنمایی می‌خواهند، در درمان اعتیاد باشد آنجاست که اگر درمان اعتیاد تو برود کنارتغییر کنی و وقتی یک مصرف کننده‌ای را دیدی فقط یک کار می‌کنی آدرس کنگره را می دهید و می گویید آنجایی که من تغییر کرده ام این آدرسش است دوست داشتی برو.

برای جمع‌بندی هم یکی از صحبت‌های چهارشنبه آقای مهندس که برای خودم خیلی جذاب بود در مورد مستجاب شدن دعا صحبت کردند که من خودم خیلی این شکلی به آن فکر نکرده بودم جذاب بود گفتم اینجا هم مطرح کنم همین چهارشنبه تو این دستور جلسه آقای مهندس گفتند که ندیده ام یکی دیگر برای تو دعا کند دعای یک نفر دیگر در حقت مستجاب می‌شود ولی نه اینکه من بروم به دوستم بگویم تو برای من دعا کن من برای تو دعا کنم نه این دعا مستجاب نمی‌شود کدام دعا مستجاب می‌شود آن دعایی که تو یک کار خیری رفتید انجام دادید در حق یکی آن از ته دل خود می گوید خدا خیرت بدهد آنجاست که دعای آن آدم در مورد تو مستجاب می‌شود، تو همین کنگره چرا من مثلاً همیشه می گویم اگه بخواهم جایی پولی کمک کنم اولین جا کنگره هست شاید الان اینجا من هم از وسیله‌هایی که هست خیلی کارهایی که انجام شده کسانی انجام دادن که الان در این شعبه نیستند در شعبه دیگری هستند یا اصلاً تو کنگره نیستند ولی هر کسی که میاد اینجا درمان می‌شود وقتی که می گوید خدا خیرشان بدهد آن هایی که اینجا را راه انداختند  آن دعا به آن آدم می‌رسد تو یک آجر هم درکنگره گذاشته باشی، تا آخر عمرت هرکسی بیاد در آن شعبه یک بخش از آن دعایی که می‌کند می‌رسد به تو وسهم تو است. من همین صبح رفته بودم استخر خیلی برای من جذاب بود که داشتم به این فکر می‌کردم که یک زمان ما به این فکر می‌کردیم، ما حالا لژیون بزنیم درآبیک آن موقع که صحبت لژیون آبیک و تشکیل لژیون آبیک شد، خب یک خورده آن ترس بود، آقای مهندس گفتند حتماً باید زمین داشته باشید، همه آن ها جور شد الان خدا رو شکر  به جایی رسیده که ما یک زمان همین آرزومون بود که تعداد به جایی برسدکه بتوانیم استخر را بگیریم یک روز هم شده در هفته بتونیم برویم در آخر هم تبریک می‌گویم مجدد به مرزبان‌های جدید امیدوارم که در مسیری که هستند موفق باشند برای همه سفر اولی‌ها هم آرزوی موفقیت دارم، ممنونم که با سکوت تان به صحبت‌های من گوش دادید.
تایپ: همسفر میثم «لژیون اول»
ویراستار:مسافر علیرضا «لژیون اول»
تنظیم وارسال:مسافر علی «لژیون اول»

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .