English Version
This Site Is Available In English

برای رسیدن به تعادل باید خیلی از کارها را انجام بدهم

 برای رسیدن به تعادل باید خیلی از کارها را انجام بدهم

سومین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی رضا مشهد، به استادی راهنمای محترم مسافر جواد، نگهبانی مسافر صادق و دبیری مسافر علیرضا با دستورجلسه " وادی پنجم و تاثیر آن بر روی من" یکشنبه 29 تیرماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان جواد هستم یک مسافر

خدا را شاکر و سپاسگزارم که توفیق داشتم امروز هم روی صندلی کنگره ۶۰ بنشینم، آموزش بگیرم و خدمت کنم، و توانستم بر دیو اعتیاد غلبه کنم.
تشکر می‌کنم از گروه مرزبانی، ایجنت محترم، لژیون خدمتگزار و همه عزیزانی که در اینجا نشسته‌اند تا من بتوانم خدمت کنم. ان‌شاءالله در ادامه، جلسه‌ای پربار و آموزشی خوب داشته باشیم.
دستور جلسه امروز وادی پنجم است؛ یک دستور جلسه کلیدی و بسیار مهم که از مبدأ به مقصد، به رسیدن و حرکت‌کردن می‌پردازد. آقای مهندس به زیبایی هرچه‌ تمام‌تر، در قالب ۱۴ وادی، کتاب ۶۰ درجه و سی‌دی‌های هفتگی، این آموزش‌ها را به ما داده‌اند که توسط راهنمایان عزیز انتقال داده می‌شود.
من و شما یاد می‌گیریم، همه این‌ها به‌ خاطر این است که یک نفر به درمان برسد. حالا سؤال این است ما در کجای کار قرار داریم
من که به‌ عنوان مصرف‌کننده مواد مخدر وارد کنگره شدم، مثل همه شما که روی صندلی نشسته‌اید، یعنی قبول کرده‌ایم که مصرف‌کننده مواد مخدر بودیم یا هستیم یا در حال درمان هستیم.
اعتیاد را همه ما می‌شناسیم. قبل از ورود به کنگره، درباره داستان آدم و حوا شنیده بودم؛ می‌گفتند میوه ممنوعه را خوردند و از بهشت رانده شدند. دنبال بهشت، در جاهای دیگر می‌گشتیم. اما در کنگره ۶۰، آقای مهندس به من آموزش دادند که بهشت در درون من نهان است و چیزی نیست که بخواهم دنبالش بگردم. فقط به‌ خاطر جهل و نادانی، از بهشت رانده شدم و یکی از مهم‌ترین عوامل، همین اعتیاد بود.
قبلاً به من گفته بودند که میوه ممنوعه سیب بوده؛ فکر می‌کردم این سیب چه ضرری به انسان رسانده بعدها که با کنگره آشنا شدم، آقای مهندس فرمودند: میوه ممنوعه همین افیون و مواد مخدر است. واقعاً به دلم نشست.
قبل از کنگره، هزار راه برای ترک اعتیاد به من پیشنهاد می‌کردند، ولی نمی‌فهمیدم و به جایی نمی‌رسیدم. میوه ممنوعه همان افیون بود، اما من تصور دیگری داشتم. این‌ها آموزش‌هایی است که آقای مهندس در اختیار من قرار داده تا بفهمم اعتیاد، بزرگ‌ترین ابزاری است که در اختیار شیطانِ درونم قرار دادم.
بازپس‌گیری آن، نیاز به سلاح دانایی دارد همان‌طور که آقای مهندس و راهنمایان عزیز آموزش می‌دهند. وادی‌ها، کتاب ۶۰ درجه، و حضور در جلسات کنگره، سه جلسه در هفته، باید انجام شود.
اولین بار که به کنگره آمدم، به من گفتند: شما باید سه جلسه در هفته در کنگره حضور داشته باشید و در کلاس‌ها شرکت کنید.
من، با آن فکر افیونی که داشتم، فکر می‌کردم فقط باید دارو بگیرم. شنیده بودم یا خوانده بودم که راهی هست برای ترک. آمدم کنگره و خدانگهدار آقای فلاح باشد، 
آقای فلاح عزیز در یک جمله به من گفتند:
اگر آمدی فقط شربت بگیری برو همان تریاک خودت را با آب حل کن و بخور!
و این اتفاق افتاد، و معجزه اتفاق افتاد.
یک عزیزی بود چهره‌شان یادم نیست که دست مرا گرفت و گفت: «بیا برو سر لژیون بشین، راهنما انتخاب کن. بعد برای خودت تصمیم می‌گیری. راهنما ممکنه هر ۲۱ روز بگه بیا نامه شربت اوتی رو بگیر.»
رفتم و لژیون انتخاب کردم. یک راهنما را حسی انتخاب کردم؛ و از قضا شدند آقای عباس ادیب. آن زمان هنوز نوشتن سی‌دی باب نبود. ایشان می‌گفتند: باید بنویسی، نکته‌برداری و خلاصه‌برداری کنی، حتماً
و این اتفاق افتاد. من که آمده بودم فقط برای شربت، و با آن تفکر افیونی، در جلسات کنگره تفکرم عوض شد. از تفکر دریافت شربت اوتی، رسیدم به درمان؛ و فهمیدم باید درمان شوم، و بعد از آن خدمت کنم.
در این وادی، آقای مهندس می‌فرمایند: «شما در سه جهان زندگی می‌کنید: جهان ذهنی، جهان خواب، و جهان خاکی.»
در همان موقع، آقای ادیب و خدمتگزاران دیگر گفتند و یاد دادند که: در جهان ذهنی باید چیزی را لمس کرده باشی، دیده باشی، تا بتوانی تصورش کنی.
مثال آقای مهندس درباره خوردن ساندویچ با نوشابه، همه ما آن را تصور می‌کنیم چون قبلاً دیدیمش. چیزی را که ندیده باشی، نمی‌توانی تصور کنی.
در جهان ذهنی و درمان، اگر حرکتی بخواهد انجام شود، باید در ذهن پرورش یافته باشد. شما باید درمان را دیده باشی. نمونه‌های بسیاری در کنگره هستند؛ بالغ بر صدهزار نفر رهاشده که آقای مهندس دژاکام معرفی کرده‌اند، نمونه‌های بارز و الگوهای درست هستند.
من باید سه جلسه در هفته بیایم، روی صندلی بنشینم، ادب و نظم را رعایت کنم، و از اول جلسه تا دعای آخر حضور داشته باشم تا به تزکیه و پالایش برسم. باید حرکت کنیم.

چهار وادی اول با تفکر آغاز می‌شود. همه ما مصرف‌کننده بودیم و می‌خواستیم از شنبه ترک کنیم. اما این شنبه هیچ‌ وقت نمی‌آمد
تا اینکه اتفاقی افتاد، خدا به  همه ما نظر کرد، وارد کنگره شدیم، و با خواسته و اراده‌ای که شما هم دارید، آمدید و روی این صندلی نشستید.
وقتی آمدیم، یعنی جزو بندگان خوب خدا هستیم. برای این حرکت و آموزش‌ها باید ده ماه زمان بگذارنیم. نه اینکه فقط برای گرفتن شربت اوتی بیایم آن‌ وقت فقط ساقی خودم را عوض کرده‌ایم.
اگر به آموزش‌ها توجه نکنیم، می‌رویم سر خانه اول. نیروی منفی و افیون سر هر کوچه‌ای منتظر من و شما است.
تنها چیزی که من را در پروسه درمان نگه می‌دارد، آموزش‌های کنگره ۶۰ و حضور منظم در جلسات است.
این مسیر هم سخت است و هم آسان اگر آموزش‌ها را جدی بگیری، آسان می‌شود.
گوش‌به‌فرمان بودن راهنما بسیار مهم است.
هیچ‌کس را ندیدم که فقط هر ۲۱ روز بیاید، نامه اوتی بگیرد، در جلسات شرکت نکند و به درمان برسد نداریم و نمی‌شود.
در کنگره باید زحمت بکشی، حرکت کنی، و بهای درمان را بپردازی.
همیشه آقای مهندس می‌فرمایند:
«بهشت را به بها می‌دهند، نه به بهانه.»
و بهای آن را باید پرداخت کنیم.

ممنونم که با سکوت زیبایتان به صحبت‌های من گوش دادید.

در ادامه بازدید دستیار دیده بان مسافر مجید جهت توجیه راهنمای تازه واردین نمایندگی رضا مشهد به همراه گروه مرزبانی انجام گردید.

 

 

تایپ: مسافر حسین لژیون دوم

ویرایش و ارسال خبر: مسافر جلال لژیون پنجم

تایید خبر: مسافر داود

مرزبان خبری: مسافر مصطفی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .