هفتمین جلسه از دوره سی ام کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لوئیپاستور با استادی راهنما مسافر محمود، نگهبانی مسافر سامان و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه «حرمت کنگره 60» در روز چهارشنبه یازدهم خردادماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم که فرصت و اجازه به من داده شد تا اینجا باشم و در این جایگاه خدمت کنم. از تمام خدمتگزاران نمایندگی لویی پاستور، از نگهبان نظم گرفته تا مسئول پذیرایی و همهی عزیزانی که در جایگاههای دیگر صادقانه، بیریا و با عشق مشغول خدمت هستند، سپاسگزارم؛ تا این مجموعه بتواند به کار خودش ادامه بدهد و چهار تا دوست، چهار تا تازهوارد مثل خودمون که چند ماه یا چند سال پیش وارد اینجا شدیم و به حال خوب و درمان رسیدیم، بتوانند در این مسیر به راه خودشون ادامه بدهند.
در مورد دستور جلسهی "حرمت کنگره ۶۰"، من مطالب زیادی آماده نکردهام، ولی هرچه به ذهنم برسد را خیلی کوتاه، در همین ۵ دقیقهای که زمان دارم، عرض میکنم.
امروز شیفتم بود و در کنگره که نشسته بودم، یه نگاهی به نوشتار "حرمت" انداختم. اولین پاراگرافی که در سطر اول خواندم نوشته بود: "کنگره مکان مقدس و امنی میباشد که هر شخصی با ورود به این مکان باید حرمت آن را حفظ کند."
در رابطه با همین سطر اول، از تجربهی شخصی خودم میخواهم بگویم. یکی از بزرگترین مسائلی که باعث شد من بیایم، بشینم و در این مجموعه ماندگار بشوم، آن امنیتی بود که در جلسه حسش کردم. روز اول که با حال خیلی خراب و مصرف چندین نوع مادهی مخدر و قرص امدم اینجا نشستم، وقتی مشارکت بچهها رو گوش میدادم، به نظمی که در سالن برقرار بود، به احترامی که بچهها به همدیگه میذاشتند و در کنارش، خواندن نوشتارهای کنگره ۶۰ مثل پیام سفر اول، یه حسی به من القا شد. در همان روز اول احساس کردم که انگار کنار خانوادهی خودم، در خانهی خودم نشستهام.
همهی اینها برمیگردد به حرمت کنگره ۶۰. اینکه ما خیلی راحت و در کمال آرامش کنار هم نشستهایم. خیلی از ماها احتمالاً قبل از ورود به اینجا، جاهای دیگهای را تجربه کردهایم. شاید بعضیها مثل من، خداوند از روز اول آنقدر دوستشان نداشت که از ابتدا با کنگره ۶۰ آشنا بشوند! من خیلی جاها رفتم، تجربه کردم، تا اینکه خداوند راه اصلی رو به من نشان داد و خدا رو شکر میکنم که در اینجا به حال خوب و درمان رسیدم.
هیچ جایی رو مثل اینجا پیدا نکردم که اینهمه حس خوب و آرامش درآن وجود داشته باشد. همهی اینها به خاطر قوانینی هست که در این مجموعه وجود دارد؛ که یه بخشش مربوط به حرمتهاست.
در انتهای نوشتار حرمت، به یه سری مسائل و موضوعات اشاره میکند؛ مثل دروغ نگفتن، علیه شخصی سرزنش نکردن، حرف دیگران را قطع نکردن، الفاظ ناشایست به کار نبردن و موارد دیگری که همه شنیدهاید.
من خودم بهعنوان یه مصرفکننده، آدم بیادبی نبودم، ولی واقعاً خیلی چیزها رو نمیدانستم. مثلاً همیشه یکی از دکمههای پیراهنم باز بود! اما حالا با آموزشهایی که در کنگره ۶۰ دیدم، دیگه نمیتونم این کار رو انجام بدم. حتی پیراهنی که مدلش جوری باشد که بشود دکمهاش رو باز گذاشت، دیگر حس خوبی به من نمیدهد.
همهی اینها رو مدیون کنگره ۶۰، قوانینش و حرمتهای آن هستم.
پنج دقیقهی زمانم تموم شده، ولی در پایان این را میخواهم بگویم: تمام این حرمتها که در هر جلسه دو بار به آنها اشاره میشود، در طول زمان با مشاهده، آزمایش و خطا و تجربیات جمعی بهوجود آمدهاند و بهصورت نوشتار درآمدهاند.
