English Version
This Site Is Available In English

تفکر بدون حرکت بیشتر شبیه توهم است

تفکر بدون حرکت بیشتر شبیه توهم است

پنجمین جلسه از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره‌۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر کامران، نگهبانی مسافر سیامک و دبیری مسافر ایرج با دستورجلسه «وادی پنجم(در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماید) و تاثیر آن روی من و در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر سعید» شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما حضور دارم. قبل از هر چیز، از گروه محترم مرزبانی بابت فراهم کردن شرایط برگزاری جلسات، که این امکان را برای ما فراهم می‌کنند تا جلساتمان با نظم و کیفیت خوبی برگزار شود، صمیمانه سپاسگزارم. همچنین خدا قوت و خسته نباشید عرض می‌کنم خدمت خانم پروانه بابت دوره‌ای که در جایگاه ایجنتی داشتند و به خانم زری، ایجنت جدید همسفران، تبریک می‌گویم. مطمئنم کسانی که دوست دارند با حال خوش در مسیر خدمت حرکت کنند، در نمایندگی صبا در کنار هم جمع می‌شوند.

همان‌طور که دبیر جلسه اعلام کرد، امروز دو بخش داریم: بخش اول مربوط به دستور جلسه هفتگی «وادی پنجم و تأثیر آن روی من» است و بخش دوم، جشن تولد سعید عزیز است. ما در کنگره۶۰ بارها درباره اهمیت وادی‌ها صحبت کرده‌ایم. این‌که وادی‌ها چطور می‌توانند به ما کمک کنند تا در مسیر زندگی پیشرفت کنیم و از چالش‌هایی که در سر راهمان قرار می‌گیرند، به‌خوبی عبور کنیم. سال‌ها پیش، آقای مهندس در یکی از جلسات فرمودند: "اگر کسی فقط چهار وادی اول را به‌خوبی درک و اجرا کند، برای تمام زندگی‌اش کافی است." بعد از مدتی گفتند همان چند وادی را هم رها کنید، فقط وادی اول را اگر کسی در زندگی‌اش اجرا کند، برای تمام دوران حیاتش کافی‌ است.

وقتی درباره اهمیت وادی‌ها صحبت می‌کنیم، اول باید از خودمان بپرسیم چرا داریم درباره وادی پنجم حرف می‌زنیم؟ چرا این موضوع برای من اهمیت دارد؟ اگر امروز من درباره "وادی پنجم و تأثیر آن روی خودم" صحبت می‌کنم، باید ببینم چه اتفاقی برایم افتاده که بخواهم درباره‌اش مشارکت کنم. خیلی سال پیش، قدیمی‌ترهای کنگره می‌گفتند دستور جلسات هفتگی فرصتی است تا ما در آن هفته، آن موضوع را تمرین کنیم. مثلاً اگر دستور جلسه "در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست" باشد، من باید یک هفته تمرین کنم که ببینم چگونه می‌توانم این را در زندگی‌ام به کار بگیرم. ما قبل از وادی پنجم، چهار وادی بسیار مهم داریم. این چهار وادی ما را آماده می‌کنند تا به مرحله حرکت برسیم. ولی فقط دانستن آن‌ها کافی نیست، چون همان‌طور که در وادی پنجم گفته می‌شود. آقای مهندس تأکید کرده‌اند، بدون حرکت، تفکرات ارزشی ندارند. اگر من فقط فکر کنم و برنامه‌ریزی کنم، اما هیچ اقدامی نکنم، هیچ تغییری رخ نخواهد داد.

تفکر یک مثلث است: مبدأ، مقصد و مسیر حرکت؛ اگر بین این مبدا و مقصد حرکت نکنم، فقط درجا زده‌ام. اگر قدرت تفکر به‌ تنهایی کافی بود، خیلی از ما که سال‌ها آرزوی ترک مصرف را داشتیم، الان در خانه بودیم و درمان شده بودیم. پس تفکر بدون حرکت، بیشتر شبیه توهم است. در کنگره می‌گوییم "تفکر قدرت مطلق حل نیست" و "قدرت مطلق" همان خداوند است. ولی حتی خداوند هم، اگر حرکتی از ما نبیند، راهی برایمان باز نمی‌کند. یعنی اگر من همراه با تفکر، حرکت نکنم، هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرم. وادی پنجم ۷ بخش دارد که به ما کمک می‌کند سفرمان را بهتر پیش ببریم.  در این جا فقط به بخش قناعت اشاره می‌کنم. قناعت فقط در مسائل مالی نیست. قناعت یعنی بهترین استفاده را از آنچه در اختیارم هست ببرم. مثلاً اگر امروز میکروفون‌گردان هستم، طوری این خدمت را انجام بدهم که نهایت استفاده و لذت را از آن ببرم. در خوردن، در گفت‌وگو، در مشارکت، حتی در خدمت‌کردن هم باید قناعت کرد.

و اما بخش دوم جلسه که جشن تولد اولین سال رهایی سعید عزیز است. قبل از هر چیز از آقای مهندس که مسیر درمان را برای ما گشودند تشکر می‌کنم و این تولد را به ایشان، به اعضای نمایندگی صبا، به سعید عزیز و همسفرش و دختر کوچولوی نازنینشان تبریک می‌گویم و امیدوارم که این تولدها ادامه‌دار باشد و از این شرایط نهایت استفاده را ببرند. سعید قبلاً با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کرد. زمانی که در نمایندگی پرستار بود، سفر سیگارش را شروع کرد، به‌صورت جدی به سیگار وابسته بود. با وجود سفر سیگار، باز هم مصرف می‌کرد. بعد از مدتی به دلیل شرایطی که برايش پیش آمد، متأسفانه برگشت خورد. البته به نظر من کسی که سفر را درست انجام دهد، به رهایی می‌رسد ولی اگر درست عمل نکند، اسم آن سفر، "سفر خراب" است و نباید آن را الگو قرار داد. سعید اولین کسی بود که وارد کمیته انضباطی سیگار شد. با همه مشکلاتی که داشت، خواستن را در وجودش حفظ کرد.

سعید، شیشه مصرف می‌کرد و وضعیت خوبی نداشت. نه در خانه، نه در محل کار، و نه در زندگی شخصی‌اش؛ ولی خواست، تلاش کرد، حرکت کرد، و به نتیجه رسید. در این میان، انصاف نیست اگر از زحمات همسفرش صحبت نکنم. کسی که با وجود سختی‌ها در کنارش ماند، خدمت کرد و حتی زمانی که سعید هنوز به رهایی نرسیده بود، او فعالانه در کنگره حضور داشت. سعید الان کمتر به نمایندگی می‌آید چون کارش در بندرعباس است. وقتی به او گفتم: "تولد را کنسل کنیم؟" یک جمله‌ای گفت که برای خود من خیلی قابل‌تأمل بود. گفت: من فکر کردم که این هزینه را باید همین‌جا صرف کنم. اگر صرف نکنم، شاید جای دیگری صرف بشود. به او تبریک می‌گویم که به چنین طرز تفکری رسیده است. امیدوارم تعهدش به خدمت در کنگره بیشتر شود و موجبات رضایت ایجنت و مرزبانان محترم را فراهم کند. ان‌شاءالله که در ادامه، خدمتگزار خوبی باشد.

در ادامه جشن یک سال رهایی مسافر سعید برگزار گردید

سخنان مسافر سعید:

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر؛ خیلی ممنون از همه عزیزانی که امروز حضور داشتند و ما را خوشحال کردند، قبل از هر چیز جا دارد از خداوند بزرگ تشکر کنم که امروز توانستم در این جایگاه قرار بگیریم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان و از راهنمای خودم آقا کامران خیلی تشکر می‌کنم. من آن‌قدر حالم بد بود که اگر بخواهم تعریف کنم دیگر کسی نمی‌گوید من مصرف کننده شیشه بودم، دوست ندارم گذشته خودم را باز کنم. مصرف من خیلی زیاد بود و در کنار شیشه موادهای دیگر هم استفاده می‌کردم ولی خدا را شکر می‌کنم که الان بدون مصرف مواد، حالم خوب هست و دارم زندگی می‌کنم، کل زندگی من خلاصه شده بود در یک زیر پله در انباری و هزینه سنگینی که بابت مصرف مواد می‌دادم و همه کاری را آنجا می‌کردم. زمانی که تصمیم گرفتم سفر خودم را شروع کنم شرایط خیلی بدی داشتم با مصرف بیش از حد شیشه و قرص و گل و شربت تریاک وارد کنگره شدم و اصلا حال خوبی نداشتم ولی وقتی گوش به فرمان شدم و سفرم را شروع کردم ذره ذره به حال خوب رسیدم. من همیشه هر کاری که می‌خواستم انجام می‌دادم و حرف هیچ کسی را گوش نمی‌کردم ولی در طول سفرم سعی کردم تمام صحبت‌های راهنمای خودم را گوش کنم، حتی به خاطر شرایط بد مالی که داشتم قرار شد سفر کاری نروم تا به درمان برسم. حرف راهنما را گوش کردم و امروز نتیجه آن را دارم می‌بینم. همسفرها بال پرواز هستند چون اگر همسفرم نبود من الان اينجا نبودم. همسفرم در کنگره حضور داشت و من مصرف کننده بودم. خدا را شکر می‌کنم که یک همسفر خوب دارم و در این مدت دخترم خیلی به من کمک کرد، روزهایی که اصلا حوصله نداشتم و حالم بد بود با فهم و درک خودش به‌ من دلگرمی می‌داد و کمتر باعث ناراحتی من می‌شد. شرایط را کاملا درک می‌کرد و خیلی خوشحالم که بچه های ما در کنگره بزرگ می‌شوند و آموزش می‌گیرند و این جای شکر دارد.

همچنین از آقا کامران خیلی تشکر می‌کنم چون همیشه غمخوار من و در کنار من بودند و کمک کردند تا من در این مسیر درست حرکت کنم. از آقا ابراهیم، ایجنت محترم، بچه‌های مرزبانی دوره قبل و دوره جدید تشکر می‌کنم که زحمت بسیار می‌کشند تا ما به درمان برسیم و من اگر خدمتی در کنگره و نمایندگی انجام می‌دهم فقط به این جهت است که حالم خوب باشد. امیدوارم بتوانم در این مسیر درست حرکت کنم و خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم. از خانم نرگس عزیز هم تشکر می‌کنم که مادرانه کنار ما هستند و امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشند چرا که راهنمایی‌های ایشان در زندگی من خیلی تاثیر داشته است. ممنونم که به حرف‌های من گوش کردید.

سخنان راهنمای همسفر نرگس:

سلام دوستان نرگس هستم یک همسفر؛ خیلی خوشحالم که توانستم در این جشن بزرگ شرکت کنم و این تولد را به بنیان محترم کنگره۶۰ و خانواده محترمشان و آقا کامران عزیز و به خود آقا سعید و الهام عزیز و شما عزیزان تبریک می‌گویم. یک تشکر ویژه هم از خانم زهرای عزیز راهنمای اول خانم الهام دارم که خیلی زحمت کشیدند، الهام واقعا یک خانم مهربان و صبور و یک رهجوی گوش به فرمان هست. یکی از خصوصیات الهام این است که به خوبی با مشکلات برخورد می‌کند و هیچ موقع از مشکل ترس ندارد و دنبال راهکار برای حل آن می‌گردد. یک مادر صبور و وظیفه شناس و نمونه است و خوشحالم که در آزمون راهنمای تازه واردین شرکت کرد و قبول شد. ان‌شالله به زودی هم شال خودش را می‌گیرد و خدمت خود را شروع می‌کند. الهام حتی در بدترین شرایط هم سی دی‌های خود را مرتب و به موقع می‌نوشت. همیشه از سخت‌ترین گذرگاه‌های زندگی با صبر و بردباری گذر کرده و این جشن را به او و آقا سعید تبریک می‌گویم.

سخنان همسفر الهام:

سلام دوستان الهام هستم یک همسفر؛ قبل از هر چیز از آقای مهندس و خانواده محترمشان  تشکر می‌کنم و از تک تک عزیزان که همیشه کنارم بودید ممنونم. از خانم پروانه عزیز و همچنین از ایجنت و مرزبانان دوره قبل و دوره جدید تشکر می‌کنم که خیلی زحمت کشیدند. از آقا کامران، راهنما مسافرم، خیلی سپاسگزارم. من زمانی که وارد شعبه پرستار شدم تولد آقا کامران بود و وقتی داشتند صحبت می‌کردند من یک گوشه آرام اشک می‌ریختم چون دقیقا یاد زندگی خودم افتاده بودم و با خودم می‌گفتم می‌شود یک روز هم نوبت من بشود که تولد مسافرم را ببینم. خدا را شکر می‌کنم که امروز را دیدم اگر من در کنگره بال پرواز سعید بودم به این خاطر بود که می‌دیدم، ماهی یکبار در حال ترک کردن است و تمام تلاشش را می‌کرد و تمام راه‌ها را می‌رفتیم ولی به نتیجه نمی‌رسیدیم. همیشه یک امیدی انتهای دلم بود که می‌گفت یک روزی درست می‌شود و خدا را شکر می‌کنم که امروز همان روز است. از آقا کامران و همسفر عزیزشان هم خیلی تشکر می‌کنم. از خانم نرگس عزیز هم بابت تمام راهنمایی‌ها و زحماتشان تشکر می‌کنم همچنین از خانم زهرای عزیز که راهنمای اولم بودند و فرصت نکردند تشریف بیاورند هم تشکر می‌کنم و خدا را سپاگزارم.

تهیه مطالب: مسافر مهدی و مسافر رضا
ویرایش و ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .