جلسه چهارم از دوره سیزدهم سری کارگاههایی آموزشی عمومی کنگره۶۰، در نمایندگی شهباز به استادی مسافر راهنما رضا، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه؛ (تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متدDST و تولد پنج سال رهایی و آزاد مردی مسافر حمید)در روز پنجشنبه تاریخ ۱۴۰۴/۰۴/۲۶ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
در ابتدا پنجمین سال رهایی آقای حمید را تبریک میگویم.خیلی خوشحالم که دوباره فرصتی پیش آمده تا در خدمت شما عزیزان باشم و امیدوارم این فرصتها ادامه داشته باشد.
از اینکه در کنار بهترین آدمها هستم، خیلی خوشحالم. راهنماها کسانی هستند که در خدمت ما هستند و شما عزیزان هم بهترینها هستید که در کنار یکدیگر جمع شدهاید. انرژی جمع، نشانگر این است که بهترینها در کنار هم هستند. امیدوارم که قدر این جایگاه و حضور را در کنگره بدانید و روزی نرسد که نتوانیم به کنگره بیاییم. انشاالله همیشه درهای کنگره باز باشد.
در مورد دستور جلسه شیشه و تخریبهای آن، چون تولدم هست، خیلی کوتاه صحبت میکنم. آقای مهندس چهارشنبه گفتند که این دستور جلسه دیگر به عنوان دستورجلسات در نظر گرفته نخواهد شد چون درمان آن در کنگره پیدا شده و بسیاری از افرادی که مصرفکننده شیشه بودند، در کنگره درمان شدهاند و حتی خودشان هم باور نمیکنند که زمانی مصرفکننده شیشه بودهاند.
در مورد شیشه، بارها عنوان شده که شیشه توهم ایجاد میکند، ولی من معتقدم که شیشه توهمات و ناخالصیهای درونی ما را بزرگتر میکند. فردی که مصرفکننده شیشه است، احساس میکند که همه چیز را میداند و این نوعی توهم است که ما را به ناکجا آباد میبرد. این بدبینی در درون ما هست و مصرف شیشه فقط باعث میشود که این توهمات مشخصتر شوند.
بسیاری از افراد در کنگره دچار این دیدگاه میشوند که حقشان خورده شده یا اتفاقاتی برایشان پیش آمده است. این نشاندهنده نگاه نادرستی است که نسبت به کنگره و دیگران داریم. اگر کنگره را داریم، ناشی از این نیست که در کنگره تغییری ایجاد شده، بلکه نوع نگاه ماست که تغییر کرده است. این فرصتی است که باید از آن استفاده کنیم تا اشکالات درونی و ناخالصیها را اصلاح کنیم.
دوباره برمیگردم به تولد آقای حمید و همسفرش. ابتدا برای آقای حمید و همسفرش دست بزنید. یکی از سختترین قسمتها برای من صحبت کردن در مورد آدمهاست. خیلی احساس قوی در درونم هست، ولی بیان آن سخت است. بابت تولد آقای حمید به آقای مهندس و دیدهبانها تبریک میگویم.
تولد آقای حمید زمان گذرانی است که در آن عملکرد آدمها مورد سنجش قرار میگیرد. تولد او نمایانگر تغییراتی است که در زندگیاش رخ داده و سوال پنهانی است که چه کارهایی انجام داده و چقدر تغییر کرده است. آقای حمید به دنبال اصلاح خود و درک واقعیات است و تلاش میکند که از تاریکیها عبور کند و به سمت روشنایی و مفهوم واقعی سفرش حرکت کند.
آقای حمید از زمانی که وارد سفر دوم شدهاند، نهتنها در جهت بهبود خود بلکه در خدمت به دیگران نیز قدم برداشتهاند. او همواره بر این باور بوده است که برای بهبود کیفیت زندگی، باید خدمت کند. آقای حمید با تلاش و پشتکار به عنوان مرزبان و مسئول پرتال خدمت کرده و به عنوان راهنما نیز مشغول فعالیت میشود.
این نشاندهنده آن است که افراد میتوانند با خدمت کردن به تغییر مثبت برسند و ارتباطات معنوی و انسانی خود را عمیقتر کنند. من با دیدن آقای حمید و تلاشهایش یاد گرفتم که برای خدمت باید به مشکلات مالی و مادی فکر نکرد، بلکه باید به کیفیت زندگی و بهبود ارتباطات انسانی تمرکز کرد.

سلام دوستان حمید هستم یک مسافر
خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار دارم و خیلی خوشحالم که توانستم تولد پنج سال رهاییام را در کنار همه شما عزیزان جشن بگیرم. در ابتدا، تبریک ویژهای به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمش میگویم؛ همچنین به آقای رضا راهنما که هر چه دارم مدیون ایشان هستم. بعد از آن، از همسفرم و راهنمای همسفرم خانم اعظم که تشریف آوردهاند، تشکر میکنم. ما از آموزشهای ایشان همیشه بهره بردهایم و بسیار خوشحال هستم که در اینجا کنارم هستند.
در مورد تولد و پیامی که میخواهم در این روز خاص بدهم، باید بگویم که در سفر اولم که در شعبه پروین اعتصامی اراک بودم، اتفاقات زیادی افتاد و مشکلات متعددی سر راهم قرار داشت که مانع از حضورم در کنگره میشد. در آن زمان، هم مشکلات مالی داشتم و هم مشکلات خانوادگی، اما وقتی به لژیون میآمدم، متوجه میشدم که حالم در لژیون چقدر خوب است. خوشحالم که توانستم در لژیون دوم شهباز و لژیون هفتم پروین اعتصامی حضور داشته باشم.
وقتی حال سفر اولیها و دومیها را در لژیون میدیدم، این سوال را از خودم میپرسیدم که آیا من هم به این سطح میرسم؟ مسیر من تا جایی ادامه یافت که تمام افراد حاضر در آن لژیون، راهنما شدند و من نیز توانستم راهنماییهای آقای رضا را دریافت کنم. برنامههای کنگره، سیدیها و سفرهای مختلف به من کمک کردند تا به تعادل برسم.
در کنگره، درمان به معنای رسیدن به تعادل است. ابتدا باید جسم به تعادل برسد، بعد روان، ما با آموزشهایی که میبینیم، مسیر این تعادل را طی میکنیم. حالا امیدوارم که همه ما بتوانیم به قدرت مطلق برسیم.
من در کنگره۶۰ همیشه به فکر خدمت بودم. سفر اولم که به پایان رسید، احساس میکردم که باید از کنگره بروم، اما وقتی از استاد امین پرسیدم که تا کی باید در کنگره بمانم، متوجه شدم که این سوال من از ریشه غلط بود. کنگره جزئی از زندگی من شده و نمیشود گفت تا کی باید در آن بمانم.
من تا جایی که توانستم خدمت کردم و بسیار خوشحالم که در این مسیر هستم. از دوستان و همسفرانم که در این سالها زحمت کشیدهاند و از ته دل برای من زحمت کشیدهاند، سپاسگزارم. آرزو میکنم که شعبه شهباز همیشه پابرجا بماند و یادگیریها ادامه یابد.
در پایان، یک بار دیگر از همسفرم تشکر میکنم. تحمل روزهایی که من به کنگره میرفتم و تا دیروقت مشغول بودم، واقعاً کار دشواری بود و از ایشان به خاطر این صبر و همراهی سپاسگزارم.

سلام دوستان سامیار هستم یک همسفر؛
تشكر میکنم از آقای مهندس، استاد امین، از آقای رضا قدمی، خانم اعظم، از بابام و مامانم و آقا رضا خندانی و خانم فاطمه، مرسی که به صحبتهای من گوش دادید

سلام دوستان اعظم هستم راهنمای یک همسفر؛
خدا را شکر میکنم که که روزی من شد که در شعبه شهباز حضور داشته باشم خیلی خوشحالم من دو سال پیش اومدم شهباز خیلی تغییر کرده شکر خدا همه خدمتگزارها از خود شعبه هستند انشاالله روزی برسد که یک سقفی از خودمان داشته باشیم بالای سرمان، من تبریک میگویم این آزادمردی را در رأس به آقای مهندس، تمام دیدهبانها و تمام خدمت گزاران شعبه شهباز تبریک میگویم به آقای قدمی که اگر ما الان جشن میگیریم همه از درایت ایشان بوده، حمید آقا بعد از سفر اولشون چند ماهی نبودند که خانم مهسا از این قضیه خیلی ناراحت بودند و چند باری میخواستند دیگر نیایند ولی من گفتم شما بیا مطمعنا با درایت آقا رضا مسافر شما بر میگرده، خدا را شکر که آقا حمید برگشتند و امروز و امروز جشن آزاد مردی ایشان را گرفتیم، ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
.jpg)
سلام دوستان مهسا هستم یک همسفر؛
ممنونم به خاطر این تولد و خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار دارم، در رأس از آقای مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند که ما اینجا به حال خوش برسیم از مرزبانها تشکر میکنم به خاطر برگزاری این جشن قشنگ امیدوارم به هر خواستهای که دارند برسند از آقای قدمی راهنمای مسافرم خیلی تشکر میکنم خیلی برای مسافر من زحمت کشيدند امیدوارم مزد این زحمات به خانواده ایشان برگرده، از راهنمای خودم خانم اعظم خیلی تشکر میکنم، من با درمان مسافرم تمام سختیهای دوران اعتیادش را فراموش کرده بودم و دوست نداشتم آنها را به یاد بیارم من وقتی اعتیاد مسافرم را میدیدم فکر میکردم دنیا دیگر تمام شده برایش و هر کس معتاد شود دیگر نمیتواند به زندگی برگردد، اما با ورود به کنگره فهمیدم که اعتیاد به راحتی قابل درمان است، از راهنمای سفر دومم خانم فاطمه تشکر میکنم، جاشون سبز هستش که نتوانستند در اینجا حضور داشته باشند، از مسافرم خیلی تشکر میکنم که سفر خوبی داشت من اصلا نفهمیدم این یازده ماه چطور تمام شد، مسافر من خيلی زحمت کش هست ساعت پنج صبح میرفت سر کار ساعت چهار بعد از ظهر میآمد کنگره شهباز و تا برمیگشت خانه ساعت یازده شب بود، امیدوارم تا هستی هست من و مسافرم خدمت گزار کنگره باشیم کنگره به زندگی ما خیلی برکت داده ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید

در انتها، از آقای حمید و همسفرش تشکر میکنم و امیدوارم که این مراسم باعث ایجاد انرژی مثبت و تقویت روابط میان اعضای کنگره باشد.
از اینکه به صحبت های من گوش دادید سپاسگزارم.
تایپ: لژیون چهارم
تهیه و تنظیم: کاربر سایت مسافر احمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
343