.jpg)
اگر میگویند به حرمتها توجه کنید و آنها رو رعایت کنید، فقط برای مجموعه نیست؛ بلکه بیشتر مربوط به خود من میشود، اگر این حرمتها رو رعایت کنم، در طول سفر آرامش دارم، آسایش خاطر دارم و به درمان و حال خوب میرسم.
این حرمتها فقط مخصوص سفر اولیها نیست؛ مربوط به سفر دومیها هم هست. و تا وقتی که آنها رو رعایت کنیم، در مسیر میمانیم و حال خوب داریم. و اگر رعایت نکنیم، ضربهاش را خودمان خواهیم خورد.
در انتها، باید بگویم: این حرمتها برای خود ماست. اگر رعایت کنیم، سفر خوبی خواهیم داشت؛ و اگر رعایت نکنیم، ضربهاش را خودمان میخوریم.
متشکرم که به صحبتهایم توجه کردید.
.jpg)
در ادامه مراسم تودیع و معارفه جایگاه ایجنتی نمایندگی لوییپاستور توسط دیده بان عزیز جناب آقای علیرضا زرکش:
خیلی خوشحال هستم که اینجا در جمع دوستان هستم. خوب، همانگونه که میدانید، امروز جلسه تودیع و معارفه ایجنت دوره گذشته و ایجنت جدید را داریم و دو هفتهای هم به خاطر تعطیلات کنگره، حال و هوای دیگری داشت و این حال و هواها خیلی خوب است.
صحبت کردند، فرمودند این تعطیلات یک آزمون است برای بچههای کنگره. آزمون یعنی امتحان، یعنی یک مسئلهای را طرح میکنند، شما باید جواب بدهید و چه کسی میتواند مسائل را حل نماید؟ کسی که آموزش دیده است و توانایی این را داشته است که این آموزش را تبدیل به دانش نماید و آموزش به تنهایی به کار نمیآید و این بستری که جناب آقای مهندس در کنگره ایجاد کرده است، بابت این است که ما در کنگره تمام تلاشمان را انجام دهیم تا آن چیزی را که آموزش میگیریم بتوانیم در عمل انجام دهیم؛ مانند یک سفر اولی که روش درمان DST را یاد میگیرد و میتواند از آن کار بکشد و کجا از آن کار میکشد؟ بیرون از کنگره و این موضوع خیلی مهم است و این جایگاهها و این چرخه جایگاهها فقط برای این است که ما در آنجا یاد بگیریم و در عمل آنها را اجرا کنیم. همانطور که در دستور جلسه آمده است، کنگره مکان مقدس و امنی است که هر کس با ورود در آن بایستی حرمت آن را حفظ نماید.
آیا میدانید چرا کنگره مکان امن میباشد؟ برای اینکه هر کدام از ما که از این در وارد میشویم، بخشی از سیاهیهای وجودمان را پشت در جا میگذاریم؛ یعنی همه ماها که اینجا نشستهایم با سفیدیهای خود، با خوبیهای خود نشستهایم و وقتی ما از این در به محض اینکه بیرون میرویم، آن بخش تاریکی به وجود ما میچسبد و برای همین است که همه اینجا همدیگر را دوست دارند و برای همین است که به این راحتی میتوانیم در اینجا آموزش بگیریم و در اینجا چه کسی زرنگ است؟
کسی که بتواند کنگره را در وسعت ابعاد وجودی زندگی خودش بزرگ نماید؛ یعنی منِ بیرون کنگرهام با درون آن یکی باشد و من در محیط کارم عین کنگره باشم؛ یعنی همین الفاظ را به کار نبرم، به حرف دیگران نپرم، کاری به کار کسی دیگر نداشته باشم.
عظمت کنگره را انسانها موقعی به درک آن میرسند که بتوانند آن چیزهایی که در اینجا میشنوند به مرحله عمل برسانند و بتوانند حال خودشان را عوض کنند و همچنین هاله خود را عوض کنند.

هاله شما چطور است؟ حالت چطور است؟ حال و هاله انسانها به میزان فهم و درک آنها میتواند تغییر کند.
برای همین است که ما در کنگره حالمان خوب است و این حال خوب درون کنگره را باید بکشیم به بیرون از کنگره و آن کسانی که شال در گردنشان است یا در هر جایگاه خدمتی که در حال خدمت هستند، بایستی دائماً به این اتفاقات اهمیت بدهند و لحظه به لحظه مجری فرمانهای جناب آقای مهندس و کنگره باشند تا بتوانیم به آزادی و رهایی برسیم.
رهایی در یک لحظه است ولی آزادی یک فرایند است. یک پرنده را در یک لحظه رها میکنند، جناب آقای مهندس در یک لحظه یک سفر اولی را رها میکند ولی سفر دوم بسیار متفاوت است و آن ابتداییترین چیزش همین حفظ و رعایت حرمت کنگره است و امیدوارم که همه ما بتوانیم جایگاههای مختلف کنگره را تجربه کنیم و آموزش بگیریم و از همه مهمتر اینکه آموزش بگیریم و هر شعبهای یک سری مسئول دارد و میگوید که بر همه اعضای کنگره فرض است ولی برای بعضیها واجب است که حرمت کنگره را رعایت کنند و برای کسی که پیمان میبندد واجب است و برای یک ایجنت شعبه واجب است که از این حرمت حراست و حفاظت نماید.
حراست و حفاظت یعنی اینکه به خود من ربط دارد، به تو ربطی ندارد؛ یعنی وقتی که پیمان میبندم، حرمت کنگره را در درون خودم اجرا کنم و همچنین در بیرون از خودم آن را اجرا کنم، این یعنی حرمت کنگره. چون بنده به عنوان یک دیدهبان به هیچ کسی هیچ چیزی نمیتوانم یاد بدهم، ایجنت هم همین جور است، مرزبان هم همین جور است، راهنما هم همین جور است، یک سفر دومی هم در هر کسوتی در کنگره است.
بنده با آقای سعید میرزایی عزیز هم تبریک عرض میکنم که در یک دورهای ایجنتی این شعبه را به عهده داشته و قطعاً هم وظایف محوله را به نحو احسن انجام داده است و حتی چهار ماه هم از زمان خودش بیشتر خدمت نموده است و برای ایشان آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که چیزهای زیادی توانسته باشد از این دوره برداشت نماید.
جایگاهها در کنگره خیلی ارزشمند هستند. اگر درک نکنیم و نتوانیم ارزش آن را متوجه بشویم، از روی آن رد خواهیم شد، مثل اینکه یک قطعه طلا روی زمین افتاده است و شما ارزش آن را نمیدانید و به سادگی از کنار آن رد میشوی؛ چرا که باید بفهمید الان که شماها نشستهاید و من برای شما صحبت میکنم، این جایگاه را کنگره به من داده است و خیلی ارزشمند است.
هیچ جای دیگری این اجازه را به شما نخواهد داد، حتی در خانواده سه چهار و یا حتی دو نفری خودتان؛ یعنی شما با همسر خودتان هم نمیتوانید صحبت کنید که ایشان فقط به شما گوش کند و سکوت کند ولی به شما اجازه نمیدهد و در نهایت بلند میشود و میرود.
انسانهای بزرگ، بزرگی خود را تقسیم میکنند چون نیاز دارند به انسانهای بزرگ و انسانهای کوچک هستند که انسانها را کوچک نگه میدارند و یک ایجنت یک جایگاه بسیار عجیبی را تجربه میکند اگر بداند که دارد چه کاری انجام میدهد و حتی یک راهنما هم همینطور، یک مرزبان هم همینطور و یک ایجنت هم همینطور و یک سفر اولی هم همینطور.
خیلی جایگاه ارزشمندی است که یک صندلی به شما میدهند و یک نفر مراقب شما است.
این دانش و آموزشی که بسیار ارزشمند است به شما منتقل میشود پس قدر جایگاه خود را در هر جایگاهی که هستیم بدانیم و حواس خودمان را کاملاً جمع کنیم تا خدای نکرده چیزی از دستمان در نرود، فرقی نمیکند خواه یک سفر اولی یا یک سفر دومی باشد تا بتواند حالش خوب شود، بتواند زندگی کند و از همه مهمتر حرکت در سفر دوم بدون خدمت مالی هیچ معنایی ندارد. یک سفر اولی در واقع در حال گذراندن دوران دبستان است و دوران ابتدایی را طی میکند؛ یعنی یک خودکار را بغل یک خودکار میگذارد میشود دو خودکار، ب و آ را کنار هم میگذارد میشود بابا ولی نمیتواند نامه نگاری نماید، نمیتواند جبر یا هندسه را حل نماید، نمیتواند تیری را که پرتاب میکند قشنگ بخورد وسط خال و این شخص نیاز دارد که دوران متوسطه را طی نماید؛ یعنی یه کسی که دبستان را طی میکند بایستی دوران راهنمایی را هم طی کند و دوران راهنمایی را که طی کردی بایستی دوره دبیری و دبیرستان را طی کنی تا بتوانی وارد دانشگاه بشوی. کسی میتواند دوران دبستان و دبیرستان را طی نماید که موضوع بخشش و بخشندگی را طی نماید، با آموزش بگیرد این موضوع را از من داشته باشید نه صرفاً درون کنگره بلکه بیرون کنگره و سعی کنید که جزو انسانهایی باشید که بخشش و بخش کردن و بخشندگی را بلد باشید وگرنه جا خواهید ماند. سفر اول ابتدای کنگره است، با همین ابتدای کنگره خیلی بزرگ است.
شما فکر کنید اولش که این است در ادامه چه اتفاقی میتواند برای یک سفر دومی بیفتد ولی با حواست جمع و همان چیزی که جناب آقای مهندس در سیدی آخر فرمودند با هوشیاری کامل و با ذهن آگاه چرا که با ذهن ناآگاه و خوابیده هیچ کاری نمیتوانید بکنید مگر اینکه تکرار بکنید و حساب کتاب هر کسی هم در کنگره با خودش است و در کنگره کسی از کسی حساب نمیگیرد.
برای مثال یک سفر اولی به اتفاق راهنمای خود برای رهایی خدمت جناب اقای مهندس میرسند و گل رهایی را به ایشان میدهد حتی اگر سفرش خوب نباشد، میگویند شما درست میگویید و گل رهایی برای شما و من هم به عنوان یک دیدهبان در کنگره خدمت میکنم و جناب آقای مهندس هم میفرمایند آری خدمت میکنی و سعید عزیز هم همینطور چرا که حسابش با خودمان است و امیدوارم که حساب کتابتان درست درآمده باشد و قطعاً هر کسی که در کنگره است حتماً حساب کتابش درست است.
قبل از قرائت تقدیرنامه جا دارد یک تشکر از جناب آقای مجدیان عزیز دیدبان محترم شعبه شما هستند و خدمت میکنند و شما نمیدانید که یک ساختار بزرگی در حال انجام کار است تا یک نفر به رهایی برسد و امیدوار هستم که بتوانیم در سفر دوم هم به رهایی برسیم.
به رسم کنگره کسی که قرار است جایگاه را تحویل بگیرد از کسی که در جایگاه بوده است بایستی تشکر نماید اگر اشتباه نکنم 10 سالی است که این کنگره تاسیس شده و در جاهای مختلفی بوده و هر 14 ماه یک ایجنتی تعیین گردیده است که به خوبی حفاظت کردهاند تا چهارچوب کنگره حفظ شود و امروز هم این سکان به جناب آقای علیرضا رواگر سپرده شده است و این جایگاه را به شما تبریک عرض مینمایم و بایستی پیمان خود را اجرا نمایید.
.jpg)
صحبتهای جناب آقای سعید میرزایی:
خیلی ممنون و سپاسگزارم از جناب آقای زرکش عزیز که به بنده وقت مشارکت دادند بنده در جایگاهی که بودم واقعاً تجربیات زیادی داشتم و به قول معروف در همین جاها هست که انسان باید بتواند نقطه تحملش را بالا ببرد و همین جایگاهها هست که میتواند آموزشهای زیادی بگیرد همانطور که جناب آقای زرکش فرمودند بتوانیم این آموزشها را در زندگی جاری کنیم که بیرون و داخل کنگره یکی باشد و خداوند را شاکرم که درون کنگره هستم و از خداوند میخواهم که این اجازه را به من بدهد که در کنگره باشم و خدمت نمایم.
از جناب آقای مهندس دژاکام دیدهبانان محترم علی الخصوص از راهنمای محترم خودم تشکر میکنم، که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند همچنین تشکر میکنم از اعضای عزیز شعبه خودمان و راهنمایان محترم شعبه خودمان چرا که اگر همکاری شما عزیزان نبود آرامشی که در شعبه داریم هرگز مهیا و فراهم نمیشد.
از همه عزیزان کمال تشکر و قدردانی را دارم و انشالله که بتوانم در ادامه هم جزو خدمتگزاران کوچکی در کنگره باشم و همچنین آرزوی موفقیت میکنم برای علیرضای عزیز و این جایگاه را به ایشان تبریک عرض مینمایم و امیدوارم بتوانم فرمانبردار خوبی باشم برای ایشان در این شعبه و هرگونه همراهی و همکاری که بتوانم در جهت پیشبرد اهداف کنگره انجام دهم انجام بدهم و سعی خودم را حتماً انجام میدهم و اگر حرفی حدیثی یا صحبتی یا رفتاری شده است که موجب ناراحتی عزیزی شده است به بزرگی خودتان ببخشید و دست همگی عزیزان درد نکند.
.jpg)
صحبتهای ایجنت جدید نمایندگی آقای علیرضا رواگر:
اول از همه از خداوند متعال سپاسگزارم که درک این لحظات و این جایگاه را برای من ایجاد کرد. همچنین از دیدهبان و استاد عزیزم تشکر میکنم بابت حضورشان در شعبه. از تکتک عزیزانی که قبل از بنده در این شعبه به عنوان ایجنت بودند، تشکر میکنم؛ از جمله جناب آقای احمدی، جناب آقای فرشید تفرشی استاد بزرگوار، جناب آقای نورعلی، و در آخر جناب آقای سعید میرزایی که همیشه به بنده آموزش دادهاند، کمال تشکر و قدردانی را دارم.
.jpg)
.jpg)
همچنین تشکر میکنم از تکتک عزیزان شعبه لویی پاستور، از راهنمایان محترم و از مسافرین سفر اول و سفر دوم. از خداوند میخواهم که کمکم کند و به کمک و یاری شما بتوانیم در جهتی که اهداف کنگره است، به نحو احسن حرکت کنیم و خدای نکرده از مسیر اصلی منحرف نشویم.
.jpg)
در ادامه، دیدهبان محترم از ایجنت جدید تشکر نمودند وخاطر نشان کردند:
خدمت کردن در کنگره نعمت بزرگی است و ما در کنگره سعی میکنیم که به خودمان بپردازیم. حالا شاید دوستانی که بنده را میشناسند، بگویند که تو چقدر به خود پرداختهای در 20 سالی که در کنگره هستی! ولی بنده هم به نوبه خود تمام تلاش خودم را میکنم که بتوانم یک مجری باشم.
در این هفت هشت ده روزی که جنگ بود، تقریباً همه از تهران فرار کردیم و تهِ ته آن این بود که هر کسی یک کیسهای با خود به همراه داشت که سرمایه و اندوخته خود که همان طلا بود را به همراه خود بردند؛ حتی اگر ماشینهاشان هم بنزین نداشت حرکت نمیکرد. و تهِ ته آن این است که همه ما باید یک روزی جابجا بشویم و حتی هیچ کدام از ما مالک همین سرمایه اندک نیستیم. خیلی از کسانی که از این موضوع دور بودند، تنها چیزی که برایشان ارزشمند بود، همین آموزشهایشان بود. خیلی از خانوادهها در این چند روز دعوا کردند، ولی ما در کنگره خیلی چیزها یاد گرفتهایم و آرامش را حفظ کردیم و سعی کردیم میخی باشیم برای خانوادهمان و همینها مهم است.
وقتی جناب مهندس حرکت میکند، دوست ندارد کسی پشت سرش حرکت کند؛ حتی اگر دقت کرده باشید در پارک گاهاً برمیگردد و میگوید که چرا دنبال من راه افتادید! جناب مهندس دوست دارد که شاگردانش در کنارش حرکت کنند و ما باید به معنای واقعی صاحب این اطلاعاتی که در کنگره هست باشیم و این حقیست به گردن تکتک ما و این آموزشها است که ما را خوشبخت میکند. دیدید بعضی از انسانها میگویند بختشان بسته است؟ یعنی اینکه حسهای آنها بسته است یا دیدید که میگوید بختک روی من افتاده است؟ یعنی اینکه تمام احساساتشان از دستشان گرفته شده است و ما در کنگره سفر میکنیم که بختمان باز بشود، حسهایمان باز بشود و این جای شکر دارد.
و بنده به حکم دیدهبان لژیون سردار عرض میکنم کسی میتواند شکرگزار باشد که از روزی، رزق و ثروت خود بتواند ببخشد، وگرنه کلاهش پس معرکه است. از آن چیزی که نمیتوانی با خود ببری ببخش، که از آن تو باشد، که بتوانیم صاحب صفت بخشش باشیم، صاحب صفت محبت باشیم و صاحب صفت عشق باشیم و این موضوع امکانپذیر است.
همانطور که امروز این فرصت به ما داده شده است که صاحب یک تن سالم هستیم، این امکان هم به ما داده میشود که در سفر دوم صاحب یک خویش سالم باشیم، تا این خویش و تن بتوانند همدیگر را بپذیرند.
مرسی که بنده را تحمل کردید.از اینکه به حرفهای من توجه کردید، از همهی شما متشکرم.
ضبط و تایپ: مسافران اکبر و روح الله
عکس: مسافر مسلم
ارسال: مسافر حسام(گروه سایت نمایندگی)
- تعداد بازدید از این مطلب :
43