جلسه ششم از دور دوازدهم، سری کارگاههای آموزشی خصوصی نمایندگی ایران با دستور جلسه" ( قضاوت و جهالت )
با استادی دستیار دیده بان محترم
مسافر بهمن، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر حسن روز پنجشنبه مورخه۱۴۰۴/۰۴/۱۹ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد؛

سلام دوستان بهمن هستم یک مسافر.
بسیارخوشحالم که در جمع صمیمی شما مسافران و همسفران محترم هستم، خداوند را شاکر هستم که فرصت داد تا دوباره در خدمت نمایندگی ایران تاکستان باشم .
از ایجنت و مرزبانان دوره گذشته، همچنین از ایجنت و مرزبانان فعلی تشکر میکنم.
آقای مهندس دستور دادند که استاد، نگهبان و دبیر باید یک صندلی داشته باشند و صندلیها را رویهم نچینند.
هفته گذشته پای صحبتهای دیده بان محترم نشستید، الآن باید پای صحبتهای کسی بشینید که جایگاهش پایینتر است.
ما در حال عبور از تاریکیها به سمت روشناییها هستيم.
در کنگره۶۰، ۱۶ نفر دیده بان داریم،من طرف صحبتم با تازه واردین هست،یک نفر داریم به نام آقای مهندس دژ آکام که بنیان کنگره ۶۰ و کاشف روشDST هست، ۱۶ نفر به ایشان کمک میکنند در ردههای بالا به نام دیده بان، صد و خوردهای هم در کل کشور شعبه داریم، همهی این ۱۶ نفر نمیتوانند به این شعبات سر کشی کنند، به خاطر این ما دستيار دیده بانها را گذاشتهاند که به شعبات سر بزنیم.
ما یک سیستم داریم به نام نوروترانسمیتر، انتقالدهنده عصبی که میانجی عصبی و رابط هست، دستیار دیده بان خبرچین نیست، میانجیی عصبی است،رابط بین یک سلول با سلول دیگر هست.
من رابط شما در حوزهی تازه واردین با تهران هستم. در مغز ما هم همینطور است، وقتی نوروترانسمیتر خبری را از سلول به سلول هدف میدهد احتمال اینک سلولی که اشتباه کرده یکذره ناراحت بشه هست ولی درست میشود.
احتمال دارد در شعبه مشکلی داشته باشیم و هرلحظه نباید مثلاً زنگ بزنیم به آقای مهندس یا دیده بانها که شعبه فلان مشکل دارد، ما اینجا هستيم اگر مشکلی بود با همدیگر و به کمک همدیگر حلش کنیم.
از ایجنت قبلي آقا بهرام و خانواده محترمشان تشکر میکنم، زحمت کشیدند، پرچم کنگره را زمین نگذاشتند و به دیگران سپردند و این روند ادامه دارد، چون بنیانش ماند و به ما کمک کرد و ما هم وظیفهداریم بمانیم، کمک کنیم و پرچم کنگره را نگذاریم زمین بماند.
چیزی که من یاد گرفتم یک تازهوارد با هر نوع مصرفی بزرگترین جایگاه را در کنگره دارد و همه موظف هستيم به آنها احترام بگذاریم با آن حال و وضعیت خرابشان، چون اصلاً به خاطر تازه واردین اینجا هستيم.
من بعضی مواقع آنقدر غرق خدمت میشوم که هدف اصلیام یادم میرود که به چه منظور اینجا هستم؟ من اینجا هستم تا به یک تازهوارد کمک کنم، به یک خانواده کمک کنم ولی آنقدر غرق خدمت میشوم و میشمارم که چند نفر را به رهایی رساندم، چند تا از شاگردهایم راهنما شدند، چند تا از رهجو هایم خدمت گذارند، در لژیون سردار آقای زرکش از من راضی شد؟ آیا آقای مهندس از من راضی هست؟ درگیر اینها میشوم.
آقای سلامی میگفت؛ اگر خودتان را خدمتگزار آقای مهندس میدانید در اشتباه هستید، اگر فکر میکنید به خاطر رضایت آقای مهندس میآیید اشتباه میکنید، در نوشتارها خواندیم جلودار واقعی خداوندی است که غیرممکنها را ممکن میکند، در صراط مستقیم خداوند است آیا کنگره ۶۰، صراطی جز صراط مستقیم است؟ اصلاً به چه منظور به من جایگاه خدمتی دادهاند، آیا ایجنت یا راهنما را قضاوت کنم؟
مهمترین وظیفه برای من مسئول، ایجاد امنیت برای تازهوارد است، تازهوارد جلسهی اول که دارِ میآید اصلاً نمیدو نه اینجا کجاست، فکر میکند آیا مرا میخواهند بگیرند زندانی و یا شکنجهام کنند مثل جاهای دیگر، نمیدانند کنگره۶۰ چه جور جایی است. اولین کاری که با حرکات و رفتارمان انجام بدهیم ایجاد امنیت برای آن تازهوارد است. من پيمان بستم خودم را خدمتگزار مردم بدانم، قسم یادکردم خودم را آقا و سرور مردم ندانم بعضی مواقع من یادم میرود، فکر میکنم من استاد هستم ولی من اصلاً استاد نیستم، این لطف آقای مهندس هست که من را برای خدمت در این جایگاه قراردادند. خود آقای مهندس میفرمایند؛ فکر نکنید استاد هستید. من از خودم هیچچیز بلد نیستم، یک راهنما هیچچیز بلد نیست، آموزشهای آقای مهندس را اجرا میکنیم، من اگر بلد بودم در بیرون از کنگره خودم را درمان میکردم، من اگه بلد بودم فامیلهای خودم را درمان میکردم، نمیگذاشتم کارشان به مرگ برسد. چه کسی این جایگاه را به من داد ؟ چه کسی این علم را به من آموخت؟ کنگره ۶۰.
حالا من آمدم در کنگره۶۰ و فکر میکنم که یاد گرفتم، دیگران را قضاوت میکنم، روش کنگره را قضاوت میکنم.
به راهنمایان تازه واردین گفتم، مثلاً میگویم که تاکستان باد هست ساعت ۷ بیاییم کنگره بهتر است و این هم یکجور قضاوت هست، آیا آقای مهندس تهران است نمیداند که تاکستان چه بادی دارد، غافل از اینکه ایشان همه این چیز هارو میداند. من روز دوشنبه پیشش بودم و با من ترکی حرف میزد، من لذت میبردم.
بهعنوان خدمت گذار دست در دست هم بدهیم آن امنیت را برای تازه واردین به ارمغان بیاوریم، خودمان آمديم اینجا خوب شدیم. خانوادههایی هستند که گرفتارند، بروید جلوی دادگاهها نگاه کنید چقدر آمار طلاق به خاطر مصرف مواد مخدر داریم، از بچههای کار بپرسید چرا کار میکنید؟ خودمان خوب شدیم یادمان میرود که ما برای وصل کردن خانوادهها آمدهایم.
من تمام آسیبهای اعتیاد را دیدهام، خودکشی، طلاق، مرگ و ازهمپاشیده شدن خانوادهها، من خودم از یک خانواده بزرگ و با اصالتی هستم و البته همهی ما از خانوادههای بزرگ و اصالت دار هستيم، من نتوانستم یک نفر از خانوادهی درجه یکم را درمان کنم، حدود۷سال هم در جایگاه راهنمایی خدمت کردم، اگر من واقعاً از خودم علم داشتم میتوانستم بیرون از کنگره ۶۰ آنها را به درمان برسانم، در حیاط خانهمان لژیون تشکیل میدادم، جهانبینی کار میکردیم،OT میدادم به آنها و درمانشان میکردم. پس قدر کنگره و جایگاهی که در آن هستيم را بدانیم.
از خودم بگویم که قصدم تعریف نعمتهایی است که کنگره به من داده، از کجا به کجا رسیدهام، یک مصرفکننده مواد مخدر سنتی و صنعتی که بعد از درمان در یک شهرستان بزرگ آکادمی فوتبال زدم، همه میگفتند تو مصرفکنندهای و به تو مجوز نمیدهند، عضو شورای شهر شدم، اینها را همه کنگره به من داد.
وقتی برای شورای شهر ثبتنام کردم به من گفتند؛ شورای نگهبان به دلیل مصرفکننده بودنت درگذشته و کنگرهای بودنت تو را رد میکند، اما دقیقا من را به خاطر کنگرهای بودنم انتخاب و تائید کردند، من نفر اول انتخاب شدم درصورتیکه من اهل آنجا نبودم و فامیل و طایفهای هم در آن شهرستان نداشتم. به برکت کنگره۶۰ توانستم پیام کنگره را بدهم، میشود از تاریکی به سمت روشنایی حرکت کرد و سال آخر رشته روانشاسی هستم، اینها همه به برکت کنگره هست.
امیدوارم که بتوانیم به همدیگر کمک کنیم.

اینجا اکثراً غیربومی هستند امیدوارم بتوانیم اون هایی که در تاکستان زندگی میکنند همه اقوام به همدیگر کمک کنیم و همه برادر هستيم، این روزها به هم دیگر کمک کنیم، دست هم دیگر را بگیریم، مردم دردمند هستند، و به آنها گفتند فقط و فقط کنگره میتواند به شما کمک کند،یعنی تنها و آخرین امیدشان کنگره هست، امیدوارم بتوانیم امیدشان را ناامید نکنیم، بعضی موقع ها ناخواسته اين کار را انجام میدهیم بعضی موقع ها با ندانستن و اطلاعات غلط دادن این کار را انجام میدهیم، امیدوارم دل مردم را اینجا به دست بیاوریم، دل همدیگر را نشکنیم و بتوانیم به همدیگر کمک کنیم و بتوانیم به آقای مهندس که کارشان به رهایی رساندن انسانها است کمک کنیم. بهافتخار آقای مهندس تشویق کنید.
متشکرم مرسی
جلسه هماهنگی دستیار دیده بان محترم مسافر بهمن با راهنمایان تازه واردین با حضور ایجنت محترم نمایندگی ایران

لژیون ویلیام راهنما مسافر عطا
.jpg)
خدمتگذاران

.jpg)

مرزبان کشیک: مسافر رضا
تایپ: مسافر وحید لژیون پهارم
عکس و ویرایش: مسافر بختیار لژیون دوازدهم
ارسال: مسافر حسن لژیون پنجم
نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
193