جلسه دهم از دوره هشتادوپنجم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی آکادمی با استادی پهلوان همسفر شادی، نگهبانی همسفر مونس و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» در روز سهشنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ساقی بیا که عشق ندا میکند بلند
سپاس از خالق هستی، از بنیان محترم کنگره۶۰، خانواده محترمشان همچنین ایجنت و نگهبان لژیون سردار که محبت کردند و امروز خدمت در این جایگاه را نصیب من کردند.
سلام به جمع یاران محبت و به عزیزانی که دورهم جمع شدند و محبتشان را نشانی از محبت بیکران میدانند. خدا را شکر میکنم که به بهانه خدمتگزاری لژیون سردار و دستور جلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» در خدمت شما عزیزان در نمایندگی قرار گرفتم که بیشترین دوره عمر کنگره من تاکنون در این مکان، در کنار شما عزیزان بامحبت، باعشق و در آغوش گرم شما اتفاق افتاده است. امیدوارم بتوانیم در کنار هم یک جلسه خوب را داشته باشیم.
بیشتر از تمام آفریدههای خالق هستی و نعمتهای بیکرانی که خداوند در جهان برای من گذاشته است، سه ماده اصلی در جهان خاکی وجود دارد که در بدو ورودم به کنگره۶۰ و آشنایی با این مثلث، جهت زندگی من را تغییر داد. اولین ماده OT (شربت شفابخش اوپیوم تینچر)، ماده بعدی Dsap و موضوع بعدی پول و شناخت آن از دیدگاه کنگره۶۰ است. چرا من باید توانمند باشم، چرا باید قدرت مالی من بچه کنگرهای بالا باشد؟
تخریب با شیشه، آیس، شاپو یا هر مواد روانگردان دیگری و یا آن سونامی که آقای مهندس به آن اشاره کردند و نیز اتفاقاتی که شیشه در صور آشکار و صور پنهان انسان رخ میدهد بهمحض اینکه OT را میبینند، پرچم خود را بالا میبرند و تسلیم میشوند. نباید بگوییم مسافر من مصرفکننده ماده محرکی مثل شیشه است و اصلاً این بازیها را در ذهن خودمان راه ندهیم. برای درمان هر نوع ماده مخدر تنها یک داروی بینظیر وجود دارد و آنهم OT است، به آن ایمان آورید.
مسافر من ۱۷ سال با مصرف شیشه و هروئین وارد کنگره شد و درحالحاضر باافتخار میگویم که ۹ سال است که ما آزاد و رها شدهایم. همه را مدیون OT و مثلثی هستیم که آقای مهندس ما را با آن آشنا کردهاند. کافر صد ساله چو بیند تو را سجده کند، زود مسلمان شود.
اگر به بدن من انسان نگاه کنیم، متوجه میشویم که در اثر تخریب با مواد مخدر و یا به دلیل خانواده مصرفکننده بودن، دچار فقر شده است. با کمک مادهای به اسم Dsap روزبهروز رنگ پوستم تغییر میکند، بدنم بهواسطه این ماده غنی، خوب و حالم بهتر میشود.
اما آشنایی من و پول. کنگره به من آموزش داد این ماده که در کره خاکی بسیار باارزش است، هم کسب آن که باید از مسیر کاملاً حلال به دست آید، هم خرج کردنش و هم مدل بخشش آن مهم است. خیلی اهمیت دارد که بدانیم آیا کنگره به پول من نیازمند است؟ نه، کنگره با راهنمایی نیروهای مافوق آغازی را شروع کرده که اصلاً پایانی بر آن نیست. خدای کنگره آنقدر بزرگ است که مدام نمایندگی پشت نمایندگی افتتاح میشود. پس کنگره به پول من نیازمند نیست.
نقطه مشترک هر سه ضلع مثلثی که به آن اشاره کردم متد DST است که به معنای صراط مستقیم، عمل سالم و فضیلتی به نام تعادل بین دو رذیلت (افراطوتفریط) است. این روش (DST) قرار است من را به تعادل برساند. بهشرط اینکه معرفت و فهم آن را داشته باشد.
در کنگره چندین حلقه زیبا داریم: حلقه ویلیام، DST، تناسباندام و درمان سرطان به کمک تعادل در سیستم ایکس. اما به نظر من زیباترین حلقه در جهان و نزدیکترین آن به خالق هستی، حلقه عشاق و یا حلقه لژیون سردار است. تمام این حلقهها با رهایی همراه است. بر فرض حلقه DST با نوشتن ۴۰ سیدی و رهایی مسافر و حلقه ویلیام با به اتمام رسیدن مصرف سیگار همراه است؛ اما در حلقه سردار چگونه به رهایی میرسیم؟
اگر فخر بخشش بهطور کامل برای من اتفاق بیفتد، قطعاً شروع و آغاز سفر دوم من هم انجامشده است. تعریف همسفر، برای سفر اول مهم نیست؛ بلکه پیام آن مهم است. تو بر مرکبی نشستهای، گرچه مسافر تو ممکن است دو و یا سه سال بیاید و برود که لازم است و باید این مراحل طی شود؛ چون جهان یکسره بر پایه جنگ است.
من نیز با آموزش از سیدی قرار است به نیروی خفته درونم برسم؛ پس باید مدام با نیروهای منفی مبارزه کنم. هر کاری خوبی میخواهم انجام بدهم، نیروهای منفی صف میکشند تا اجازه این کار را ندهند. من بایستی حواسم را جمع کنم که در این مبارزه جهت بردار تفکرم به کدام سو است. «تو به دریا رسیدی به یک سبو میخواهی خشنود باشی». یعنی مرتب باید به خودم بگویم: «من نجویم زین پس راه اثیر، پیر جویم پیر جویم پیر، پیر».
من در حال حاضر پیر، مراد و معلم راستین دارم. بایستی هر هفته باجان دل، حواسم به جمله «سلام حسین هستم مسافر» جمع باشد و اگر من را کوک نکند، یک جای کار من میلنگد. بهمحض اینکه وارد این مکان امن (کنگره) میشوم حداقل ۵۰ درصد از تاریکیهای من میروند.
شاید قبل از ورودم در حال دعوا و یا غر زدن بودم، ولی ناخودآگاه پرده آکادمی را که بالا میزنم، احساس میکنم خیلی از نیروهای منفی درون من پنهان شدند و فقط لبخند، محبت، عشق و بغل گرفتن جای آن را میگیرد؛ پس من با «سلام حسین هستم مسافر» کاملاً کوک میشوم. حواسم باشد اگر قرار است این پول که مقدس و خوب است و باید داشته باشم تا ببخشم، از اضافات آن نبخشم؛ زیرا در این صورت هیچوقت به حال خوش نمیرسم.
کتاب ۶۰ درجه زیر صفر میگوید: «فلا اقتحم العقبه» گذرگاههای سخت زندگی برای ما همیشه هستند؛ اگر میخواهی از آنها رد شوی «فک رقبه» کن. اگر میخواهی به پیام سفر دوم برسی که میگوید: «همسفر از بندی که آزاد شدهای تو را سرمست نگرداند»، نمیگوید رها؛ بلکه میگوید: «آزاد میکند». رهایی یکبند است؛ اما آزادی؛ یعنی من کاملاً آزاد شدم و به معنای شروع آن سفر سماوی، به دنبال استاد رفتن و کاری که حسین عزیز بیرقدار ما انجام میدهد، است.
قرار است یاد بگیرم از چیزی ببخشم که دلبسته آن هستم و در موقع ببخشش دلم میلرزد؛ اما دستم میبخشد، مدام احتیاط نمیکنم، نمیترسم و نمیگویم وای بچهام، مدرسهاش را چه کنم؟ هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند.
اینجا بحث عشق و مستی است و مستوری دودوتا چهارتا کردن نیست. در کنگره بحث قمار عاشقانه است. محبت دو سر یک کمان بیانتها است. یکی از سرهای این کمان، انفاق عاشقانه و سر دیگر آن، خدمت عاقلانه است.
اگر حواسم با تمام وجود به بنیان، استاد و معلم راستینم جمعشود، ایماندارم که «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» خواهد شد. محال است خدا از من چیزی را بهعنوان بخشش بپذیرد، مگر اینکه آن چیز را خیلی دوست داشته باشم؛ یعنی وقتی آن را میبخشم، دردم بیاید. اگر اینگونه شد آن مبلغ و عدد هیچ فرقی نمیکند؛ چون فقط برای الگوسازی و روش کنگره الگوسازی است تا به رنگ لباس در مهمانی و پیام نشانی در بینشانی میرسیم. آنوقت داشتن انگشتر دنور دیگر مهم نیست.
اگر می خواهم به گنج بی پایان دوست راه پیدا کنم؛ بایستی یاد بگیرم چه گونه باید در کنگره عاشق باشم. هیچ راهی جز عاشقی ندارم. هیچ راهی جز این ندارم که وقتی میشنوم «سلام دوستان، حسین هستم مسافر» من هم عاشقانه بگویم: آقا من هم خوب هستم. میخواهد شیشه، فنتالین و هرچیز دیگری بیاید حال من و خانواده من هم خوب است.
رهایی ۴۰ سیدی همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر طلعت (لژیون شانزدهم)

رهایی ویلیام همسفر فاطمه (ص) رهجوی راهنما همسفر فاطمه (م)
.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر بهاره و مسافر احسان
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اسرین (لژین بیستوسوم)
تایپیست: همسفر فرحناز رهجوی راهنما همسفر شادی
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر بهجت (لژیون ششم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
236