English Version
This Site Is Available In English

قضاوت کردن به عهده کسی است که علم آن را دارد

قضاوت کردن به عهده کسی است که علم آن را دارد

جلسه چهاردهم از دوره ‌ پانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی مسافران و همسفران نمایندگی جواد گلپایگان، به استادی راهنمای مسافر امیر حسین، نگهبانی مسافر منصور ودبیری مسافر مسعود با دستورجلسه ( قضاوت وجهالت) پنج‌شنبه۱۹تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان امیر حسین هستم ،یک مسافر

خداوند بزرگ را شاکرم که به من فرصت داد تا در این جایگاه قرار بگیرم و به شما عزیزان خدمت کنم.

هنگامی که استاد جلسه می‌شویم بار آموزشی زیادی را دریافت می‌کنیم؛ زیرا تمام مشارکت‌ها را به طور کامل گوش می‌کنیم.

دستور جلسات کنگره شصت مانند آینه‌ای هستند که ما خود را در آن می‌بینیم و دستور جلسه این هفته قضاوت و جهالت است.

قضاوت کردن ابتدا مخصوص خداوند است و بعد به عهده کسی است که علم آن را دارد. اگر وقت خود را به جای اینکه صرف قضاوت خود کنیم صرف این کنیم که دیگران را قضاوت کنیم وارد جهالت می‌شویم. 

مثلث جهالت شامل سه ضلع ترس، ناامیدی و منیت می‌شود.

قضاوت زیر مجموعه منیت است، به طور مثال بعضی افراد به خاطر اینکه آگاهی درستی از کنگره ندارند تصور می‌کنند که این مکان نیز شبیه به جاهای دیگر است، اما ما وقتی که یک تازه وارد کنگره شصت می‌آید می‌گوییم تا دو ماه بیا برو و قضاوت نکن.

روزی حضرت موسی به دنبال خضر راه افتاد و می‌خواست که با ایشان همراه شود ابتدا خضر قبول نمی‌کرد ولی حضرت موسی بسیار اصرار کردند تا اینکه خضر قبول کرد.

قبول کرد که حضرت موسی او را یاری کند که در کار او دخالت نکند و از او سوال نپرسد حضرت موسی قبول کرد و هر دو به راه افتادند.

ابتدا خضر قایق را سوراخ کرد و حضرت موسی پرسید چرا قایق را سوراخ کردی خضر گفت مگه قرار نبود که دیگر سوالی نپرسی؟هم‌چنین در بین راه خضر یک جوان را کشت و دوباره حضرت موسی تعجب کرد تا اینکه به یک آبادی رسیدند و درون آبادی یک دیوار را مرمت کردم و باز حضرت موسی تعجب کرد که چگونه دستمزدی دریافت نکردند؟

حضرت خضر در انتها توضیح داد که روزی که قایق را شکستم به خاطر این بود که پادشاه دستور داده بود قایق‌های سالم را جمع آوری کند و چندین خانواده از این قایق‌ها درآمد دریافت می‌کردند برای همین تصمیم گرفتم که آن قایق را بشکنم تا به دست پادشاه نیفتد، جوانی که کشتم پدر و مادر با ایمانی داشت که این جوان قرار بود بعدها آبروی پدر و مادر خود را ببرد و آنها را از دین خارج کند و دیواری را مرمت کردم که این دیوار برای دو بچه یتیم بود و ارث و گنج پدری آنها زیر این دیوار نهفته بود که اگر خراب می‌شد سرمایه این دو کودک خراب از بین می‌رفت.

فاضل نظری این داستان را اینگونه بیان می‌کند:

میان خضر و موسی چون فراق افتاد فهمیدم

که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است

گاهی ما انسان‌ها را مانند یک کتاب می‌بینیم که وقتی جلد کتاب را دیدیم بدون اینکه کتاب را مطالعه کرده باشیم با خود می‌گوییم شاید محتوای ارزشمندی نداشته باشد، گاهی انسان‌ها را قضاوت می‌کنیم ،اما هنگامی که پای درد دل آنها می‌نشینیم می‌بینیم اگر ما هم به جای آنها بودیم شاید رفتاری بدتر از آنها از خود بروز می‌دادیم.

مادرکنگره شصت یاد گرفتیم که درمان اعتیاد فقط قطع مصرف نیست؛ بلکه انسان باید از تاریکی به نور بیاید.

اعتیاد نیز مانند سرماخوردگی یک بیماری است که نباید آن را ترک کنید؛ بلکه باید آن را درمان کرد. قضاوت یکی از پارامترهایی است که اجازه نمی‌دهد ما از تاریکی‌ها خارج شویم زیرا خود تاریکی مطلق است.

در کتاب قرآن سوره اسرا آیه ۳۱ می‌فرماید:

در علمی که دانشی ندارید به هیچ وجه قضاوت نکنید؛ زیرا چشم، گوش، قلب و دل تو مسدود است.

به خاطر داشته باشیم نباید دیگران را قضاوت کنیم؛ زیرا هستی همه تلاش خود را می‌کند تا تو را در آن جایگاه قرار بدهد.

گاهی همسفران نیز دچار قضاوت می‌شوند به طور مثال می‌گویند ما سال‌ها به کنگره رفت و آمد می‌کنیم ،اما مسافر ما درمان نمی‌شود در اینجا به همسفران می‌گوییم که هر فرایند تغییری نیازمند مدت زمان است.

در پایان جمله‌ای از استاد آقا جواد سقایی می‌گویم که همیشه می‌گفتند: خدایا به ما کمک کن که در افکار خود نیز کسی را قضاوت نکنیم.

تایپ و ویرایش مسافر رضا لژیون هفتم 

عکس مرزبان خبری مسافر جواد 

تنظیم و ارسال مسافر محمد لژیون سوم 

مسافران و همسفران نمایندگی جواد گلپایگان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .