هفتمین جلسه از دوره پنجم از جلسات لژیون سردار با دستور جلسه «حرمت کنگره۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» به استادی راهنما همسفر آذر و نگهبانی راهنما همسفر مبینا و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر سمیه روز سهشنبه ۱۰ تیرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار کرد.
.jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
در مورد دستور جلسه «حرمت کنگره۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» اول میآییم روی کلمه حرمت، حرمت یعنی چه؟ حرمت از حرم میآید؛ یعنی محرم شدن، چه موقع محرم میشوی؛ زمانی که از گذرگاهها عبور کرده باشی تازه محرم میشوی. شما چه موقع به خدای خودت محرم میشوی، زمانی که دیگر به نقطه عجز رسیدی، یک موقع به نقطهای از زندگیت میرسی که آن تمام شدن را احساس میکنی که دیگر تمام شدم. کسانی که به آن نقطه تمام شدن میرسند آنجا محرم میشوند. حالا وقتی محرم بشوی وارد حریم میشوی، شما محرم هر کس که بشوی وارد حریم آن موضوع میشوی، حالا وقتی خوب محرم شدی و وارد حریمش شدی، آن شخص از تو چه توقعی دارد؟ توقع دارد چیزی که در چهارچوب آن موضوع به بیرون از آنجا انتقال پیدا نکند؛ یعنی اگر رازی به تو میگوید، آنجا بماند، اگر یک درد و دلی با تو میکند آنجا بماند. همان حرفی که ما در لژیون به رهجوها میزنیم که حرفی در لژیون گفته میشود به همان جا تعلق دارد و نباید جای دگر بازگو شود.
آن کسی که حرمت و محرم و حریم را نمیداند خودش خودبهخود از بازی بیرون میرود. ما وارد یک مجموعه شدیم یک خط قرمزی دارد بد یا خوب، صحیح یا غیرصحیح، خط قرمز آنجا است. میگوید این خط قرمز من، آمدی در این خط قرمز، من را همانطور که هستم بپذیر، همین مدل که هستم بپذیر. حالا چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟چون دعوا میشود؛ چون ما از ظرفیت هم بیخبر هستیم. ما وقتی به شعبه میآییم تقریبا داریم از یک چیزهایی فرار میکنیم از چه چیزی فرار میکنم؟ از آن چیزهایی که برای ما درد داشته، اعتیاد درد داشته ما میآییم تا از اعتیاد رها بشویم. من در یک مکانی میآیم که حداقل برای خودم امن باشد، این امنیت را من داخل آن احساس کنم. آقای مهندس در سال 98 در یک سیدی خود میفرمایند؛ زندگی در جمع اتفاق میافتد. درست است در جمعی که همدیکر را دوست نداشته باشیم چه زندگی در جریان است، اگر قرار باشد ما از همدیگر بدمان بیاید اینجا باشیم من با تو قهر باشم، تو با آن قهر باشی از همدیگر بدمان بیاید، از همدیگر کینه داشته باشیم، ما چطور میخواهیم به تکامل برسیم؟
ما اولین کاری که در مکان امن خودمان بهوجود میآوریم باید عشق را بزاییم، عشق زاییدنی، اگر من این عشق را نزایم نمیتوانم بزرگش کنم، من اگر عشق را بهوجود آوردم از آن مواظبت میکنم. اگر جایگاهی را گرفتم حال بقیه را خراب نکنم از آن عشق مراقبت میکنم. سردار با من چه میکند؟ سردار میآید من را با من روبرو میکند میگوید؛ خوب نگاه کن ببین با خودت چند چندی؟ چقدر میارزی؟ یک موقع میبینی برای رهایی که در کنگره گرفتم برای یکی ۶ میلیون میارزد، برای یکی ۵۰ میلیون، برای یکی یک میلیارد میارزد، اما میبینی این رهایی برای تو یک میلیارد میارزد؛ ولی دستت تنگ است اندازه ۶ میلیون میتوانی این بودجه را پرداخت کنی بقیه را با قدمهایت، با نفسهایت، با رابطههایت، با آن که هستی باید جبران کنی؛ یعنی ۶ میلیون از آن را کم میکنی بقیه را میگویی من خدمت میکنم، خدمتی دلپذیر طوری که به دل خدا بنشیند.
ما چند تا فر داریم؛ یعنی ناپایان؛ یعنی چیزی که پایان ندارد. ما یک فر فرماندهی داریم در این فر فرماندهی، از یک دروازههایی رد میشوی میرسی به آن فرماندهی، یعنی تو باید کاملاً فرمانبردار باشی به چه چیزی فرمانبردار باشم؟ به حق و حقیقت، وقتی به حق و حقیقت فرمانبرداری هر چیزی خدا گفته تو گوش کردی، گفتی بله چشم قربان من در مسیر تو هستم، خود به خود به تو مدال فرماندهی داده میشود، از اینجا به تو داده نمیشود من ادای لاتها را در بیاورم، دیکتاتور بازی در بیاورم نه این گردنبند فر فرماندهی از جای دیگری بر گردن تو آویزان میشود. نکته آخر تخریب آشیانه هر کس دست خودش است، تو آشیانه خودت را ممکن است با پر کاه ساخته باشی، پس تخریب آن خیلی آسان است، ممکن است با چیزهای خیلی مستحکم ساخته باشی آن خانه تو را نگه میدارد، من اگر برای خانه خودم ارزش قائل باشم برای خانه تو هم ارزش قائل هستم برای کنگره هم ارزش قائل هستم اینها به هم مربوط است.
.jpg)
تایپیست: همسفر فروزان رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون دوم)
عکاس: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
95