راهنما همسفر مونا:
جهانبینی کلی ما در زندگی این است که زندگی پر از مشکلات است؛ برای اینکه ما باید با توجه به این مشکلات و مسائل، حل مسئله را یاد بگیریم، درس بگیریم، قویتر شویم و سپرهای دفاعی خود را در مورد مشکلات قویتر کنیم و درست مثل شهری که آقای مهندس میگویند، ما هم احتیاج به یک قلعه و بارویی داریم که بدون منفذ باشد تا بتوانیم از بالای آن دیدهبانی بدهیم و حریمها و حرمتهای آن راحفظ کنیم و ببینیم هربار چهچیزی باعث شده که ما در سختی گیر کنیم و سعی کنیم از آن سختی عبور کنیم. همه ما یاد گرفتیم نفس ما چیزی است که ما واقعاً هستیم و آن چیزی است که شخصیت ما را میسازد. آموزش میبیند، رشد و تغییر میکند و برای حضورش نیاز دارد تا در هر مکانی با توجه به جنس آن مکان برای خودش یک شاسی انتخاب کند که آن شاسی در این جهان، جسم و این جسم، مادی و سازگار با محیط است. وقتی از این دنیا میرویم در جسمی قرار میگیریم که مطابق با فرکانس و جنس آن جهان ساخته شده و آن جهان بزرگتر و وسیع تر است و موجودات بیشتری در آن هستند، مثل اینکه ما در یک قلعه بزرگتری قرار گرفتهایم و دوباره کار ما ترمیم دیوارهای آن قلعه برای نگهبانی و محافظت از آن است. همینطور هفتکالبدی که ما داریم، بزرگتر میشوند و دنیای اطرافش و جنسیت آن متفاوت خواهد بود و هر بار سعی میکنیم یک حاکم بر آن شهر وجودی باشیم و طوری حکومت کنیم که مشرف به مسائل و مصائب اطرافش باشیم.
همسفر سیمین:
آقای مهندس در «سیدی بلد» فرمودند: تمام کارهای ما از روی الگوست و ما همهچیز را الگوبرداری میکنیم و از الگو نتیجه میگیریم. الگوی ما انسانها چیست؟ در قرآن اشاره شده که انسان در رنج آفریده شده و اینجا قرآن به ما الگو را نشان میدهد.
کار کبد ما انسانها چیست؟ کار آن تصفیه است. سمها را میگیرد و تصفیه انجام میدهد و کلاً دستگاه پاکسازی بدن است؛ پس کار سختی به عهده این عضو بدن است. میگوید: «خَلَقَ الْاِنسانَ فی کَبِد» یعنی خلق شد انسان در رنج و سختی. چرا؟ برای اینکه امتحان شود، آزمون بدهد و آموزش ببیند؛ ولی این رنج، کوتاهمدت است. آقای مهندس میفرمایند: من خودم چند سال پیش کجا بودم چه وضعیتی داشتم؟ الآن کجا هستم؟ پس آن رنج و سختی من الآن به ثمر نشست و الآن دارم نتیجه آن همه رنج را میبینم؛ پس وقتی سختیها بر سر ما فرود میآیند نباید غصهدار شویم و بگوییم چرا من؟ ما در هر نقطهای که قرار داشته باشیم، یا داریم آزمایش میشویم یا تقاص پس میدهیم که در حالت دوم، یعنی حتی اگر تقاص هم پس بدهیم، بازهم در آن آموزش و تجربه هست که باید یاد بگیریم؛ پس هر دو حالتش برای ما مفید و آموزش باارزشی است.
در قدیم کسی که به مکه میرفت حاجی یا به کربلا میرفت کربلایی میگفتند چرا؟ بهخاطر سختی و دوری راه و رنجی که در سفر متحمل میشدند و خطراتی که پشت سر میگذاشتند، مثل تشنگی، گرسنگی، وجود دزدها و راهزنها، خستگی و مشقتی که سفر داشت؛ ولی الآن در عرض سه ساعت به مکه میرسند و رنجی که در قدیم بود الآن نیست. برای هر چیزی که میخواهی به آن برسی؛ باید بهای آن را بدهی؛ اگر رنجی متحمل میشوی در عوض محکمتر، قویتر و باتجربهتر میشوی. در سختی راه باید با فکر و عقل، تفکر و اندیشه آن ظلمت و تاریکی را به نور و روشنایی تبدیل کنی. مشکلات ما مثل جنگ است و نباید برای مقابله با آن هراسی داشته باشیم؛ باید در دل خطر برویم و به آنها پشت نکنیم. هیچ رنجی بیخودی و بیحکمت نیست و حتماً نتیجه خوبی دارد مثلا: رنجی را که در ماه رمضان بهخاطر گرسنگی و تشنگی متحمل میشویم، در وقت افطار نتیجه آن را میبینیم و چهقدر آن غذا برای ما گواراست. سختی راه، سرزنش شدن، تحمل سختی و رنج هر کدام از لحاظ جسمی و روحی، ما را قویتر میکند؛ البته بعضی از رنجهای ما آدمها بیهوده است. ما باید از سختیها درس بگیریم تا کمتر دچار اشتباه بشویم. با چشمان بسته حرکت کردن باعث میشود که با موانع زیادی برخورد کنیم؛ همانطورکه میدانیم و همیشه در اول جلسات نیز به آن اشاره شده، دشمن ما جهل و نادانی ماست. باید بدانیم هیچوقت حقیقتی را پنهان نکنیم؛ چون ماه پشت ابر باقی نمیماند. وقتی شما جنسی را احتکار میکنید یا با تاریخ مصرف گذشته میفروشید، بالاخره یک روزی این کار برملا میشود.
همسفر فرحناز:
زندگی در هر زمانی پر از مشکلات و سختیهاست. با توجه به آیه قرآن: انسان در رنج و سختی آفریده شد. حال با این رنجها مثل تپهای از کوه متلاشی نشویم، غمگین نباشیم، تلاش و کوشش خودمان را بیشتر کنیم و در ادامه راه هم ناامید نباشیم. این رنجها برای صیقل دادن جسم و روح ماست و هیج رنجی بیخودی نیست؛ حتماً نتیجه خوبی برای رشد و پیشرفت ما دارد.
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
22