English Version
This Site Is Available In English

کنگره ۶۰، یک چتر روی سر ما‌ است

کنگره ۶۰، یک چتر روی سر ما‌ است

جلسه هفتم از دوره پنجم لژیون سردار همسفران نمایندگی شیخ‌بهایی با استادی راهنمای تازه واردین همسفر الهام و نگهبانی همسفر بتول (پهلوان) و دبیری همسفر سمیه (دنور) با دستور جلسه «حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» روز دوشنبه ۹ تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۱۵ دقیقه برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد :
دستور جلسه، «حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» می باشد و صحبت کردن در این مورد، در حضور راهنمایان خیلی سخت است، چون همه کاملا با حرمت آشنایی دارند که خدا را شکر، سیستم اینقدر زیبا پیش می‌رود. کنگره ۶۰ یک مرکز راهنمایی برای درمان یک مصرف کننده یا یک معتاد است و اینکه یک قوانین و ضوابط محکم، آشکار و قاطعی باید داشته باشد تا بتواند اینگونه به این کار ادامه دهد و از این قوانین منشوری ساخته می‌شود که همه در امنیت و آسایش بتوانند با بدترین حال به اینجا بیایند و سلامت شوند و به خاطر همین است که کنگره ۶۰ ، احیای یک انسان است. چه خود ما که مصرف کننده نبودیم و همراه یک مصرف کننده زندگی می‌کردیم، چه آن کسی که مصرف کننده مواد مخدر است، واقعا به ظاهر زنده است ولی یک مرده است و اینجا سالم می‌شود به خاطر اینکه درمان روی جسم و روان و جهان بینی او کار می‌شود و یک مصرف کننده با متد DST و داروی OT به تعادل و سالم بودن می‌رسد و در کنار آن، بدون هیچ اجباری ورزش می‌کند، برای اینکه درمان و سالم شود و به تعادل می‌رسد به خاطر همین حرمتی است که قوانین را شامل می شود. یکسری قوانین هست که همه شما با آن آشنایی دارید؛ دروغ گفتن که در آیه های قرآن هم آمده است و امروز در کنار حرمت گفتند: روابط مالی، کاری و خانوادگی. این یکی از راهکارهایی است، به خاطر اینکه در امنیت و در آسایش باشیم و برای خودمان داستان نشود، باید رعایت شود.
اولین حرمت دروغ گفتن است که همه می‌دانند چیز خوبی نیست و هیچکس دروغ را دوست ندارد. سرزنش کردن؛ که خداراشکر اینجا اصلا نمی‌گویند چرا این‌کار را انجام داده ای و هیچکس از کسی نمی‌پرسد چرا این راه را رفته ای، اتفاق افتاده و اکنون اینجا بقیه به او راهکار می‌دهند، برای همین موفق است و یک مصرف کننده سالم می‌شود. از بند‌های دیگر ؛ بدون هماهنگی کمک راهنما تلفن دادن و تلفن گرفتن است که یکی دیگر از اصول است. بحث سیاسی کردن؛ اصلا چرا آدم بخواهد انرژی و وقتش را صرف چیزهایی که نباید، بکند.
ما تمام اینها را اینجا اجرا کردیم که توانستیم به حال خوش برسیم. در مورد مسئله مالی و کاری و خانوادگی، واقعا هرکدام از ما اگر قبول نداشته باشیم واقعا آسیبش را می‌بینیم. من به خاطر اینکه دوستان، متوجه بشنوند که اتفاقا امکان دارد برای هرکدام از ما این اتفاق بیافتد و خود من یکی از آن ضربه خورده ها هستم و به خاطر نادانی و اینکه مقصر هم خودمان بودیم، به مسافرم گفتم: چون فلانی از بچه های کنگره است با ایشان رابطه مالی داشته باشیم و اکنون سالیان سال است که ما با آن درگیر هستیم و اتفاقا درست است که می‌گویند باعث می‌شود آسیب ببینید و به کنگره نیایید. و آنها نیامدند ولی ما ادامه دادیم چون ما آسیب بیشتر دیدیم.
به هرحال هر کدام از این بندها که گفته شده، یک دنیا حرف پشتش است و به خاطر همین است که این سیستم اینقدر قوی و زیبا جلو می‌رود، اگر که رعایت کنیم، هیچ آسیبی از هیچ جایی به ما نمی‌رسد و فقط عشق دریافت می‌کنیم.خیلی مطلب برای گفتن دارم ولی دوست داشتم دلی صحبت کنم چون فکر می‌کنم لازم هست. ما خیلی چیزها برای شکرگذاری داریم و باید قدردان باشیم. یک مورد همین دیدن چهره همدیگر است. واقعا این چند وقت ‌تک‌به‌تک افراد ‌به‌ ذهنم‌‌ می‌آمدند، دلتنگ‌ می‌شدم، به خصوص اینکه‌‌ اصفهان‌ نبودم‌‌ به‌ دلیل‌ مسائلی قشم‌ بودم‌. البته‌ اسم‌ قشم‌ که می‌آید، بیشتر جنبه‌ خوش گذرانی‌ دارد ولی ‌مسائل دیگری‌‌ هم هست‌ که به آن نمی‌پردازم. اتفاقی که رخ داد این بود ‌که ‌همیشه‌ خیلی‌ دوست داشتم ‌دانشگاه‌ قشم‌ را‌ ببینم‌‌ و اینقدر که می‌رفتم‌ بندر و‌ می‌آمدم تا به حال پیش نیامده بود.‌ تا‌ اینکه‌ این‌بار رفتم‌ و اینقدر حس‌ خوبی‌‌ به من دست‌ داد‌ که خدا‌وند گواه است می‌خواستم‌ به تک‌تک شما بگویم‌‌ و اینجور‌ قسمت‌ شد‌ که روزی‌ که‌ به اصفهان بر‌می‌گشتم به من اطلاع‌ دادند‌ که‌ شما می‌توانید استاد‌ جلسه سردار باشید. این ساختمان‌ در بهترین‌ جای قشم‌ است، یک‌ ساختمان‌ بسیار شیک‌ و زیبا که‌ وقتی‌ نگاه می‌کردم‌، گویی زیباترین‌ برجی بود که در عمرم‌ می‌دیدم. یک سمت اصلی نماکاری و سنگ کاری شده بود و یک تابلوی زیبا، شیک و تمیزی هم بالای آن نصب شده، تابلوی «مرکز علوم فناوری». ولی سمت دیگر که داخل کوچه هست، هنوز در حال بنایی و ساخت‌ و ساز است. اولین چیزی که‌ به ذهنم رسید، فکر کردم‌ یعنی‌ من هم سهمی در یک‌ آجر این دیوار‌ها دارم؟! بعد با خود گفتم: که اگر من که خودم را‌ هیچ‌ چیزی نمی بینم‌ و واقعا هم در مقابل کنگره ۶۰ و افرادش هیچ کسی نیستم، ولی وقتی نگاه کردم که زیر این نمای‌ به این‌ قشنگی‌، اگر یک‌ آجر هم‌‌ سهم‌ من‌ باشد، واقعا حس‌ خیلی عجیبی به من دست‌ داد، حقیقتا نمی‌توانم‌ بگویم‌ چقدر خوب‌ بود.

حال تصور کنید هر کدام‌ از شما تک‌به‌تک یک‌ آجر‌ سهم دارید و یا یک دیوار؛ فرقی نمی کند کسی که پهلوان‌ شده‌‌ یا‌ کسی‌ که‌ دنور شده‌ است‌ یا سهم‌ بیشتری‌دارد، این خیلی حس خوبی دارد، خیلی قشنگ است‌. حتی اگر نتوانیم به‌ آنجا‌ راه‌ پیدا‌ کنیم، دلمان‌‌ خیلی‌ خوش است که‌ یک گام‌ کوچکی انجام داده‌ایم. این یک اتفاق‌ خیلی خوبی‌ بود‌ که‌ گفتم با‌ شما در‌میان بگذارم‌ و سپاسگزاری کنم از اینکه اینقدر قشنگ‌‌ بدون اینکه کسی مجبورتان‌ کند عضو‌ سردار شدید. و اتفاق‌ بعدی‌ این‌ بود که‌ در شرایط‌ سختی‌ که‌ داشتم، البته‌ که‌ من‌ همیشه‌ از کمک‌ راهنماها‌ می‌گویم‌‌، نه‌ فقط‌ از کمک‌ راهنماها، از یک ‌به‌ یک افراد‌ ما می‌توانیم یک‌‌ خاطره‌ خوش‌، یک دانش، یک آگاهی قشنگ‌ به‌ عنوان‌ خاطره‌ داشته‌ باشم؛ همیشه‌ هم عنوان‌ کردم که مدیون کمک‌ راهنمایان هستم که همیشه یک چیز به من یاد دادند. در این‌ شرایط‌ بد، سی‌دی «جهان ذهن» را‌ نوشتم‌، وقتی لژیون‌ به لطف راهنمایم به صورت مجازی برگزار‌ شد، به‌ یاد آوردم که آقای‌ استاد امین دژاکام در این‌ سی‌دی‌ فرمودند: «آن کندن‌ باید‌ اتفاق‌ بیفتد تا حالمان‌ خوب شود. خیلی‌ها سفر دومی هستند و حالشان زیاد خوب نیست، باید نسبت‌ به‌ آنچه‌ دارید ببخشید.» به خاطر همین به یاد آوردم که البته‌ با‌ راهنمایم‌ صحبت‌ کرده‌ بودم، که اسم‌‌ مادرم‌ را‌ برای‌ سرداری‌ اعلام‌ کنم. چون مادرم در قید حیات نیستند و با‌ خاطراتشان‌ زندگی‌ می‌کنم و‌ چقدر‌ خوب‌ هست‌ که امروز عنوان کنم و نترسم‌ و‌ شرایطم‌ جوری‌ شود‌ که‌ دنوری را اعلام‌ کنم. بعضی مواقع شنیدم که می‌گویند نداشتیم ولی فراهم شد، خدا گواه است که آنجا به طور ناگهانی این قول را به خودم دادم و در برگه ای با قرمز نوشتم؛ من در راه برگشتن اگر عمری باقی بود مادرم رو بعنوان سرداری اعلام می‌کنم.
وقتی چیزی به ذهن آدم می‌رسد، اگر آدم نترسد و یک چیزی ازخودش جدا کند، منیت، ترس یا هر چیز دیگری، اتفاق‌های خوب پشت سر هم میافتد. گاهی اوقات آنقدر به من سخت می‌گذرد که واقعا چیزی در کارت بانکیم نیست و باید خیلی مدیریت داشته باشم تا کم نیاورم. از موقعی که این حرف را زدم، البته که این را مدیون مهربانی‌های راهنمایم هستم که به من می‌گویند: نترس انجام بده. چیزی که به ذهنت رسید نه نگو، بگو انشاالله می‌شود. چرا ما باید تصمیم بگیریم نه من اعلام نمی‌کنم چون می‌ترسم و شاید نتوانستم پرداخت کنم. درست است شاید مبلغ خیلی زیادی نیست، ولی فراهم کردن آن برای خیلی از ما سخت است؛ به خاطر همین از همان موقعی که این فکر به ذهنم رسید، خیلی چیزهای خوب دیدم، راحت فراهم شد. از مسئله‌ای که همیشه درگیر و ناراحتش هستم، پیام دیدم و پیام این بود که باز هم باید پولی می‌دادم ولی خوشحال کننده بود. بعضی مواقع اتفاقاتی در زندگی هست آدم نمی‌تواند عنوان کند، از خانواده و عزیزانش ولی همین که بداند سالم هستند و زندگی می‌کنند انگار از خدا فقط همین را می‌خواهد.
تمام این قوانین که در کنگره ۶۰ هست و برای ما گذاشته شده، این‌ها محافظت کننده و نگهدارنده هست یعنی وقتی به این حرمت‌ها نگاه کنیم، برای ما نگهدارنده است در مقابل آسیب‌هایی که ممکنه اتفاق بیفتد. هیچ چیزی برای شخص خاصی نیست یعنی آنچه که گفتم، من خودم به چشم دیدم که هرکدام برای امنیت خودم است. این یک صحبت‌ دلی بود که دوست داشتم برای شما بگویم که واقعا خوشحال باشید. من خودم چند سال است سرداری را پرداخت می‌کنم ولی دلم می‌خواهد دنور باشم و هنوز نتوانستم. شاید اصرار من به مسافرم بود که آن اتفاق افتاد و به همین دلیل نتوانستم دنور باشم، در صورتی که پهلوانی هم می‌خواستم؛ و به سرداری راضی شدم. دیدم که نه! اگر بتوانم یک آجر را دو آجر کنم، خیلی حس‌های خوب و حال خوش به زندگی خودم سرازیر می‌شود. باید انجامش دهیم که ما همه و شما که اینجا هستید حتما که لذتش را چشیدید ولی این برای من خیلی جالب بود و دوست داشتم برای شما بگویم که هوشیار باشید؛ در جایی هستیم که آرزو می‌کردیم، من به خصوص که آنجا خیلی تنها بودم، خانواده‌ام هستند ولی رفت و آمد زیادی نداشتم.
فقط فکر این بودم که انشالله باز همدیگر را ببینیم چه خانواده‌ای در اصفهان داریم باید آنجا ساکن باشم ولی یک چیز مرا اینجا پایبند خودش کرده و آن بچه‌های کنگره،خانواده‌ام، دوستان عزیزم، کمک راهنمایان که از تک تک آنها خاطره‌هایی دارم؛ خاطره‌ صرفا نه اینکه یک رابطه اجتماعی باشد، نه! این چیزهایی که به ما آموزش دادند و یک چیز در این آموز‌ش‌ها به دل ما می‌نشیند، می‌بینیم چقدر به ما لطف دارند. من همیشه مدیون آنها هستم.

