English Version
This Site Is Available In English

درمان شیشه و هر مواد مخدر دیگری در کنگره 60

درمان شیشه و هر مواد مخدر دیگری در کنگره 60

جلسه اول از دوره سی‌ و دوم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه آقایان مسافر نمایندگی رودهن با استادی مسافر رسول، نگهبانی مسافر غلامرضا و دبیری مسافر اصغر با دستور جلسه «تخریب‌های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» روز دوشنبه 23 تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.



خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رسول هستم یک مسافر، بسیار خداوند را شاکرم که توانسته‌ام در این جایگاه بنشینم، از آقا حبیب و نگهبان محترم و دبیرشان متشکرم که اداره این جلسه را به من سپرده‌اند تا در این جایگاه خدمت کنم.
در مورد دستور جلسه تخریب های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متدد DST، من یک‌بار در طول عمرم شیشه مصرف کردم که آن‌هم بنا به یک دلایلی بود.
من یک پسردایی داشتم که در بازار مغازه داشت و از قبل یک شراکتی را با او داشتم، بین ما را دیگران به هم زده بودند به‌طوری‌که در کنار من از او بد می‌گفتند و در کنار او از من و کار به‌جایی رسیده بود که سایه یکدیگر را با تیر می‌زدیم.
یک روز که به‌طور اتفاقی به بازار رفته بودم گفتم که بد نیست که به او هم سر بزنم  و به درب مغازه ایشان که رفتم شاگردش را دیدم پرسیدم که فلانی کجاست آیا به درب مغازه می‌آید، گفت نه.
در مغازه چند دقیقه ای نشستم تا اینکه در همین حین شاگردش به او زنگ‌زده بود و گفته بود که فردی با چنین مشخصات منتظر تو است، همین‌که پسردایی‌ام رسید با او یک خوش‌وبشی کردم و بعد گفت بیا که کارت دارم گفتم چه‌کار داری گفت حالا میگویم گفتم من مصرف کرده‌ام و به قول خودمان آمپر چسبانده‌ام گفت: حالا بنشین، همین‌که نشستیم شیشه را به دست من داد و گفت: این جنس نه بو دارد نه دود دارد و هیچ اعتیادی هم ندارد و هر وقت که اراده کنی می‌توانی دیگر مصرف نکنی من سه دود از شیشه مصرف کردم و هر سه دود را در ریه بردم و هیچ خبری از نوع مصرف این مواد نداشتم، اما پسردایی‌ام گفت خدا عاقبتت را به خیر کند خدا را هزار مرتبه شکر که آن روز شیشه به من نساخت، بعدها پی بردم که شاید واقعاً نیت این شخص این بود که از من یک مصرف‌کننده شیشه بسازد.



این عمل باعث شد که من سال‌ها از او کینه به دل بگیرم اما با آموزش‌های کنگره فهمیدم که واقعاً مصرف‌کننده شیشه بر روی افکار و اعمال خودش، تسلطی ندارد و در اکثرتصمیمات زندگی خودش بی‌اختیاراست.
بازهم خدا را شکر که پای پسردایی‌ام هم به کنگره بازشده است و اکنون چهار سال است که در کنگره به رهایی رسیده است.
 

عکاس:مسافر مهدی
تایپ و ویرایش:مسافر منصور
تنظیم و ارسال:مسافر محسن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .