English Version
This Site Is Available In English

شیشه کثیف ترین و تاریک ترین ماده ای که تجربه کردم

شیشه کثیف ترین و تاریک ترین ماده ای که تجربه کردم

سومین جلسه از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره‌۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر محسن، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر جواد با دستور جلسه «تخریب‌های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد<DST>» دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد

سخنان استاد:

سلام دوستان، محسن هستم مسافر. ابتدا از ایجنت محترم و لژیون مرزبانی تشکر می‌کنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. خدا را شاکرم که بار دیگر این فرصت نصیبم شد تا در جایگاه استادی در خدمت شما عزیزان باشم. برای مقدمه، اجازه بدهید کمی به عقب برگردم. در بیشتر روزهای هفته به‌جز شنبه‌ها، بچه‌های خودم در جایگاه استادی جلسات حاضر می‌شوند، اما هیچ‌کدام‌شان تجربه تخریب با شیشه را نداشتند که بخواهم آن‌ها را برای این دستور جلسه انتخاب کنم، بنابراین خودم در این جایگاه حضور پیدا کردم.  من معمولاً سی‌دی‌های هر هفته را همان هفته می‌نویسم ولی سی‌دی نردبان برایم عجیب بود. قسمت نشد زودتر بنویسم و دیروز آن را نوشتم. امروز صبح، حدود ساعت هشت، در موقعیتی قرار گرفتم که چالش‌هایی برایم پیش آمد و جالب اینجا بود که پاسخ تمام سؤال‌هایی که از خودم می‌پرسیدم، روز قبل در این سی‌دی و در صحبت های آقای مهندس داده شده بود.

اتفاقاتی که امروز برایم افتاد، ریشه در سال ۱۳۸۵ دارد؛ یعنی آخرین روزهای که مصرف شیشه داشتم. همیشه می‌گویم شیشه، تاریک‌ترین، سیاه‌ترین و کثیف‌ترین ماده‌ای بود که تجربه کردم. تخریبی که شیشه بر انسان وارد می‌کند، مخصوصاً برای آن‌هایی که شیشه را به تنهایی مصرف می‌کنند، به‌قدری عمیق و وحشتناک است که نمی‌توان به‌راحتی از آن عبور کرد. من از سال ۸۰ یا ۸۱ شروع به مصرف شیشه کردم و تا سال ۸۵ ادامه داشت. دو ماه بعد از اینکه شیشه‌های ایرانی وارد بازار شد، من مصرفم را کنار گذاشتم، اما هنوز بعد از گذشت حدود ۲۰ سال، تاوان آن روزها را پس می‌دهم. آقای مهندس در سی‌دی نردبان می‌فرمایند: «تخریب انسان، به اندازه میزان ناآگاهی اوست» و همین‌طور می‌گویند: «به همان میزان که تخریب داریم، باید برگردیم و تلاش کنیم تا آن را جبران و پاک کنیم». من هنوز هم با آثار تخریب آن سال‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنم. هنوز هم گاهی به‌خاطر آن دوران دچار چالش‌هایی می‌شوم که نمی‌توانم برای حل آن‌ها کاری بکنم، جز اینکه با آن کنار بیایم و در مسیر درمانم استوار بمانم.

مصرف شیشه آن‌قدر مخرب است که انسان را به هر کاری وادار می‌کند. من هیچ‌وقت یادم نمی‌رود، ساعت یک شب، در پمپ‌بنزین میدان خراسان با ساقی قرار گذاشتم. تا ساعت چهار صبح منتظر ماندم. تماس می‌گرفتم، می‌گفت نیم‌ساعت دیگر، یک‌ربع دیگر... تا اینکه دیگر جواب نداد. من از میدان خراسان تا خاوران را پیاده رفتم. سربازی من را دید و گفت: «کجا داری میری؟» گفتم: «دنبال شیشه‌ام.» اصلاً برایم مهم نبود که ممکن است دستگیر شوم یا نه، فقط می‌خواستم به شیشه برسم. ایشان به من گفت اگر شیشه برایت بگیرم می‌خواهم با دوست دخترم که فراری است بیایم تو جای تو... یعنی شیشه، انسان را تا چه حد از انسانیت دور می‌کرد. بعد از ترک شیشه، تازه عوارضش شروع شد. به‌جز آسیب‌های جسمی مثل ازبین‌رفتن دندان‌ها و تیک‌های عصبی، مسائل روحی‌-روانی عمیقی برایم پیش آمد. صداهایی که می‌شنیدم، توهماتی که تجربه می‌کردم، که خودم اسمشان را گذاشته بودم "نجوای جهنم". رفتم پیش روانپزشک، و در همان روز اول ۲۱ قرص اعصاب برایم تجویز کرد؛ قرص‌هایی که مرا تقریباً فلج کرده بود، فقط خواب بودم.

خدا را شکر می‌کنم که امروز، درمان اعتیاد به شیشه در کنگره ۶۰ ممکن و حتی ساده‌تر از برخی مواد دیگر است. من خودم با شیشه به کنگره نیامدم، با متادون و گل وارد شدم، اما بارها دیده‌ام که دوستانی که با شیشه آمده‌اند، بسیار راحت‌تر درمان می‌شوند. همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند، روش درمان در کنگره ۶۰ مشخص، اصولی و کاملاً کاربردی است. این دستور جلسه، برای آخرین سال است که مطرح می‌شود و فقط یک جمله می‌گویم: خدا را شکر کنید که جایی آمده‌اید که می‌توانید راحت، بدون درد، بدون قرص، و با عشق درمان شوید.ممنون که به صحبت‌هایم گوش دادید.

عکس: مسافر اسماعیل
تایپ: مسافر رضا
ویرایش و ارسال: مسافر حیدررضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .