English Version
This Site Is Available In English

هفت پارامتر برای درست عمل کردن

هفت پارامتر برای درست عمل کردن

جلسه‌ هشتم از دوره سی و یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودهن، با استادی راهنمای محترم مسافر قاسم، نگهبانی مسافر محمدمهدی و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه «وادی پنجم و تاثیر آن روی من» روز شنبه 28 تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.



خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان قاسم هستم یک مسافر، خوشالم که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم تا آموزش بگیرم. امروز دو دستور جلسه داریم؛ اولی وادی پنجم و دیگری تولد رحیم عزیز. از وادی پنجم به بعد، ما وارد یک بعد دیگری از زندگی خویش می‌شویم، یعنی عملکردن، نه اینکه تفکر کردن به درد نمی‌خورد،بلکه مقدمه ای است که اگر نباشد، شروع هم وجود ندارد، اما چه چیزی در جهان هستی باعث عکس‌العمل می‌شود، عملکرد، به آن چیزی که در خودم فکر می‌کنم و همان‌جا مدفون می‌شود، جهان هستی عکس‌العمل نشان نمی‌دهد، آن چیز که یاد می‌گیرم و اجرا نمی‌کنم به هیچ دردی نمی‌خورد چه چیزی پاسخ به همراه دارد، عمل کردن، چه چیزی نفس را قوی می‌کند، عمل کردن به آموزش‌ها و عمل کردن به دانسته‌ها باعث می‌شود که این نفس قوی بشود، اگر من عمل نکنم دیگر این نفس هیچ ارتقایی ندارد. من اگر یاد بگیرم و بخوانم در حد اطلاعات و آگاهی، ولی این خوانده‌ها را عمل نکنم تبدیل به باور نمی‌شود، چرا؛ به خاطر اینکه وقتی در خود فکر می‌کنم، آیا می‌شود، آیا نمی‌شود، به‌این‌علت است که تجربه آن را نداشته‌ام، حس و حال انسان‌ها بالا پایین می‌شود و در آن حس و حال پایین قرار می‌گیرم و آن چیزی را که تا یک ساعت پیش در سطح انرژی بالا فکر می‌کردم شدنی است در این سطح انرژی فکر می‌کنم که نشدنی است، چرا؛ چون هیچ‌وقت به آن عمل‌نکرده‌ام، توانای آن را در نفسم ایجاد نکرده‌ام، فقط خوانده‌ام یا شنیده‌ام اجرا نکرده‌ام. پس برای اینکه من در یک سمتی حرکت کنم، نیاز به عمل کردن دارم، وگرنه در سکون قراردارم و بس، اما این عمل کردن یک زمینه‌هایی هم نیاز دارد، به هر شکل هم که نمی‌شود عمل کرد، یک عملکردی می‌تواند تخریب به همراه داشته باشد و یا بلعکس، پس‌زمینه‌هایی را هم نیاز دارد و این مقدمه چهار وادی اول که تفکر است.



در ادامه در وادی پنجم که عمل را، اجرا را و حرکت را بیان می‌کند، هفت پارامتر بیان می‌کند که البته هرکدام از این پارامترها سرفصل هستند و هرکدام یک کتاب‌اند و جای تفکر دارند و می‌خواهد مسیر درست عمل کردن را به من آموزش دهد، برای اینکه من بتوانم درست عمل کنم باید این پارامترها را بشکافم و دانایی آن را کسب کنم تا عملی که انجام می‌دهم در صراط مستقیم باشد و اشتباهی انجام ندهم که هر اشتباهی قابل جبران نیست، یک مثال کوتاهی را برایتان بگویم و حرفم را تمام کنم، بعد از مرگ من چه چیزی را می‌خواهم با خودم به همراه ببرم؟ آنچه در نفسم شکل‌گرفته، چون جسم که با من همراه نیست، فقط نفس است که انتقال پیدا می‌کند، پس آنچه در نفس من شکل‌گرفته همراه من است.
اگر ساختن دوچرخه را بلدم و آن را اجرا کرده‌ام ساختن دوچرخه را به همراه می‌برم ولی اگر من قاسم تاکنون دوچرخه درست نکرده‌ام ولی سوار شده‌ام، ساختن دوچرخه را به همراه نمی‌برم بلکه سوارشدن آن را با خود به همراه می‌برم پس آنچه را اجرا کرده‌ام با من به منتقل می‌شود، اگر پولدارم ثروتمندم و این ثروت به من ارث رسیده است من این ثروت را با خودم منتقل نمی‌کنم، چه زمانی می‌توانم ثروت را با خودم منتقل کنم؟ زمانی که توانایی کسب ثروت را تجربه کرده باشم و به دست آورده باشم آن‌وقت اگر هزار بار هم متولد بشوم، من ثروتمند ام چون بلد ام که ثروت را به دست بیاورم، ولی اگر غیرازاین باشد ثروت را در این دنیا می‌گذارم و می‌روم، انقدر مهم است این وادی عمل پس بروید و بخوانید و آن پارامترهایی که پله‌پله به ما داده است را اجرا کنید، چون این پارامترها می‌تواند همه را در مسیر درست عمل کردن، هدایت کند.

در مورد رحیم عزیز مصرف هروئین و شیشه داشت که وارد کنگره شد، بسیار گوش‌به‌فرمان و بسیار فرمان‌بردار بود، من به‌عنوان یک راهنما می‌توانم بگویم که آرزو می‌کنم برای هر راهنما که یک چنین رهجویی را داشته باشد، با خیال راحت هر آموزشی که می‌دادم را گوش می‌کرد و اجرا می‌کرد، چه بلاهایی سر راهنمایم آوردم تا به رهایی برسم، در طول سفرم هر حسی را که تجربه کرده بودم و تمام تلاش‌هایی را که انجام داده بودم تا از شیشه خلاص شوم را به یاد می‌آوردم و به رحیم عزیز می‌گفتم، همه را گوش می‌کرد و انجام می‌داد یکی از پارامترهایی که برای درمان شیشه به آن معتقد هستم، خواندن منابع کنگره است، بخوانید، شصت درجه را چهار بار بخوانید، اگر می‌خواهید راحت سفر کنید در درمان شیشه، بخوانید، چون این خواندن باعث می‌شود که افکارتان آرام شود، رحیم عزیز تمام‌کارهایی را که به او گفتم به‌موقع انجام داد و به‌موقع به رهای رسید.
این رهایی را به رحیم عزیز تبریک عرض می‌کنم به خانم سمیرا، به آرسام و سامیار عزیز تبریک می‌گویم، همچنین به جناب مهندس و راهنمای خودم آقای کیارش، امیدوارم که بهترین‌ها برایشان رقم بخورد.

در ادامه برگزاری مراسم تولد پنج سال رهایی(آزاد مردی) راهنمای محترم مسافر رحیم، رهجوی راهنمای محترم مسافر قاسم:



اعلام سفر راهنمای محترم مسافر رحیم:
سلام دوستان رحیم هستم یک مسافر، با تخریب بیش از بیست سال وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی؛ هروئین، شیشه و متادون، یازده ماه سفر کردم با راهنمایی استاد عزیزم آقا قاسم، رهایی پنج سال و چهار ماه، همچنین سفر سیگار انجام دادم با راهنمایی استاد عزیزم آقا کیان، رهایی از دخان پنج سال و سه ماه، ورزش در کنگره باستانی.

سخنان متولد:
سلام دوستان رحیم هستم یک مسافر، این تولد و حال خوبم از قدرت راهنمایم است، ایشان برای من سمبل قدرت، وقار، ادب و آرامش است، خیلی ایشان را دوست دارم. جشن ها فلسفه درستی دارند، چون مدتی که می گذرد، دلیل حضورم در این جا و اینکه کنگره به من چه چیزی داده است را بعد از یک، دو یا سه سال رهایی، به یکباره از یاد می برم، اما وقتی همچین جشن هایی برگزار می شود، به یاد می آورم که کنگره به من رهایی از مواد مخدر و سیگار را داد و آرامش را به زندگی من برگرداند.
از آقا قاسم عزیز و خانم ملکی بسیار سپاسگزارم، همچنین بچه هایم که در اوج تخریب با من بودند، این عزیزان خیلی اذیت شده اند. از همسر گرامی ام سپاسگزارم که هیچ وقت من را تنها نگذاشت، جایی که همه از من قطع امید کرده بودند، ایشان ماند و کمک حالم بود، از همه شما عزیزان سپاسگزارم. نکته ای که می خواهم در آخر بگویم این است که؛ من خودم را شاگرد همه شما عزیزان می دانم، به واقع می گویم بدون هیچ تعارفی چون من از شما یاد می گیرم و به رسم ادب تعظیم می کنم.

سخنان همسفران آرسام و سامیار:
سلام دوستان آرسام هستم یک همسفر.
سلام دوستان سامیار هستم یک همسفر، این جشن را به خانواده عزیزم و راهنمای پدرم تبریک می گویم.

سخنان ایجنت محترم همسفر نیره:
سلام دوستان نیره هستم یک همسفر، این آزادمردی را خدمت آقای مهندس، خانواده محترمشان، راهنما آقا قاسم، راهنما آقا رحیم، خانم سمیرا و به ویژه خانم ملکی تبریک می گویم.
همه ما حتی در جشن پنج سال رهایی هم اول راه هستیم، هر چه که جلوتر می رویم، متوجه این موضوع می شویم، در جایگاه های خدمتی هم به همین گونه است، هر شالی که به گردنم می اندازند، بیشتر می فهمم که چقدر نمی دانم. امیدوارم که این مهمانی پر برکت باشد، تولد های بسیاری را در اینجا جشن بگیریم و حال و هوای شعبه همیشه خوب باشد. برایم خیلی قشنگ بود که پنجمین سال رهایی با وادی پنجم مطابق شده است، حتماً پیامی برای مسافر، همسفر و همه ما مهمانان دارد، در ضمن آقا رحیم امروز یک رهایی هم داشته اند که این هم خیلی اتفاق قشنگی بود، همه چیز درست همان طور که باید باشد.
گاهی گله و شکایت می کنم و می گوییم چرا من؟ چرا این اتفاق؟ چرا راهنما برجک من را می زند؟ چرا مرزبان یا ایجنت این را گفت؟ ولی همه چیز درست بر سر جایش است و من رهجو هرچه جلوتر می روم این را بیشتر درک می کنم، درست مطابق با همان است که باید باشد، چون که در روز الست گفته ام که می خواهم بیاموزم، راه آموختن من نیره از اعتیاد می گذشت، با هر زبان دیگری که به من می آموختند، نمی آموختم، بلکه با سیلی اعتیاد باید آموزش می گرفتم. امیدوارم که از تمام رنج هایی که برده ام درس بگیرم.



سخنان راهنمای محترم همسفر سمیرا:

(در جمع آنانی که به عرش الهی می اندیشند، و در صدد صعود هستند آرام بگیر)
سلام دوستان سمیرا هستم همسفر رحیم، خداوند را هزاران بار شکر برای عمل عظیمی که کسانی که طردشدگان جامعه بوده اند، امروز نجات دهندگان زندگانی هستند. جشن تولد پنج سال رهایی، حال و هوای متفاوتی نسبت به جشن تولد یک سال و سه سال دارد، در جشن تولد یک سالگی، هنوز آن حال و هوای دوران تلخ اعتیاد هست، زخم های دوران اعتیاد، رنج ها و سختی ها برایمان تازگی دارند و تمام نشده اند. وقتی که در این جایگاه قرار می گیری، از خستگی ها، رنج ها و درد هایی که کشیده ای صحبت می کنی تا بلکه کمی آرام بشوی.
در تولد سه سالگی، می خواهی بگویی: اگر من توانسته ام پس تو هم می توانی، اگر برای من شد برای تو هم می شود، اما تولد پنج سال رهایی درست در زمانی برایت اتفاق می افتد که فرسنگ ها از دنیای اعتیاد فاصله گرفته ای، دیگر آن زخم ها بسته شده اند و دردی برایت ایجاد نمی کنند، آن سختی ها و رنج ها را فراموش می کنی و آدم هایی که در مسیر زندگی تو قرار می گیرند، زندگی جدید و درمان تو را می بینند.
تشکر می کنم از آقای مهندس و از خداوند برای ایشان سلامتی روز افزون خواستارم، همچنین از آقا قاسم که همراه مسافر من هستند، چه استادانه یا برادرانه او را راهنمایی می کنند، تشکر می کنم. همچنین از آقا کیان راهنمای درمان سیگار همسرم تشکر می کنم، از پسران عزیزم سپاسگزارم، وقتی ما وارد کنگره شدیم، خیلی سن کم تری داشتند، ولی در کنار ما ایستادند و حرکت کردند. از خانم نیره هم بسیارسپاسگزارم که تا امروز در کنار من بودند و مرا تنها نگذاشته اند، از راهنمای عزیزم  خانم ملکی هم تشکر می کنم، گر چه امروز پیش من نیستند، اما حس و حال خوب مرا در این لحظه دریافت می کنند.
در آخر از مسافر عزیزم آقا رحیم سپاسگزارم که همسری مهربان و پدری خیلی مهربان تر هستند. در سفری که انجام داده اند، اصلا من را اذیت نکردند، از خداوند برایشان آرزوی تن سالم می کنم. ایشان درست است که همسر من هستند، ولی در خانه همیشه از ایشان در بسیاری از مسائل راهنمایی می گیرم. مرسی از همه شما عزیزان که امروز در کنار ما بودید و به جشن ما زیبایی بخشیدید.

عکاس: مسافر مهدی 
تنظیم و ارسال:مسافر منصور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .