تعدادی از رهجویان لژیون نوزدهم نمایندگی آکادمی درباره دستور جلسه «وادی پنجم تأثیر آن روی من» اینگونه نوشتند:
سلام دوستان مریم هستم همسفر
در جهان ما تفکر، قدرتمطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل مینماید. در طول زندگی مشترک، من نیز مانند مسافرم در گمراهی بودم و با هر بار مصرف مسافرم بیشتر در دل تاریکیها فرومیرفتیم و ناامیدتر میشدیم تا اینکه با کنگره آشنا شدیم. با آموزش گرفتن از وادی پنجم به این نتیجه رسیدم که با نشستن و فکر کردن به هیچ نتیجهای نمیرسم.
این وادی روزنه نور و امیدی در دل تاریک من بود. از خداوند خواستم من را به سمت نور هدایت کند. با سعی، تلاش و کوشش در مسیر عشق و امید شروع به حرکت کردم. اگرچه راه برایم هموار نبود و کمتوان بودم؛ اما شروع کردم و با تمام وجودم عشق و محبتی را که خداوند در این راه نثارم کرده است را احساس میکنم.
سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر
من مدت زیادی در دل تاریکیها، افکار منفی و وعدههای بیسرانجام غرق شده بودم. تصمیمهایی که فقط در ذهنم شکل میگرفتند و هرگز به حرکت نمیرسیدند. در اتاقی پر از آینه که فقط خودم را میدیدم، بدون هیچ راه خروجی، زندانی بودم. تا اینکه به وادی پنجم رسیدم و آموختم «در جهان ما، تفکر قدرتمطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید». این وادی، مثل نوری در انتهای تونل تاریک وجود من بود. فهمیدم که فقط فکر کردن و خواستن کافی نیست؛ باید برخیزم حتی اگر زانوهایم میلرزند. با خودم گفتم: دیگر کافی است.
آرامآرام شروع به حرکت کردم. با هر قدم، غلو زنجیرهایی از روحم باز میشد. فهمیدم رهایی در عمل کردن، مسئولیتپذیری و ساختن است. در این مسیر علاوه بر درد و اشک، نور و امید هم بود. وادی پنجم به من آموخت که زندگی صحنه اجرا است. یاد گرفتم اگر بخواهم تغییر کنم؛ باید برخیزم، بجنگم، تلاش کنم، زمین بخورم و باز برخیزم. هر بار که برخاستم، به من واقعی خودم که زیر خروارها خاکستر پنهان مانده بود، نزدیکتر شدم. امروز دیگر در سکون نیستم با هر نفسی که میکشم، یک گام به روشنایی نزدیکتر میشوم؛ چون فهمیدم که امید، عشق و رهایی، سهم کسانی است که حرکت میکنند.
سلام دوستان شهناز هستم یک همسفر
در این وادی یاد گرفتم که برای انجام هرکاری اول تفکر کنم، بعد در ذهن خود تصور کرده و ساختار آنها را بررسی کنم. برای این مرحله دو نکته وجود دارد: اول، تفکر و ساختار مناسب ذهنی. دوم، به اجرا درآوردن آن تا مرحله عمل؛ حتی برای خوردن یک ساندویچ ساده.
برای به اجرا درآوردن تفکرات از قوه به فعل؛ بایستی از حالت اضطراب، ترس، ناامیدی و سایر نکات منفی خارج شویم تا به مرحله آرامش قدم بگذاریم. برای رسیدن به آرامش باید پاکسازی و سازندگی را از خودمان شروع کنیم و با برگشت از ضد ارزشها مانند دروغ گفتن، غیبت کردن و… به آرامش برسیم.
در این وادی برای رسیدن به آرامش چندین راهکار وجود دارد: از کاری که نمیدانم به نفع یا ضرر من است، خودداری کنم. قناعت کردن را بیاموزم و از کمترین امکانات بهترینها را به وجود بیاورم. از طبیعت الگوبرداری کنم. با صبر، تلاش و کوشش برای رسیدن به هدفم تلاش کنم، گاهی اوقات نیز با سختی همراه است.
یاد بگیریم تجسس، قضاوت و غیبت کردن وظیفه ما نیست. با پسانداز، چه مادی و چه معنوی پایههای مالی خود را مستحکم کنیم. در هرکاری به خدا توکل کرده و در مقام تسلیم، خواستهای جز خواسته قدرتمطلق نیست.
سلام دوستان لیلا هستم همسفر
در جهان ما تفکر، قدرتمطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل مینماید. من زمانی که وادی پنجم را میخوانم، بوی رهایی را حس میکنم. بوی صبحی که شبهای تار و بیپناهی را پشت سر گذاشته است. اکنون میدانم دیگر فقط فهمیدن کافی نیست؛ باید برخاست، حرکت کرد و از خیال قدم به عمل گذاشت.
زمانی خودم را در مرداب افکار تکراری، اشتباهات مکرر و سکون غرق میدیدم؛ اما وادی پنجم دستم را گرفت و گفت: «حرکت کن، حتی آهسته». تا اینکه متوجه شدم ساختن، فقط از دل ویرانهها شروع میشود.
باید آنچه از جنس ترس و ناامیدی است، خراب کرد تا جا برای ساختن باز شود. تصمیم گرفتم از ضد ارزشها هرچند سخت، عبور کنم. فهمیدم اگر خودم را نسازم، هیچچیز ساخته نمیشود. کمکم آرامش مثل نوری وجودم را روشن کرد. اکنون منتظر نجات از بیرون نیستم؛ بایستی تلاشم را با حرکت آهسته آغاز و خود را از این باتلاق سکون و سکوت نجات دهم و چه زیباست لحظهای که درمییابی تا تو نخواهی هیچچیز تغییر نمیکند.
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نوزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر بهجت (لژیون ششم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
251