جلسهی دهم از دورهی پنجم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی پردیس با استادی راهنمای محترم تازه واردین مسافر فرامرز، نگهبانی مسافر سامان و دبیری مسافر سعید با دستور جلسهی« وادی پنجم و تاثیر آن روی من» شنبه 28 تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
پیش از آغاز سخنانم، وظیفه خود میدانم از صمیم قلب تبریک و تشکر ویژهای داشته باشم. نخست، تبریک بابت داشتن چنین نمایندگی زیبایی که نهتنها از نظر فیزیکی محیطی دلنشین و آرامشبخش دارد، بلکه از نظر انرژی نیز فضایی زنده، پرشور و سرشار از حس زندگی است؛ همچنین، قدردانی میکنم از ایجنت محترم فعلی و ایجنت پیشین، جناب آقای کیان عزیز، که با تلاشها و پیگیریهای دلسوزانه خود، نقش بهسزایی در رشد و شکوفایی این شعبه ایفا کردهاند؛ من شخصاً شاهد مسیر پر فراز و نشیبی بودهام که از جلسات در فضای باز پارک آغاز شد و امروز به این جایگاه پربار رسیده است، همچنین از مرزبانان دورههای گذشته و حال که صادقانه در مسیر خدمت گام برداشتند، سپاسگزاری میکنم. امیدوارم این حرکت پرخیر و برکت همچنان تداوم داشته باشد.
اما در خصوص دستور جلسه این هفته: وادی پنجم، با عنوان «در جهان ما، تفکر، قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید.
در وادیهای پیشین، بهویژه وادی اول، آموختیم که ساختارهای درست زندگی از تفکر آغاز میشوند؛ یعنی هر تغییری، هر نقطه شروعی، ابتدا در ذهن و اندیشه ما شکل میگیرد. اما وادی پنجم به ما میآموزد که تفکر بهتنهایی کافی نیست. اگر تفکر با حرکت و اقدام همراه نباشد، نتیجهای حاصل نمیشود. بهعبارتی دیگر، قدرت حل مسئله در تفکر تنها نیست، بلکه در «تفکر همراه با حرکت» نهفته است.

در کنگره آموختیم که کسی نمیتواند به جای ما حرکت کند؛ انتخاب، تصمیم و اقدام، همگی بر عهده خود ماست. زمانی که تازهواردی به کنگره میآید، از او میپرسند: «آیا با اراده خودت آمدی یا به خاطر دیگران؟» اگر پاسخ دهد «برای همسر یا فرزندم آمدهام»، خیلی صادقانه به او گفته میشود که شاید لازم باشد در تصمیمش تجدیدنظر کند. چرا که این مسیر، سفری درونی و عمیق است که باید از دل و جان فرد برخیزد، نه بر اساس اجبار یا خواهش دیگران.
خودِ من هم در ابتدای ورودم به کنگره، تصورم این بود که بهخاطر خانوادهام آمدهام. اما راهنمایم جملهای گفت که نقطه عطفی در زندگیام شد: «اگر واقعاً خانوادهات را دوست داشتی، اینگونه به خودت و آنها آسیب نمیزدی.» آنجا بود که فهمیدم ریشه بسیاری از مشکلات، در نداشتن عشق به خویشتن است؛ و از همان نقطه، سفر واقعیام آغاز شد.
در ادامه آموزشها، با سه جهان مهم آشنا شدیم: جهان خاکی، جهان خواب و جهان ذهن.
جهان خواب با آنکه رؤیایی به نظر میرسد، اما واقعیت و تأثیرات خاص خود را دارد. و جهان ذهن، دنیایی است که در آن افکار ما دائماً بین گذشته و آینده در رفتوآمد است. اگر نتوانیم ذهن را در لحظه حال نگه داریم، آموزشها را از دست میدهیم. پس لازم است تمرین کنیم، ذهن را مدیریت کنیم، و آن را در مسیر آموزش و رشد نگه داریم.
امروز که در چنین فضایی نشستهایم، باید قدردان این فرصت باشیم. به خاطر بیاوریم که در گذشته، چه لحظات سختی را پشت سر گذاشتیم؛ تعطیلی جلسات در دوران کرونا، محدودیتها، ناامیدیها. اکنون که بستر آموزش فراهم است، باید بهره ببریم، گوش بسپاریم، یاد بگیریم و عمل کنیم.
در ادامه، وادی پنجم هفت مؤلفه مهم را معرفی میکند:
بازگشت از ضد ارزشها: یعنی بازگشت از مسیر تخریب. هر کسی در گذشته خطایی کرده، باید بپذیرد و اصلاحش کند. این بازگشت تنها با حرکت ممکن است، نه با شعار. من خودم پنج سال از مسیرم عقب افتادم، فقط بهخاطر یک اطلاعات نادرست؛ که گفتند در کنگره شربت میدهند و تمام! اما بعدها فهمیدم درمان، یک مسیر عمیق، تدریجی و ساختاری است که فقط از مسیر حرکت میگذرد.
صبر: کسانی که توقع دارند سفر را در چند ماه به پایان برسانند، دچار خطای بزرگی هستند. انسانی که سالها مصرف داشته، برای ترمیم باید زمان بدهد. صبر، لازمه این سفر است.
قناعت: به معنای استفاده بهینه از داشتهها، چه مادی، چه معنوی. یعنی بیاموزیم با آنچه در اختیار داریم، درست و آگاهانه زندگی کنیم.
پسانداز: نهتنها مالی، بلکه انرژی، وقت، تجربه و حتی محبت. باید بیاموزیم هر نعمتی را ذخیره کنیم تا در زمان لازم از آن بهره ببریم.
خودداری: توان ایستادن در برابر وسوسهها و تصمیمات احساسی. یادم هست زمانی قصد فروش خودرو در سفر اول را داشتم. راهنمایم گفت اجازه نداری. بعدها فهمیدم که آن تصمیم از عقل نبود، بلکه از احساساتِ زودگذر نشئت میگرفت.
دوری از تجسس، قضاوت و غیبت: اینها از بزرگترین آفات روان انساناند. تا زمانی که ذهن ما درگیر زندگی دیگران است، فرصتی برای اصلاح خودمان نخواهیم داشت.
توکل، رضا و تسلیم: گاهی تمام تلاشمان را میکنیم، اما به نتیجه مطلوب نمیرسیم. آنجا باید رها کنیم و اعتماد داشته باشیم. من شخصاً در سفر اول، نه ماه بیکار بودم، اما ایمان داشتم که خداوند راهی میگشاید. و همینطور هم شد؛ یک دوست قدیمی دستم را گرفت. آن لحظهها نتیجه تسلیم بودن، و ایمان به قدرت مطلق بود.
در کنگره یاد گرفتیم که بدون پرداخت بها، نعمتی دریافت نخواهیم کرد. اگر خواهان رهایی هستیم، باید بجنگیم، باید بمانیم، باید حرکت کنیم.
وادی پنجم به ما میآموزد: حرکت، تنها راه رسیدن است.
اگر فقط در ذهن و تفکر باقی بمانیم، هیچگاه به مقصد نخواهیم رسید.
از همراهی و توجه شما عزیزان صمیمانه سپاسگزارم.
در کنگره 60 آموختیم که کسی نمیتواند به جای ما حرکت کند؛ انتخاب، تصمیم و اقدام، همگی بر عهده خود ماست.
درادامه رهایی مسافر هومن از لژیون سوم

و رهایی نیکوتین مسافر هادی

سایت نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
102