English Version
This Site Is Available In English

شاگرد اگر آماده باشد صدای پای استاد را می‌شنود

شاگرد اگر آماده باشد صدای پای استاد را می‌شنود

جلسه دهم از دور ششم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شوشتر به استادی اسیستانت همسفر شهلا، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر رقیه با دستور جلسه: «قضاوت و جهالت» روز دوشنبه 17 تیرماه 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان جلسه، ایجنت و مرزبانان که اجازه دادند در این جایگاه بنشینم و خدمت کنم و در کنار شما دوستان خوبم آموزش بگیرم و خوشحالم که امروز در نمایندگی شوشتر هستم. قبل از هر چیزی روز قلم را به آقای مهندس که نویسنده چندین کتاب و مقاله در کنگره۶۰ هستند و استاد همه‌ ما هستند تبریک می‌گویم و خیلی تشکر می‌کنم بابت تمام مطالبی که در قالب کتاب، جزوه و سی دی ارائه می‌دهند و به ما گوشزد می‌کنند تا ذره‌ذره از جهلی که در آن غوطه‌ور بودم بتوانم در بیایم و ذره‌ذره آموزش ببینم و یاد بگیرم و بخواهم به سمت روشنایی حرکت کنم.

دستور جلسه این هفته قضاوت و جهالت است. اول جلسه نگهبان می‌خواند که ما از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان است به خداوند پناه می‌بریم ۱۴ ثانیه سکوت می‌کنیم. من که به عنوان همسفر وارد کنگره می‌شوم مخصوصاً همسفری که خیلی خودش را قبول دارد و فکر می‌کند به واسطه مصرف نکردن مواد مخدر، بیشتر از مسافر می‌داند؛ ولی زمانی که خوانده می‌شود از دست جهل خودمان به خدا پناه می‌بریم، یک نقطه تفکر برای فرد آغاز می‌گردد، کم‌کم سه جلسه لژیون تازه واردین می‌رویم و برای ما می‌گویند: حرمت این شکلی است، در یک سری موارد سیستم ایکس را برای ما توضیح می‌دهند، وارد لژیون می‌شویم. راهنما ذره‌ذره به ما می‌گوید: هر چه بیرون یاد گرفته‌ای باید پشت در بگذارید و تسلیم وارد شوید و بیایید اینجا بنشینید تا یاد بگیرید و بتوانید حالتان بهتر و بهتر شود. ذره‌ذره به ما گفته می‌شود و نمی‌آیند همان اول کار به من بگویند تو هیچی بلد نیستی تا الآن خراب کرده‌ای درستش این است؛ ولی ذره‌ذره این را به من می‌فهمانند و ذره‌ذره یاد می‌گیرم؛ باید تفکراتم عوض شود، باید آموزش صحیح، جایگزین آن تفکرات غلط و اشتباهی شود که من قبل از ورود به کنگره داشتم.

مثلث جهالت را در جزوه جهان‌بینی داریم که ضلع‌های آن منیت، ناامیدی و ترس است و در مثلث دانایی ضلع‌های آموزش، تفکر و تجربه است. ما می‌دانیم که هر چه‌قدر آموزش و تفکرات ما صحیح باشد و تجربیات را در قالب همین تفکر درست بتوانیم استفاده کنیم خیلی کمتر دچار ضلع‌های مثلث جهالت خواهیم شد، در واقع همان منیت، ترس و ناامیدی؛ اما اگر ضلع‌های مثلث جهالت زورشان زیاد شود مانند منیت که جلوی آموزش را خواهد گرفت. اگر شخصی فکر کند بیشتر از بقیه می‌داند همان جا متوقف خواهد شد. متوقف شدن کسی که آموزش می‌بیند به این‌گونه نیست که فقط متوقف شود و هیچ اتفاقی نیفتد. آقای مهندس مثال می‌زنند: مانند دوچرخه سواری که در حال رکاب زدن است، اگر به یک باره متوقف شود با سر زمین می‌خورد و آسیب می‌بیند. منیت زمانی که جلو می‌آید جلوی آموزش من گرفته می‌شود، دیگر من نمی‌خواهم و فکر می‌کنم بلدم، دیگر سی‌دی نمی‌نویسم فکر می‌کنم بلدم، دیگر یک خط در میان به کنگره می‌آیم و همین باعث می‌شود ذره‌ذره جلوی من گرفته شود، وارد حاشیه شوم و قضاوت را آغاز کنم.

