جلسه سوم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی امام قلی خان با استادی راهنما همسفر آرزو، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری راهنما همسفر مهسا با دستور جلسه«حرمت کنگره ۶۰، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» روز دوشنبه ۹ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۱۵ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد
حرمت کنگره۶۰، چرا رابطه مالی، کاری و فامیلی در کنگره ممنوع است، این دستور جلسه دو قسمت است؛ ولی پیرو و دنبالکننده هم هستند، در سال گذشته به یاد دارم که با دستور جلسه قضاوت و جهالت حضور داشتم و از تجربیات خود صحبت کردم و امسال هم همینطور هست که ما باید در مسیر تزکیه و پالایش باشیم و استاد امین میفرمایند: ما باید از تجربیات و شکستهایی که در زندگی داشتیم، پرده برداریم تا دیگران بتوانند از آن استفاده کنند و راهگشایی باشد، برای مسیر دیگران و فقط آن را برای خود نگه نداریم، شاید کسی با شنیدن تجربه من بتواند از آن مسیر اشتباه که در آن بودم، قدم نگذارد و در مسیر درست حرکت کند و من برای این دستور جلسه را برای خود جذب کردم که باید تجربه خود را بیان میکردم.
در مورد حرمت که جناب مهندس میفرمایند: حرمت از حریم میآید و هرچیزی یک حریم و ارزشی دارد، ما حالا در ماه محرم هستیم و محرم فقط در اسلام نیامده و در دوران جاهلیت هم بوده است که در این ماه یک سری کارها نباید، انجام داده میشد؛ مثلاً کشتار و خونریزی، غارت و چپاول در این ماه حرام بوده است و این یعنی برای این ماه یک حریمی را قائل بودند، حالا هم در ماه محرم خیلی از کارهای اشتباهی که انجام میشود، به حداقل میرسد و حتی در این ماه که ماه حرام است، اگر جرمی یا جنایتی انجام شود؛ باید دیه آن شخص دو برابر پرداخت شود و این به دلیل این است که انسانها در امنیت و آسایش باشند و اگر کار اشتباهی را انجام میدادند در این ماه حداقل رعایت حال دیگران را میکنند.
در خانواده نیز حرمت وجود دارد؛ یعنی اینکه هرکسی باید حرمت خانواده خود را حفظ کند؛ مثلاً زن و شوهر، فرزندان، خواهر و برادر که در کلام الله از محارم استفاده شده که نباید به همدیگر نزدیک شوند، در کنگره۶۰ هم با افرادی سر و کار داریم که جزو منفورترین و طرد شدهترین انسانهای روی کره زمین بودند که اگر کنگره پرونده آنها را قبول نمیکرد، جایی دیگر وجود نداشت که آنها را بپذیرد که آقای مهندس میفرمایند: از بیجان تولید جان نمودن است و احیا نمودن و یافتن که فراموش کردند و جاگذاشتند، مگر غیر از این است که مصرف کنندگان از جاماندگان بودند که به ظاهر راه میرفتند و نفس میکشیدند؛ اما هیچ احساسی در درون آنها وجود نداشت، پس در کنگره۶۰ از بیجان، جاندار میسازند؛ یعنی نفس احیا میکنند، در زمان خواندن حرمت میگوید: مکانی مقدس و امن میباشد و این امن بودن و قداست آن به این دلیل است که در آن احیای نفس میشود، آیا فقط عیسی بود که مردگان را زنده میکرد؟ آیا در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد؟ در کنگره۶۰ نفس احیا میشود، انسانهایی که در جاهلیت به سر میبردند به آبادی رسانده میشوند، پس واجب و ضروری است که حرمت چنین جایی نگه داشته شود.
به نظر من اصلیترین آموزشی که کنگره به یک تازه وارد میدهد همان رعایت حرمتها است، اگر بقیه آموزشها را کنار بگذاریم و به این حرمتها بپردازیم، خود دارای ۱۴ بند است که همه نوشتارها یکبار خوانده میشود؛ ولی حرمت دو بار خوانده میشود و این به دلیل اهمیت بالایی که دارد؛ یعنی کسانی که در بیرون از کنگره بودند و امنیت و آرامش نداشتند؛ ولی حالا که در این حریم امن قرار گرفتهاند، اگر این ۱۴ مورد را رعایت کنند، به آرامش نسبی میرسند.
به نظر من، به عنوان یک راهنما وقتی یک تازهوارد، وارد لژیون میشود، اصلیترین موضوعی که من باید به آن بپردازم و آن را آموزش دهم، قبل از آنکه بخواهم جهانبینی را به او آموزش دهم و هر مسئله دیگری را توضیح دهم؛ باید به او بگویم، آیا وقتی که حرمت را گوش کردی که در اولین بند آن که دروغ گفتن است، آیا تو که به اینجا آمدهای و قصد رهایی و به آرامش رسیدن را داری با راهنمای تازهواردین خود با صداقت برخورد کردی؟ اگر تو مصرف دخانیات داری آیا با راهنمای تازهواردین صحبت کردی که خود هم مصرف کننده هستی یا فقط آمدی که مشکل دیگری را حل کنی؟ پس این یعنی اینکه من صداقت داشتم که آقای مهندس میفرمایند: بزرگترین حیله صداقت است، اینکه من اصلاً موضوع را بگویم که آیا حال من هم بد است یا فقط حال مسافر من بد است.
در سیدی سختیها میگوید: راه آرامش و جنت که در کلمات و تعاریف هم بودند، برای اینکه من به آرامش برسم و به بهشت بیرون و درون برسم، من باید چه کاری انجام دهم؟ شرط آن پرهیزکاری است؛ یعنی دوری از ضدارزشها که ارزشها در حرمت به من گفته میشود که همان دروغ گفتن، سرزنش کردن، حرفهای ناشایست زدن، القاب ناپسند استفاده نکردن، آیا من به اینها عمل میکنم و به دنبال حال خوش هستم؟ یا عمل نمیکنم و به دنبال حال خوش هستم؟ در هستی هیچ چیزی را بدون بها به من نمیدهند؛ باید برای آن در مسیر صراط مستقیم باشم و این کاری بسیار سخت است، اینکه میگویند: صراط مستقیم راه آسان و راحتی نیست، بلکه راهی بسیار سخت است و پر از پیچ و خم است، پیچ و خم آن هم این است که به واسطه همان دو نیرویی که من در خود دارم و قدرت انتخاب دارم، ضدارزشها در راه من قرار میگیرد و من باید آنها را انتخاب کنم، آیا این حق انتخاب را برای خود قائل هستم یا آنقدر که میگویم: من به دنبال آرامش هستم به آن عمل میکنم؟ یا فکر میکنم این برای دیگران است، علم فقط دانستن نیست به علم عمل کردن علم است، اگر من فقط بدانم و به آن عمل نکنم، علم ارزشی ندارد، آیا وقتی میگویند: سرزنش نکنید، قضاوت نکنید، این فقط برای این است که به دیگران آموزش بدهم یا در درون خود به آن عمل میکنم، وقتی میگویند: بر تمام اعضا فرض است که حریم فوقالذکر را محترم بشمارند و بر مسئولین واجب است که اگر تخطی میبینند، گوشزد کنند، مسئول کیست؟ مسئول اول خود من هستم که قبل از اینکه بخواهم از دیگران ایراد بگیرم؛ باید اول ایراد و مشکل خود را درست کنم و خود را قضاوت و بررسی کنم بعد معلم دیگران شوم.
آقای مهندس میفرمایند: این شوخی نیست که این همه انسان را دور هم جمع کنیم، هرکسی این توانایی را ندارد؛ اما در کنگره زیر سایه و زیر پرچم حرمتها کسانی که لجوجترین و پنهان کارترین افراد جامعه بودند و کسانی بودند که توجیهات زیادی هم برای خانواده و هم برای خود میآوردند که ما حالا در بستر کنگره دور هم جمع کردیم، چطوری امکان دارد؟ خودمان فکر کنیم، من آنقدر در مسیر کنگره بودم که یک چیز عادی برای من شده است؛ اما افرادی که از بیرون میبینند، حیرت میکنند که چطوری این همه مصرفکننده حال خراب دور هم جمع شدند و این زیر سایه همین حرمتها هست که رعایت شده است.
در مبحث حرمت این است که بتوانیم صداقت را پیشه کنیم، آیا من که در لژیون سردار هستم، با تمام توانم به لژیون سردار آمدم؟ آیا نمیتوانستم بالاترین از این شرکت کنم؟ خودم باید با خودم صادق باشم، پس این حرمتها در لژیون سردار هم قابل اجرا هست، مثلاً سرزنش کردن که من میدانم فلانی وضعش خوبه میتواند کمک کند؛ ولی چرا نکرده است، در سرزنش کردن سه کلمه را خیلی به کار میبریم، چرا، نباید این کار را میکرد، من اگر جای او بودم این کار را نمیکردم، در سرزنش کردن مدام داری دیگران را قضاوت میکنی، تهدید میکنی، اینکه میآیی دیگران را قضاوت میکنی، خودت را قضاوت کن و بگو آیا من میتوانستم این کار را بکنم و نکردم.
موردی که برای خودم بود، این است که هدف وسیله را توجیه نمیکند، میدانیم که در لژیون سردار خیلی از گرهها باز میشود، خیلی از بیماریها درمان میشود؛ ولی آیا هدف وسیله را توجیه میکند که من با هروسیلهای این کار را انجام دهم، در حرمت گفته میشود که قرض گرفتن ممنوع است، من بیام از یک هملژیونی خودم قرض بگیرم که در لژیون سردار شرکت کنم، چند سال پیش یک عزیزی با من تماس گرفتند و گفتند که میخواهند قسط لژیون سردار را پرداخت کنند و از من درخواست کردند که من به ایشان قرض بدهم و من آن لحظه کمی فکر کردم و در جوابشان گفتم که من خودم هم با اقساط وارد لژیون سردار شدم؛ بنابراین پولی ندارم که به شما کمک کنم؛ ولی اگر هم داشتم، این کار را نمیکردم، گفت من این پول را به شما برمیگردانم و نیازی هم نیست کسی بفهمد و من به ایشان گفتم که اگر ما خدا را ناظر بر اعمال خود بدانیم، مهم نیست که دیگران بدانند یا ندانند، وقتی در کنگره میگوید این جزو حرمت هست، حتماً یک دلیلی برای آن دارد و تخطی از آن باعث شود که من و شما از گردباد سبز کنگره به بیرون پرتاب شویم، بنابراین همچین ظلمی را در حق خودم و خودت نمیکنم و این قدرت نه گفتن هست و من باید همیشه مفادی که بر روی آییننامه و حرمت گذاشته شده را رعایت کنم.
آنچه هست، نیست میشود و آنچه نیست، رنج ابدی است، در این مدت خیلی فکر کردیم که ما قرار است چه چیزی را با خودمان ببریم، من فکر کردم ما این همه برای زندگی خود تلاش کردیم و الان فقط با یک کولهپشتی میتوانیم بیرون برویم که فقط ضروریات با خودمان میبریم، بنابراین فکر کنیم چه توشهای را میتوانیم در جهان دیگر با خودمان ببریم و مادیات را قطعاً نمیتوانیم با خود ببریم و باید آنها را تبدیل کنیم.
.jpg)
.jpg)
.jpg)

تایپ: همسفر فرح رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون ۱)
عکاس: همسفر نازنین رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون ۱۱)
ویراستاری و ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ۹) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امام قلی خان
- تعداد بازدید از این مطلب :
176