زمانی که قشم بودم به این فکر می‌کردم عزیزانی که برای کلنگ زنی دانشگاه آنجا بودند، چقدر ثروتمند هستند که آنجا بودند و این لذت را چشیدند، مدیون تک به تک آنها هستم و دستشان را می‌بوسم. به لطف راهنمای سفر اولم در سردار شرکت کردم و راهنمای دیگرم که در ورزش من را به جلو راهنمایی کردند. انشاالله بتوانیم همیشه حال خوش داشته باشیم و در هر جایگاهی دوست داریم قرار بگیریم و حال خوش آن را درک کنیم، منیت ما را نگیرد و در کنار اینکه بگویم که هیچ کسی در کنگره نیستم، اینقدر ناامید نباشم. بگویم نه، یک حرکت دیگه انجام می‌دهم چون باعث می‌شود که حال من عوض شود.از نگهبان لژیون سردار تشکر می‌کنم که این خدمت را به من واگذار کردند. سپاسگزارم که من را تحمل کردید. خیلی خوشحال هستم که باز همدیگر را می‌بینیم. چقدر وادی‌ها قشنگ است، هیچ چیزی ندارند به غیر از عشق و محبت که همدیگر را ببینیم و واقعا خوشایند است. خداراشکر می‌کنم که هر چیزی اتفاق می‌افتد، کنگره ۶۰ یک چتر روی سرما‌ است. خدا پدر و مادرمان و فرزندانمان را حفظ کند و خود ما را هم حفظ کند که برای لذت از خودمان به کنگره۶۰ می‌آییم و می‌رویم.


تایپ: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر پریسا، همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر زهرا (اعضای لژیون سردار)

ویرایش: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر پریسا (عضو لژیون سردار)

عکاس: همسفر فاطمه زهرا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون یازدهم)

ارسال: همسفر عالیه (عضو لژیون سردار)

همسفران نمایندگی شیخ بهای

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .