همسفر مهناز و مسافرشان محسن با سالها تخریب با آنتیایکس مصرفی تریاک وارد کنگره شدند. با متد Dst و داروی درمان شربت Ot با راهنمایی مسافر بابک سعیدی و همسفر زینب به مدت ۱۰ماه و ۷روز سفر کردند. هماکنون به مدت ۲سال و ۶ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر محسن والیبال و همسفر مهناز دارت است. اینک توجه شما خوانندگان عزیز را به این گفتگوی دلنشین جلب میکنیم.
همسفر مهناز
زمانی که برای اولین بار وارد کنگره شدید چه احساسی داشتید؟
احساس خستگی، غربت به همراه خشم فروکش شده و در عین حال امیدواری به آینده و خوشحال از این که راه نجاتی برای مسافرم پیدا شده که خود داوطلب آن بوده است.
از تغییرات خود و مسافرتان بعد از آمدن به کنگره و انجام سفر برایمان بگویید و اینکه چه چیز باعث شد حرکت کرده و سفر خود را شروع کنید؟
آمدنم به کنگره برای این بود که همیشه دوست داشتم به مسافرم کمک کنم تا نجات پیدا کند و آخرین باری که با مسافرم در زمینه ترک اعتیاد صحبت کرده بودم گفتم: شما شروع کن من پشتت هستم و همراهی خواهم کرد و میخواستم خودم را به ایشان ثابت کنم و شنیده بودم مسافران، همسفرانی دارند من هم نمیخواستم او را تنها رها کنم و دلیل دیگر، این بود که میخواستم حال من نیز مانند مسافرم که بسیار تغییر کرده بود تغییر کند و به آرامش برسم.
در کنگره خانوادههایی که تا دیروز خالی از محبت بودند امروز سرشار از عشق، محبت و آرامش شدهاند این دستاورد چشمگیر در زندگی شما و خانوادهتان چقدر زمان برد؟
من زمانی که وارد کنگره شدم خیلی از نظر جسمی و روحی خسته بودم و جسم من بر اثر روان ناآرام و شکستخورده از ترکهای ناموفق پیاپی مسافرم و آسیبهایی در اثر اعتیاد همسر به زندگی اجتماعی و اقتصادی ما وارد شده بود به همان نسبت هم آسیبهای فراوانی در جسم من ایجاد شده بود به طوری که تحمل نشستن در جلسات عمومی و خصوصی را چه از نظر جسمی و روحی نداشتم و جسمم عذاب میکشید و مجبور بودم از موضوعی که یکی از منفورترین مسائل زندگی من بوده دائم صحبت بشود و در کنار انسانهایی که از دید من منفور بودند باشم، معذب بودم و شکایت درونی از این که چرا سرنوشت من را در این مسیر قرار داد داشتم. ولی اکنون بعد از گذشت دو سال خدا را سپاسگزارم که بنا به حکمتش، هیچ چیزی را برای بندگانش بدون مصلحت قرار نداده چنانی که شاید اگر آموزشی در کنگره وجود نداشت بارها رفته بودم.
در واقع آموزشهای کنگره متفاوتتر از تمام آموزشهایی بود که تا الان دیده بودم با این تفاوت که در آموزشهای قبلی حس برتر بودن همراه با آموزش به شخصیت من غالب میشد ولی آموزشهای کنگره باعث بالا بردن و تقویت ظرفیت وجودی من نیز شد. آغاز سفر مسافرم به این دلیل بود که واقعاً خواستار ترک اعتیاد بود و از بابت ترکهای ناموفق خسته شده بود که شکر خدا با معرفی یکی از دوستانش با کنگره آشنا شد. به نظر من کسانی که کنار یک فرد مصرفکننده قرار میگیرند و به مسیر زندگی خود ادامه میدهند و شخص مصرف کننده را بیپناه و تنها نمیگذارند خالی از محبت نبوده و در واقع وجودشان سرشار از خود گذشتگی است که این از خود گذشتگی یا برای آینده فرزندانشان بوده و یا صرفاً برای خود همسرشان. تنها فرقی که بین محبت قبل از کنگره و بعد از کنگره وجود دارد خشمی است که در داخل آن محبت به ظاهر، نهفته است و محبت بعد از کنگره محبت عمیقتری خواهد بود. چون با فهم، دانش و آگاهی کامل نسبت به مقوله اعتیاد ایجاد شده و همراه با درس انسانسازی به این عمق از محبت رسیده است.
از دیدگاه شما آیا کنگره۶۰ فقط جایی برای درمان اعتیاد است؟
خیر، در صحبتهای قبل هم گفتم اگر کنگره فقط درمان بود شاید من به نوبه خود هیچگاه به این مکان پا نمیگذاشتم و اگر هم تنها به خاطر مسافرم به این مکان میآمدم، قطعاً ادامه نمیدادم. آموزش در کنار درمان آن هم آموزش کامل که در دو وجه صور آشکار و صور پنهان انسان تأثیرگذار است. زمانی که روح و جسم همزمان در پروسه آموزش و درمان عملی میشود، یک نوع وابستگی خاصی در شخص نسبت به این مکان امن و مقدس ایجاد مینماید.
خدمت کردن در سیستم کنگره۶۰ برای شما چه دستاوردهایی داشته که این قدر مشتاق به خدمت هستید؟
بزرگترها از همان دوران کودکی کمک کردن را به ما آموختند چنانی که در آموزههای دینی ما هم به آن تأکید فراوان شده است و ما حال خوب بعد از کمک و هر کار خیری به دیگران را قبلا تجربه نمودهایم. انسان برای هر چیزی که خداوند به او بخشیده باید زکات آن را پرداخت نماید. زکات کنگره، شامل آموزش، درمان، حال خوب، صراط مستقیم، هدایت و سیر تکاملی است که به نظرمن با هیچ خدمتی قابل جبران نیست و تنها میتوانم از ایزد یکتا در حد یک عبد تشکر و قدردانی نمایم و خدماتی که در مسیر بازگشت سلامتی خودم و همسرم به ما داده شده را از طریق خدمت تا حدودی جبران نماییم و سپاسگزار خداوند هستم که این راه را در مسیر زندگی من و مسافرم قرار داد و چه بسا که میتوانست برای من مقدور شود که با سختی و دشواری دیگری در زندگی، دست و پنجه نرم کنم و به این حال خوش و آموزش ناب نرسم.
چگونه میتوان در هر جایگاهی حال خوش را کسب کرد؟
حال خوش یعنی رضایت از موقعیت موجود، قانع بودن و شکر نعمت. در واقع طلبکار نبودن از زمین و زمان است و این حال خوش کاملاً به خود ما بستگی دارد که اتفاقات خوب یا بد زندگی را ببینیم.
.jpg)
مسافر محسن
لطفا بفرمایید با شروع فعالیت و گرفتن شال مرزبانی چه حسی در شما ایجاد شده است؟
مرزبانی جایگاه بسیار خوبی است که امیدوارم تمام کسانی که خواستار آن هستند این جایگاه را تجربه کنند و همیشه تفکر داشتن یک جایگاه تا در موقعیت قرار گرفتن و عمل به آن، فاصله زیاد است. شاید تصور من از خودم این باشد که اگر در فلان جایگاهی قرار بگیرم این کار را میکنم آن کار را نمیکنم، ولی زمانی که آن جایگاه به من داده میشود شاید از بار مسئولیت شانه خالی کنم و یا خسته شوم. هدف من از همان ابتدا برای کاندید مرزبانی و گرفتن شال، صرفاً فقط برای شال نبود، بلکه هدف من خدمت و کمک بلاعوض در حداکثر توانم بود و اینکه مرزبانی، سراسر تجربه و آموزش است.
در جایگاه مرزبانی چه آموزشهایی کسب کردید؟
حس همکاری، همدلی و شاید گاهی اوقات از خود گذشتگی و انسانهایی که مسئولیتهای سنگینتری بر دوش آنهااست چه انسانهای بزرگ و والایی هستند. نظیر آقای مهندس که تمام وقت و عمر شریف خودشان را صرف نجات بشریت کردند.
زمانی که خدمت مرزبانی را شروع کردید در روند زندگی شخصی شما تغییراتی ایجاد شده است؟
بله به هر حال هر کار یا مسئولیت جدیدی که به زندگی هر شخصی اضافه میشود گاهی با موانعی روبرو خواهد شد. در کل همسفرم موقعیت من را قبول کرده بود و خود من هم از خدمت کردن لذت میبرم.
جذابترین بخش مرزبانی برای شما کدام قسمت است؟
به نظر من جذابترین بخش مرزبانی این است که شاهد رهایی مسافران باشی و همچنین من به واسطه مرزبانی با مسافرینی که در خفاء و بدون اینکه خواستار دیده شدن باشند حس همکاری، خدمت و کمکرسانی بلاعوض به کنگره را داشتند و همیشه داوطلب بودند بیشتر شناخت پیدا کردم.
کلام آخر
و در آخر این که اگر بتوانیم هرچه که در مسیر زندگی انسان قرار میگیرد را با دید مثبت بنگریم عاقبت آن خوب و خیر خواهد بود و میخواهم این را هم اضافه کنم که اگر ما مسئولیتی را قبول میکنیم و یا خواستار آن مسئولیت هستیم بدانیم که باید ظرفیت آن جایگاه و خدمت را هم داشته باشیم و فرصت آن خدمت را به کسانی که وقت، مهارت و زمان بیشتری برای آن موقعیت و مسئولیت را دارند بدهیم. امیدوارم که در این دوره مرزبانی مسئولیتی که قبول کردم را به بهترین وجه ممکن به پایان برسانم و در این مدت خدای نکرده باعث رنجش خاطر کسی نشوم. چرا که برای برپایی قانون، گاهی اوقات مجبور هستیم که مواردی را گوشزد کنیم.
از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم.
طراح سوال و مصاحبه کننده: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر رقیه (مرزبان خبری)
ویراستار و ارسال: همسفر سوفیا رهجوی راهنما همسفر ثریا (لژیون چهاردهم) دبیر اول
همسفران نمایندگی ایمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
223