برداشت از سیدی درب دیگر
همسفر مریم
جهان بینی، یعنی دیدن جهان، یعنی ما جهان را چگونه می بینیم؟! زندگی را از چه دریچهای نگاه میکنیم؟ از دریچهی مثبت یا منفی؟
اندیشهها و تفکرات ما چگونه است؟
برای مثال نویسندههایی مثل، کافکا و صادق هدایت، که نوشتههای ایشان از دریچه منفی بود آخرش هم خودکشی کردند.
زندگی جمع اضداد است، خوبی خوب است و بدی بد است، در زندگی بدی و خوبی وجود دارد و در هم تنیده است. نباید انتظار داشته باشی همه چیز خوب باشد این انتظار اشتباهی است. باید مثبتها را ببینیم.
حق گرفتنی است همیشه باید مدارا کنیم، مدارا خوب است؛ ولی اگر در مقابل مدارا کردن ما، دیگران به ما حمله میکنند ما هم باید حمله کنیم. البته بعضی مسائل ارزش ندارد و باید آنها را نادیده بگیریم؛ اگر موانع را بردارید و پیش بروید و مشکلات پیش رو را حل کنید متوجه خواهید شد که دانش عظیمی در اختیار دارید. زمان را از دست ندهید؛ اگر به پروردگار ایمان داشته باشید، باعث قوت قلب است، باعث ادامه حیات میشود و روان شما قوی میشود؛ چون پشتوانه دارید، با عزم جلو برو با قدرت حرکت کن و همهی بندهای جلوی راه خودت را باز کن تا تمام اطلاعات را به دست آوری حتی اطلاعاتی از روز الست به تو میرسد؛ اگر در حل مشکلات به مشکل دیگری برخورد کردی آرام باش و با اراده از درب دیگر وارد شو.
مربی حق همیشه هست، بهشت و جهنم همیشه وجود دارد. انتخاب با ما است که به طرف اضداد برویم یا نرویم. جهانهای دیگر وجود دارد مرگ پایان زندگی نیست؛ اگر جهان و زمین فاقد القائات بود. انسان یک قدم نمی توانست بردارد باید از مراتب بالاتر به انسان اطلاعات و آگاهی برسد یکی از این محورها انبیا هستند که پیام ها را به ما می رسانند.
برداشت از سیدی درب دیگر
همسفر زهرا
در سیدی درب دیگر استاد فرمودند: افرادی که تازه وارد کنگره۶۰ میشوند باید چهل سیدی برای سفر اول و وادیهای کتاب عشق را آرامآرام فراگیرند تا با جهانبینی که دیدن جهان است آشنا شوند.
وقتی برای شخصی مشکلی پیش میآید، مشکلات دیگر خود را فراموش میکند چون تحت شعاع قرار میگیرند و حرفهای دیگران را متوجه نمیشود. مثلاً افراد داخل کنگره۶۰ وقتی به فرد تازه وارد میگویند آخر امر، امر اول اجرا میشود یا با تفکر ساختارها آغاز میگردد، با خود میگوید اینها به چه درد من میخورد.
در زندگی بدی و خوبی با هم هستند فضایل و رذایل در هم هستند و این انتظار که همه چیز خوب باشد نمیشود. همه چیز برپایهی اضداد بنا شده است. من در سال ۱۳۷۴ در اوج گرفتاریها بودم؛ وقتی استادان با من صحبت میکردند، من متوجه نمیشدم و استاد به من میگفت: اگر سوالی دارید بپرسید و من در مورد سخنان استاد توجه نمیکردم و مشکل خودم را میدیدم، تازه وارد هم، همینطور است. مشکل خودش را میبیند و میخواهد یک هفتهای خوب شود ولی نمیشود در کنگره۶۰ افراد، جهانبینی میآموزند، یعنی زبان بدن را میفهمند که در لژیون جونز افراد اضافهوزن خودشان را به آسانی کم میکنند و یا لاغرها وزن میگیرند.
همه با یک پروتکل انجام میشود.
شاگرد، این سخنان که فرمودید: من کاملا متوجه نمیشوم؟ یعنی اصلا هیچ چیز را نمیفهمم. استاد: سوال کن، شاگرد میگوید: من بخواهم سوال مطرح کنم خیال میکنید من منفینگر هستم و دائما از همه چیز شکایت میکنم برای این من نمیخواهم سوال کنم؛ ولی باز هم سوال میکنم، چون من مطلب را نمیفهمم. مثلاً بعضی اوقات ما سیدی را گوش میکنیم ؛ ولی نمیفهمیم. اصلا مهم نیست، ذرهذره متوجه خواهیم شد. حالا اگر من حرف دلم را به شما نزنم به چه کسی بزنم. ما باید بپذیریم به یک مشکلی یا یک بحرانی که برخورد میکنیم، این برمیگردد به خود انسان حال با دعا کردن که مشکل حل نمیشود، دعا باید همراه با تلاش و کوشش باشد. چون میدانیم بزرگترین دشمن ما جهل و ناآگاهی خودمان است و نود درصد مشکلات به خودمان با تصمیمات نادرستی که گرفتهایم برمیگردد. اما سوال، من هرچه تلاش میکنم به نتیجه نمیرسم؟ یک موقع انسان در چاه افتاده است نه طنابی نه چیزی نیست هرچه تلاش میکنیم به نتیجه نمیرسیم، چون در یک بحران و مشکل و مسئلهای گرفتار شدهایم چه باید بکنیم؟ استاد میگوید: آنچه به شما کمک میکند که تفکر کنید نیروی آگاه شما است و اگر توفیق در آن ندارید به خاطر این است که تلاش و کوشش میکنید و موفق نمیشوید و در امورات روزمره خودتان موفق نیستید و توفیق ندارید و اگر در کارها شکست میخورید انرژی از دست میدهید. یکی از مسائل مهم سحرخیزی است دیر خوابیدن منشأ بیماری و مشکلات میشود. ما قبل از آن هم عرض نمودیم که" با دوستان مروت، با دشمنان مدارا" ؛ اما دشمنی که در مقابل شما شمشیر از نیام میکشد و پرچم سبز پاره میکند با چوب پرچم به جنگ آن بروید و درفش ارغوانی و یا بنفش برافرازید.
با دشمنان مروت کردن خوب است؛ ولی باز شمشیر برمیدارید آنوقت باید حمله کرد دیگر سو استفاده میشود، چون حق گرفتنی است. مشکلات من آن زمان که زیاد بود یک سری زمین را وکیل من که آشنا هم بود به نام خودش کرده بود. که استادم گفت: با چوب پرچم حمله کن و من شکایت کردم و زمینها را پس گرفتم.
در مسائل مهم و با ارزش باید حمله کرد. برای مسائل بیارزش نباید توقع از نیروها کنیم دعا در کنار تلاش مشکلات را حل میکند. اگر موانعی در سد راهتان است خواهید دید که از چه دانشی و قدرتی برخوردار هستی و باید زمانی را که در اختیارتان است را از دست ندهید. ایمان به خداوند باعث میشود روان ما قویتر شود. مثلاً نویسندهای نوشت خدا مُرد. تا آخر عمر در تیمارستان ماند.
ایمان به خدا، قوت قلب است، حتی اگر خداوند نباشد که هست. ایمان به خداوند یک زنجیرهای است که میتوان به آن تکیه کرد و پشت آن ایستاد که نیرویالهی قویترین نیرو است. همچنین خدمت کردن، "عبادت به جز خدمت خلق نیست".
باز هم جلو بروید و بندهای بسته شده راهتان را بگشایید و هرچه بند جلوی راهتان است باز کنید که اگر آن کار را بکنید، تمام اطلاعات از زمان روز الست را به دست میآورید. اگر در حل مشکل خود با مشکل دیگری برخورد کردید آرام باشید و با اراده از درب دیگری وارد شوید و راه دیگری بیابید.
از در نمیتوانید وارد شوید، از پنجره، از پنجره نمیشود از دیوار، زمانی که آکادمی بسته شد، ما آمدیم جلوی کوچه زیر شمشادها کار خود و مشاوره را انجام دادیم، صبور بودیم به زمین و زمان گیر ندادیم تا مشکل حل شد. در عرفان حدود سیصد نفر اولیا خدا هستند که ۴۰ نفر ابدال، ۷نفر اوتاد، ۵نفر نقبا، ۳نفر مختار، و یک نفر غوث، می باشند.
این ارقام همیشه ثابت هستند و این افراد زنده هستند و هرگاه یک نفر از آنها جهان خاکی را ترک کند، بلافاصله افراد دیگر طبق شرایط خاص وارد حلقه میشوند. شاگرد آیا صرف نظر از اینکه این تقسیمبندی درست است یا نه؛ ولی آیا امکان چنین چیزی وجود دارد یا خیر؟
استاد: آری همه چیز در همه حالتها اما بنا بر زمان و تغییر و تبدیل در هر جسم کروی شکلی باید یک محوری دارا باشد، آیا درست است؟ بله .
استاد: آن محور به حرکتهای دیگر فرمان میدهد. مربیان حق همیشه هستند در همه احوال در همه ایام و شرایط وجود دارند. اضداد باید وجود داشته باشند. مسائل منفی و مثبت اگر نباشند هستی و انسان هیچ مفهومی ندارند.
زندگی و حیات برپایهی اضداد بنا شدهاند بهشت و جهنم منفی و مثبت .
بهشت آرامش و آسایش انسان است، جهنم رنج و سختی کابوسهای شبانه است .
گاهی محورها گروهی عمل میکنند، مثل مرزبانها، حال محورها در بعدهای دیگر هم در ارتباط هستند مثل حضرت رسول که در زمین بود با جبرئیل که در آسمان بود به چندین بعد و جهان به صورت زنجیروار اطلاعات رد و بدل میکردند. در سیستم الهی این حلقهها وجود دارد مربیان حق هستند به کار خود ادامه میدهند. جهان دیگری وجود دارد. مرگ پایان زندگی نیست. جهانها باهم در ارتباط هستند. اگر الهامات القائات و فرمانها نبود انسان حتی یک قدم نمیتوانست بردارد و هیچ پیشرفتی نمیتوانست بکند این اطلاعات و آگاهی از مراحل بالاتر به انسان داده میشود که یکی از این محورها انبیاء بودند اطلاعات را میگرفتند و به ما می دادند.
رابط خبری: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ویراستار: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
26