سومین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی رضا مشهد، به استادی مرزبان محترم مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر مجید با دستورجلسه " شیشه و مخدر های جدید و درمان آن با متد دی اس تی " پنجشنبه 26 تیر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر
ابتدا تشکر میکنم از ایجنت محترم و راهنمای عزیز لژیونم آقا حسین صراف که این فرصت را به من دادند تا بتوانم خدمت کنم. همچنین تشکر ویژهای دارم از آقای رضا داودی راهنمای درمانم که در مسیر بهبودی همراه من بودند. آقا حسین صراف نیز در زمانی که وارد کنگره شدم، راهنمای تازهواردین بودند.
صحبتهای دلم را میگویم از احساساتم درست است که همه مخدرها یکی هستند اما بعضی از آنها تخریب بسیار بیشتری دارند هم برای خود مصرفکننده و هم خانوادهاش مصرف من از حدود سال ۱۳۹۰ یا ۱۳۹۱ شروع شد زمانی که تازه شیشه آمده بود و من برای اولین بار با آن آشنا شدم. اولین بار که شیشه مصرف کردم آنقدر قوی بود که سه شبانهروز خواب به چشمانم نیامد و بعدش سه شب پشتسر هم خوابیدم. خیلی سخت بود، راهی نداشتم. دو سه بار خانواده مرا به کمپ فرستادند و چند بار هم خودم اقدام کردم. حتی از بس خانواده خسته شده بودند به خانه مادرم میرفتم برای ترک ولی اصلاً جور در نمیآمد.
امروز یکی از رفیقهای مصرفی قدیمیام را دیدم خیلی داغون شده بود. کسی که زمان مصرف پول جنس مرا هم میداد گفت: "تمام زندگیام، زن و بچهام رفتند. فقط همین لباسهای تنم برام مونده." خیلی آشفته بود.
من همیشه دعاگوی آقای مهندس دژاکام هستم که این مسیر را ایجاد کردند و من توانستم درمان شوم. اگر تا آخر عمرم هم در کنگره خدمت کنم باز هم کاری نکردهام. شیشه یکی از مخدرهایی است که خیلی تخریب ایجاد میکند و صنعتی است و درمان آن بسیار سخت و دشوار است.
باور کنید شغل من قصابی است فقط برای رفتن تا قاسمآباد باید چهار بار در مسیر مصرف میکردم تا بتوانم برسم. صبح که از خواب بیدار میشدم باید مصرف میکردم. من در خانوادهای بزرگ شدم که کسی شیشه مصرف نمیکرد و خودم را با حیا و مؤدب میدانستم. الان فقط زنده بودنم را مدیون کنگره ۶۰ هستم. حتی اگر تا پایان عمر خدمتگزار باشم، باز هم کم است.

الان نزدیک به سه سال است که در کنگره هستم. کار، کاسبی، آبرو و هر چه داشتم که از دست رفته بود، برگشت. زمانی که به جایی میرفتم، درِ خانه را به رویم باز نمیکردند یا اگر باز میکردند، همه چیز را از من پنهان میکردند. چون مخدر صنعتی استفاده میکردم، همه چیز را میفهمیدم، درک میکردم که چطور با من برخورد میشود. میگفتند همین کافی بود که دیگر چیزی از من پنهان نماند.
الان اگر یک هفته من را نبینند، زنگ میزنند که "کجایی؟ چرا نیومدی؟" و این برایم خیلی ارزشمند است. دعا میکنم برای همه مصرفکنندهها که به کنگره بیایند. من همهی راهها را امتحان کردهام. ابوالفضل درمانی رفتم، متادوندرمانی رفتم، کمپ رفتم هیچکدام جواب نداد. نمیدانم کجا، چه کار خیری کرده بودم که خداوند درِ کنگره ۶۰ را به روی من باز کرد. سال ۱۴۰۱ وارد کنگره شدم.
برای سفر اولیها میگویم: در سفر اول، حتی پول دارو هم نداشتم یا از خانواده یا از همسفرم تهیه میکردم. سفر اول سخت است ولی همه چیز درست میشود؛ فقط باید صبر داشت. شکر خدا، خدمتگزار شدم. با همین خدمت، به کنگره وصل شدم. سال ۱۴۰۳ مرزبان شدم و الان هم خیلی دوست دارم راهنما شوم، تا بتوانم به کسانی مثل خودم کمک کنم. وقتی دست یک مصرفکننده را میگیری، بازتاب آن به زندگی خودت برمیگردد نمیگویم پولدار شدم ولی همین که آرامش دارم و حال خوب دارم، خدا را شکر میکنم و این حال خوب را تا آخر عمر مدیون کنگره ۶۰ هستم.
ممنونم که با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش دادید.
در ادامه آخرین جلسه بازدید از دوره سوم با حضور مسئول بازدید لژیون سردار مسافر محسن برگزار گردید.

تایپ: مسافر علی لژیون نهم
ویرایش و ارسال خبر: مسافر جلال لژیون پنجم
تایید خبر: مسافر داود
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
90