در کنگره هر چیزی جایگاه خود را دارد، مرزبانان در نمایندگی هستند تا کار نمایندگی را پیش ببرند، ایجنت داریم، راهنما لژیون خود را اداره می‌کند، هر راهنمایی با هر عملکردی مسؤل لژیون خود است و هیچ راهنمایی اجازه ندارد بخواهد عملکرد راهنمای دیگر را زیر سؤال ببرد یا بخواهد نکته‌ای را به آن یادآور شود یا تذکر بخواهد بدهد؛ زیرا ما در اینجا یاد می‌گیریم که دوربین را روی خودمان و عملکرد خودمان قرار دهیم و خود را تغییر دهیم. زمانی که مشکلی را در دیگری می‌بینم؛ یعنی در خود من وجود دارد؛ پس اول باید خود را اصلاح کنم. ما این را یاد گرفته‌ایم اگر من می‌خواهم یک سیستم یا حتی همان خانواده خودم را اصلاح کنم؛ باید اول از خودم شروع کنم تا من درست نشوم نمی‌توانم الگو برای دیگران باشم و بخواهم نکته‌ای را به آن‌ها گوشزد کنم؛ باید دانایی خود را بیشتر کنیم، کمتر صحبت کنیم، بیشتر گوش بدهیم، بیشتر یاد بگیریم، فرمان‌بردارتر شویم. چیزی که قبل از کنگره باعث شد به خیلی از ضد ارزش‌ها دچار شویم و خیلی تخریب‌ها به سراغ ما بیاید همان است که نقض فرمان انجام شود، مصرف‌کننده چرا مصرف‌کننده شد؟ سمت مواد مخدر رفت که منع شده بود، برای او بعدها دروغ اضافه شد، مجبور بود دروغ بگوید، غیبت کند و خیلی از ضد ارزش‌ها را انجام دهد و همین نقض فرمان است. من همسفر همین‌طور به عنوان خانواده مصرف‌کننده پنهان کاری کردم، دروغ گفتم و خیلی مسائل را نادیده گرفتم، قضاوت کردم و همه این‌ها باعث شد که من به کنگره بیایم و فرمان‌برداری را یاد بگیرم؛ باید گوش به فرمان راهنما شوم هر چه کنگره به من می‌گوید آن را قبول کنم و از آن فرار نکنم و بخواهم آن‌گونه که خودم دوست دارم پیش ببرم، اگر قرار باشد من جوری که خودم می‌خواهم مسائل را جلو ببرم می‌شوم همان شخصی که قبل از کنگره بود و راه به جایی نمی‌برم، این‌جا اگر آمدم و اگر می‌گویند: حرف راهنما را باید گوش بدهید، اگر می‌گویند: قضاوت نکن یاد بگیر و گوش به فرمان باش آموزش، سی‌دی و جلسات را به کار بگیر از این در که می‌آیی آماده مشارکت باش. استاد وقتی به شما می‌گوید: مشارکت، سریع دستتان را بالا ببرید؛ چون آماده هستید به دلیل این است که رشد کنید از آن سیاهی که دچار آن هستید بخواهید بیرون بیایید، بتوانید بیرون بیاید، در واقع این ذره ذره اتفاق می‌افتد و تنها کسی که می‌تواند به من کمک کند خود من هستم و خود من باعث رشد خود می‌شوم. اگر من حرکتی نکنم حتی اگر هزاران سی‌دی بنویسم باز به درد من نمی‌خورد؛ زیرا حرکت نمی‌کنم، پس اگر می‌گویند قضاوت نکن، همه ما بلدیم قشنگ صحبت کنیم؛ ولی اگر در موقعیت قضاوت کردن یک نفر، موضوعی در خانواده، دوستان یا در کنگره پیش بیاید آنجا من صف اول می‌ایستادم؛ پس باید نشان بدهم که یاد گرفته‌ام، با این‌که آقای مهندس می‌گوید: اگر یک هزارم درصد ما جایی اشتباه می‌کنیم، نباید به خودمان اجازه قضاوت کردن بدهیم و این همان موقعیتی است که ما باید بتوانیم از آموزشی که گرفته‌ایم استفاده کنیم و اگر همیشه آماده باشیم به قول معروف شاگرد اگر آماده باشد صدای پای استاد را می‌شنود، همین است اگر ما آماده باشیم مطالب به موقع می‌آیند و گره از کار ما می‌گشایند.

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر محمد حسین
تایپیست: همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی شوشتر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .