چهارمین جلسه از دوره بیستوسوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا، نمایندگی پرستار، با استادی مرزبان، همسفر محمد، نگهبانی همسفر علی و دبیری همسفر عادل، با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» پنجشنبه 19 تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، محمد هستم، همسفر.
بسیار خوشحالم که امروز هم در خدمت شما عزیزان هستم و خداوند را بابت این فرصت، شکرگزارم.
حدود ده تا بیست روز بود که از شما فاصله داشتم و واقعاً دلتنگتان شده بودم. امروز هم رفتم و آقای امین را دیدم، خیلی خوشحال شدم و روحیهام بالا رفت. حس درونیام این بود که دلم میخواست استاد جلسه باشم، چون نیاز داشتم که آموزش بگیرم.
موضوع جلسه هم که دربارهی “قضاوت و جهالت” است، به مسئلهای برمیگردد که فکر میکنم سالها پیش، خودم درگیرش بودم. طبق فرمایشات آقای مهندس، خداوند به ما انسانها اختیار کامل داده است که مسیر زندگیمان را خودمان انتخاب کنیم؛ چه مسیر منفی و چه مسیر مثبت. این دو راه پیشِ روی ما قرار گرفته و انتخاب با خود ماست.
در گذشته، قبل از آنکه در مسیر کنگره قرار بگیرم، قضاوت برایم چیز عادیای بود. فکر میکردم قضاوت یعنی حرفزدن دربارهی دیگران، یا همان غیبتکردن. خودِ من هم تصور میکردم غیبت همان قضاوت است. هر وقت غیبت میکردم، میگفتم دارم قضاوت میکنم، در حالیکه طبق آموزشهایی که در کنگره یاد گرفتم، قضاوت یعنی اینکه وقتی میخواهم دربارهی موضوعی یا شخصی قضاوت کنم، باید به پیشزمینهها و شرایط آن آگاه باشم. باید به درجهای از دانایی رسیده باشم.
مثلاً گاهی دانایی فرد را در نظر میگیرم، گاهی اخلاق و رفتار خوبش را، گاهی مردانگیاش را. در واقع، در قضاوتِ درست، تمام عوامل مثبت را در نظر میگیرم و بر اساس آن تصمیمگیری یا اظهارنظر میکنم. اما جهالت پیشزمینهای ندارد.جهالت یعنی نادانی؛ و این نادانی میوههایی دارد مثل دروغ، غیبت، رفتارهای ناپسند، تفرقهافکنی و موارد دیگر.
خودِ من، شخصاً در زندگیام بخاطر خیلی از قضاوتهایم ضرر دیدم. شاید بزرگترین ضرر، همین ناراحتی امروز من باشد. الان که دارم با شما صحبت میکنم، چند دقیقه پیش با آقا محمود دربارهی زمین حرف میزدم و تازه فهمیدم اگر آن موقع دچار جهالت نمیشدم، یا اگر درست قضاوت میکردم، شاید امروز شرایط مالیام خیلی بهتر بود و به سرمایهی بزرگی رسیده بودم.
(10).jpeg)
ما مدام در حال قضاوتکردن هستیم؛ اما باید یاد بگیریم دربارهی خودمان قضاوت کنیم، نه دیگران. من همیشه دربارهی دیگران قضاوت میکردم، اما هیچوقت از خودم نمیپرسیدم که آیا رفتارم درست است یا نه؟ آیا وقتی به خانه میروم، از بودن من خوشحال میشوند یا فقط منتظر گرفتن کارت بانکی یا فیش حقوقی من هستند؟ آیا پدر خانواده را فقط از جنبهی مالی نگاه میکنند؟ هیچوقت فکر نمیکردم که وجودم چه تأثیری در خانواده دارد، خودم را قضاوت نمیکردم.
اما در این سه سال اخیر، مخصوصاً پس از پایان سفر اول، متوجه شدم در چه مسیر زیبایی قرار گرفتهام. سالهایی را از دست دادم فقط بهخاطر قضاوتکردن دربارهی دیگران، در حالیکه باید برای خودم وقت میگذاشتم یا حتی اگر دربارهی خانوادهام قضاوت میکردم، آن هم در نادانی و جهل بود، یعنی تصمیمها و اقدامات درست را انجام نمیدادم.
اما خدا را صد هزار مرتبه شکر که در مسیر کنگره قرار گرفتم. یادم نمیرود یکی دو ماه اول که آمده بودم، به من گفتند اینجا رایگان است. گفتم خب، رایگان است، اشکالی ندارد اما بعد که بحث هزینهها پیش آمد، گفتم: «عه، اینا دارن دونه میپاشن! سیدمحمد، حواست باشه!» خدا شاهده واقعاً اینطور قضاوت کردم؛ با خودم گفتم: “پول میخوان برای چی؟ یه لامپ روشنه و یه چایی درست میکنن!”
اما وقتی وارد متن کار شدم، دیدم ساختمان سیمرغ، آکادمی، اردوها، پارک، درختکاریها… دیدم کسانی که به رهایی میرسند، یازده ماه تلاش میکنند، آنجا بود که واقعاً متوجه شدم چه هزینههای سنگینی وجود دارد. ماه پنجم یا ششم بود که فهمیدم اگر قراره کمکی کنم، باید از همین حالا اقدام کنم و شاید در این سه سال، خیلی کارها میتوانستم برای کنگره انجام بدهم، اما کوتاهی کردم. هنوز هم ذهنم پاک نشده؛ گاهی قضاوتهایی میکنم.
مثلاً دربارهی یکی از بچههای همین شعبه، پیش خودم میگفتم چرا این فرد فاصله میگیرد؟ چرا مثل بقیه رفتار نمیکند؟ اما بعد فهمیدم گرفتاریهایش از من ده برابر بیشتر است، خیلی کار زشتی بود این قضاوتها، ولی خوشحالم که متوجه اشتباهم شدم.
الان هم اگر آرامشی در خانواده دارم، اگر در زندگی، در اجتماع، در محل کارم به ثباتی رسیدهام، همهاش را مدیون کنگره هستم چون من واقعاً در قضاوت، در جهل و نادانی بودم و همیشه در مسیر نادرست حرکت میکردم. قضاوتهایم بر پایهی جهالت بود. اگر بخواهم خودم را به چیزی تشبیه کنم، باید بگویم مانند درختی بودم که تمامی شاخههایش بر زمین افتاده بود و پر از میوههای فاسد و ناپسند بود، همهی اینها حاصل نادانی و قضاوت نادرست من بود.
امیدوارم خداوند یاریمان کند تا در مسیر درست گام برداریم و حداقل کاری که میتوانیم برای کنگره انجام دهیم، خواه در قالب خدمت، خواه در نجات جان انسانها و خواه در امر آموزش، به انجام برسانیم. امیدوارم من نیز بتوانم همراه شما عزیزان، به مرحلهای از آگاهی و دانایی دست یابم.
خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمتگزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
246