English Version
This Site Is Available In English

نقطه تفکر

نقطه تفکر

جلسه ششم از دوره پنجم جلسات آموزشی خصوصی لژیون سردار، همسفران نمایندگی ستارخان به‌ استادی دنور همسفر معصومه، نگهبانی راهنما دنور همسفر مرضیه و دبیری دنور همسفر  نگار با دستور جلسه «حرمت کنگره60، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» در روز سه‌شنبه 10 تیرماه 1404 ساعت 14:45 آغاز به‌کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از راهنما همسفر مرضیه سپاسگزارم که اجازه دادند من در این جایگاه خدمت کنم. خدا را بسیار شاکرم که دوباره توانستم روی این صندلی‌ها بنشینم. طی اتفاقاتی که دو هفته پیش رخ داد، باعث شد کمی بیشتر تفکر کنم. چند سال پیش که کرونا آمد، طوری بود که مجبور شدیم جلسات را به‌صورت مجازی برگزار کنیم. آن موقع بسیاری از ما نق می‌زدیم و دلتنگی می‌کردیم که نمی‌توانیم همدیگر را ببینیم و باید جلسات حضوری داشته باشیم. نمی‌توانستیم همدیگر را در آغوش بکشیم و خیلی با جلسات مجازی راحت نبودیم و دوست داشتیم که کنگره سریع باز شود؛ اما اتفاقی که این‌سری افتاد باعث شد که حتی جلسات مجازی هم نداشته باشیم و این برای من نقطه تفکری بود که معصومه، بنشین فکر کن که از چه نعمتی برخوردار هستی و در چه نعمتی قرار داری و هر لحظه ممکن است این نعمت را از دست بدهی؛ پس قدر لحظه‌لحظه نعمت کنگره و حضور در کنگره را بدان. شاید فردایی برای تو وجود نداشته باشد که بتوانی از کنگره استفاده کنی. این موضوع باعث شد که وقتی کنگره باز می‌شود و می‌توانم بیایم، خیلی بیشتر به آن فکر کرده و سعی کنم بیشتر از کنگره استفاده کنم و انرژی بگیرم.

دستور جلسه در مورد حرمت کنگره60 می‌باشد. در ابتدای حرمت کنگره گفته می‌شود که «کنگره مکان مقدس و امنی می‌باشد که هر شخصی با ورود به این مکان باید حرمت آن را حفظ کند.» در این قسمت که حرمت را می‌خوانیم، این کلمه «باید» که می‌آید به من مسافر یا همسفری که تازه، وارد کنگره شده‌ام می‌گوید: تو زمانی‌که وارد شدی و این مکان مقدس و امن را که برای رهایی از اعتیاد یا رهایی از بسیاری از بندهایی که به تو زده شده، پذیرفته‌ای و قبول کردی که جزئی از کنگره باشی؛ پس باید این قوانین و حرمت را رعایت کنی. به این شکل نیست که هر کسی هر کاری دوست دارد بتواند انجام دهد؛ اگر من به کنگره بیایم و اهمیتی به این حرمت و قوانین ندهم؛ قطعاً نتیجه نخواهم گرفت و به رهایی نخواهم رسید.

حالا در نوشتار چه می‌گوید؟ در نوشتار در قسمت اول از یک‌سری ضد‌ارزش‌ها می‌گوید که من باید از آن‌ها دوری کنم. ضدارزش‌هایی مثل: دروغ گفتن، غیبت کردن، وسط حرف دیگران پریدن، الفاظ ناشایست بیان کردن و ... اگر من دقت کنم، این چیزهایی که در حرمت گفته می‌شوند، یک‌سری ضدارزش‌هایی هستند که همه قبول داریم که اصلاً نباید انجام دهیم و بیشتر مربوط به روابط من با اجتماع می‌شود و در خارج از کنگره هم ما باید این موارد را رعایت کنیم؛ اگر من در خارج از کنگره فردی باشم که در صحبت‌هایم حرف زشت بزنم یا وسط حرف دیگران بپرم، همین مواردی که در نوشتار حرمت به ما گفته می‌شود را رعایت نکنم، مطمئناً کسی برای من ارزش قائل نخواهد بود.

کنگره می‌خواهد از من یک انسان بسازد به‌همین دلیل عنوان آن جمعیت احیای انسانی کنگره60 است. احیاء، یعنی زنده کردن. می‌خواهد از من یک انسان بسازد؛ پس من با آمدن به کنگره و اجرای این قوانین و دستورالعمل‌ها یاد بگیرم که یک انسان شایسته باشم و سعی کنم که حتماً این قوانین را رعایت کنم؛ بنابراین وقتی وارد کنگره می‌شوم، رعایت کردن این قوانین و حرمت بر من واجب است. این قسمت بیشتر مربوط به آداب معاشرت و روابط اجتماعی می‌شود.

در قسمت بعد گفته می‌شود که روابط خارج از کنگره، روابط مالی و خانوادگی، رد و بدل کردن تلفن، پول قرض دادن یا پول گرفتن ممنوع است. ممکن است این‌طور فکر کنم که من چند سال است در کنگره هستم، با فلانی خیلی زیاد صمیمی هستم، اخلاق‌هایمان خیلی به‌هم نزدیک است، سفردومی هم هست که شاید در سفر دوم این حالت بیشتر پیش بیاید که پیش خودم فکر کنم برای ما مشکلی پیش نخواهد آمد؛ پس می‌توانم با او روابط خانوادگی داشته باشم، اصلاً چه مشکلی ممکن است برای من پیش آید؟ یا بگوییم: حواسمان هست مشکلی پیش نمی‌آید و با شخصی که خیلی صمیمی هستیم و ارتباط ما خوب است، کاری را با یکدیگر شروع کنیم، معامله‌ای انجام دهیم یا در کاری با هم شریک شویم. در اینجا ضرب‌المثل «تو مو می‌بینی و من پیچش مو» است. اینجا من فقط مو را می‌بینم؛ ولی آقای مهندس با تیزبینی همیشگی‌شان پیچش مو را می‌بینند؛ چون ایشان به آینده نگاه می‌کنند و فقط حال را نمی‌بینند.

آقای مهندس برای این مسیر، هدفی را مشخص کردند که آن رسیدن به درمان و رهایی است؛ رهایی از اعتیاد، رهایی از بندهای ضدارزشی و بسیاری از بندها و گره‌هایی که من در زندگی، یا خودم برای خودم به‌وجود آورده‌ام و یا دیگران باعث به‌وجود آمدن آن‌ها شده‌اند؛ ولی به‌هرحال من به اینجا آمده‌ام و هدفم رسیدن به صلح و آرامش و رسیدن به رهایی از آن بندهاست تا رسیدن به آنجا، آقای مهندس یک جاده و مسیر مستقیم برای من مشخص کرده‌اند و در این مسیر همه‌چیز مشخص است؛ اگر من این قوانین و حرمت‌ها را رعایت نکنم، مثل آهویی که در کنار جاده شروع می‌کند به علف خوردن و یک‌دفعه از مسیر خارج می‌شود و به بیراهه می‌رود، صددرصد اگر من هم این قوانین و حرمت را در کنگره رعایت نکنم و روابط خارج از کنگره با افراد برقرار کنم، از آن هدف دور می‌شوم و از مسیری که می‌روم منحرف شده و به بیراهه کشیده می‌شوم و ممکن است خیلی به‌سختی و شاید اصلاً نتوانم به هدفم برسم و به باتلاق و نابودی کشیده شوم.

در پایان حرمت گفته می‌شود که از وسایل شخصی خود، کیف یا موبایل خود باید مراقبت کنیم و گفته می‌شود کسی که نتواند از وسایل شخصی خود مراقبت کند، چگونه می‌تواند از زندگی شخصی خود مراقبت کند؟ همه ما به کنگره می‌آییم تا زندگی خود را حفظ کنیم؛ زندگی‌ای که داشته نابود می‌شده و از هم می‌پاشیده. ما برای حفظ زندگی خود و این‌که از آن مشکلات رها شویم به کنگره می‌آییم؛ پس من که آمده‌ام زندگی خود را حفظ کنم و این‌قدر هم ارزشمند است؛ اگر نتوانم از کیف و وسایلم به‌خوبی مراقبت کنم، چه‌طور می‌توانم از زندگی‌ام مراقبت کنم؟ ما در کنگره همیشه آموزش می‌گیریم که ذره‌ذره یاد بگیریم و از موضوعات کوچک شروع کنیم، مثل مراقبت از لوازم شخصی، پول، کیف و ... تا بتوانیم از زندگی خود مراقبت کنیم.

این‌که من بخواهم از مالم مراقبت کنم، اینجا برای من جرقه ایجاد می‌شود و ذهنم می‌پرسد: من چه‌طور می‌توانم از اموالم و پولم مراقبت کنم؟ این مراقبت چه‌طور می‌تواند باشد؟ چگونه پولم همیشه مال خودم باشد و به دست دزد و نااهل نیفتد و با بی‌فکری مالم را از دست ندهم؟ آقای مهندس یک‌جا می‌گویند «کسی که بتواند خرج کند پول مال اوست». وقتی‌که من میلیون‌ها یا میلیاردها تومان در حسابم هست و وقتی دست به آن نمی‌زنم و خرج نمی‌کنم، چه فایده دارد که آن پول برای من باشد یا نباشد؟ چه فرقی می‌کند وقتی از آن پول برنمی‌دارم و برای زندگی خودم، خوشی خودم و خانواده‌ام خرج نمی‌کنم؟ داشتن و نداشتن آن پول چه فرقی می‌کند؟ حالا من آن پول را دارم، می‌خواهم آن را برای زندگی خودم خرج کنم. حالا کجا و چه‌طور خرج کنم؟ چه چیزی بخرم که آن پول واقعاً برای خودم باشد و از بین نبرمش؟ آقای مهندس جای دیگری می‌گویند: وقتی ما پولی را می‌بخشیم، آن پول سهم و مال خود ما می‌شود؛ پس من بیایم زرنگ باشم و سعی کنم اموالم را تا جایی که می‌توانم و امکانش هست، برای خودم کنم. همیشه در همه زندگی‌ها کمبودهایی هست و برنامه‌ریزی‌هایی برای خرج کردن آن پول وجود دارد. من با خودم فکر می‌کنم که الآن در خانه‌ و زندگی‌ من برای این کار به این پول احتیاج دارم. حالا بنشینم و فکر کنم که آیا انجام ندادن این کار به خانواده‌ یا خانه‌ام لطمه‌ای وارد می‌کند یا نه؟ اگر فکر کردم و دیدم که نه، اگر پول را خرج نکنم اتفاق خاصی نمی‌افتد و آسیبی به زندگی‌ام وارد نمی‌شود، آن موقع می‌آیم می‌گویم این پول را جایی باید خرج کنم که پول واقعاً برای خودم شود. آن موقع است که برای جشن گلریزان تمام توان و صد خودم را می‌گذارم تا بیشترین قسمت دارایی‌ام را برای خودم کنم. وقتی برای گلریزان بیشترین قسمت مالم را می‌گذارم، آن بخشی را که می‌دانم حتماً به خانواده‌ام آسیبی نمی‌رسد و‌ اگر با این تفکر در گلریزان و خدمت به کنگره60 شرکت کنم، آن موقع ارزش و برکت مالم چه مادی و چه معنوی چندین برابر می‌شود.

عکاس: همسفر مهسا (مرزبان خبری)
ویرایش و تایپ: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .