English Version
This Site Is Available In English

بنای کنگره بر مبنای محبت است

بنای کنگره بر مبنای محبت است

جلسه دوم از دوره چهلم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی عمان‌ سامانی شهرکرد به استادی راهنما همسفر مرضیه، نگهبانی همسفر سیمین و دبیری همسفر زهرا با دستورجلسه «حرمت کنگره۶۰، چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» در روز یکشنبه ۸ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

از خداوند متشکرم که فرصت داد تا دوباره ما دورهم جمع شویم؛ از دیدن همه‌ شما خوشحالم چون دو هفته نتوانسته بودیم همدیگر را ببینیم، دوست داشتم از در کنگره پرواز کنم و به داخل بیایم تا شما را ببینم. راجع به این دو هفته که گذشت صحبت کوچکی کنم و بعد می‌روم سراغ دستور جلسه. ما واقعاً این‌جا می‌فهمیم که آموزش‌های کنگره در شرایط سخت چه‌قدر به داد ما می‌رسند و چه‌قدر به ما کمک می‌کنند؛ شاید خیلی‌ها حالشان خوب نبود، استرس واضطراب داشتند، در سی‌دی «بلد» آقای مهندس به ما یاد دادند ‌که در زمین جنگ و بیماری است و آدم‌ها دراین بلا‌ها ومسائل عیارو آرامششان مشخص می‌شود و ایمانشان محک خورده می‌شود. ما همه را از آموزش‌های کنگره داریم و خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه قرار گرفتم و در حال آموزش گرفتن هستم.

در مورد حرمت‌های کنگره۶۰، آقای مهندس کنگره ۶0 را در ۳۰ شهریور ۱۳۷۸ بنیان‌گذاری کردند و خود آقای مهندس می‌دانستند که چه کار سخت و چه مسئولیت سنگینی برعهده شان قرار گرفته است، چون قرار بود یک سری مصرف‌ کننده را دور هم جمع کنند و به آن‌ها آموزش دهند، هر کدام از مصرف‌کننده‌ها ممکن است یک خانواده، یک فامیل یا یک شهر را به هم ریخته باشند؛ آقای مهندس چطور می‌توانستند این‌ها را کنار همدیگر طوری قرار دهند تا آموزش بگیرند و مشکلی درست نکنند.

آقای مهندس این افراد را بسیار منظم در کنار هم قرار دادند ونظم کنگره از خیلی جاهای دیگر هم بهتر و مرتب‌تر است؛ سر وقت می‌آیند و می‌روند که آن‌ هم با تنظیم حرمت‌های محکم و استوار، مشخص است. کسی که وارد کنگره می‌شود و یک پیمانی را می‌بندد؛ یعنی پیمان را بسته است  کسی به زور وارد کنگره نشده است که حتماً باید به کنگره بیایید، وقتی‌که به کنگره آمدیم و قوانین کنگره را پذیرفتیم خواه ناخواه باید قوانینش را هم بپذیریم و رعایت  کنیم.

وقتی یک رهجو پیمانی را با راهنمایش و کنگره می‌بندد این یعنی، من شرایط را پذیرفتم؛ وقتی شرایط پذیرفته می‌شود، سر آن چک و چانه نداریم، یعنی باید هر چیزی می گویند رعایت کنیم، به‌موقع بیاییم قبل از شروع جلسه در شعبه حضور داشته باشیم، سی ‌دی بنویسیم، نگوییم چرا باید سی‌دی بنویسیم، من کار دارم برایم مشکل است؛ نمی‌توانم این جزء قوانین این‌جا است که باید سی‌دی بنویسم هر کسی که نمی‌خو‌اهد سی‌دی بنویسد، نمی‌تواند در کنگره حضور داشته باشد، نباید از اول پیمان می‌بست، یا یک صندلی را اشغال می‌کرد.

کسی که حرمت‌ها را قبول دارد و وارد کنگره می‌شود، با دیگران نباید داد و ستد داشته‌ باشد که آن‌هم دلیل دلیل دارد. آقای مهندس در سی‌دی «دشمن» فرمودند: حتی ما با برادر یا خواهر خودمان هم که وارد رابطه مالی می‌شویم؛ ممکن است رابطه و شراکتمان و هم برادریمان از دست برود، پس ما اگر بخواهیم در کنگره وارد شویم، نباید با افراد کنگره، رابطه مالی برقرار کنیم، تلفن از همدیگر بگیریم زیرا ما به جای این‌که از راهنما کمک بخواهیم، زنگ می‌زنیم از یک رهجوی لژیون دیگر کمک می‌خواهیم، حسمان بد می‌شود، شاید آن راهنمایی که می‌کند، راهنمایی درستی نباشد، مثلا می‌گوید: من با مسافرم فلان رفتار را کردم درست شد ولی این رفتار واقعا درست نباشد و زندگی‌اش و سفر مسافرش دچار مشکل شود، پس این حرمت‌ها همه برای خودمان است که باید رعایت کنیم، اگر می‌خواهیم که سفر خوبی داشته باشیم.

یک اشاره هم می‌کنم به سی‌دی «آفت» آقای امین می‌فرمایند: هر درختی که میوه دارد، آفت هم در آن وجود دارد. کنگره مثل یک ساختمان است و افراد داخل کنگره اجزای این ساختمان هستند ورابطه‌ها مثل سیمان و اتصالات ساختمان هستند. اگر شخصی در کنگره، قوی نشود مثل آجر پوسیده وآهن زنگ زده می‌شود. وقتی راهنما می‌گوید: سی‌دی بنویس، این مطلب را امروز می‌خواهیم کار کنیم، لژیون مجازی است؛ به‌خاطر این است که آن رهجو قوی شود وآجر پخته و محکمی شود، اتصالات هم همین حرمت‌ها هستند که وقتی سیمان نباشد، هرچه آجر هم قوی باشد، این ساختمان فرو خواهد ریخت. حرمت احترام به مرزبان، ایجنت و جایگاه راهنما، این‌ها همه سیمان‌های ساختمان کنگره هستند.

در کل حرمت یعنی، حریم و حدود. یعنی این‌که مرز و حدود خودمان را بدانیم و با کارهایمان به دیگران آسیب نرسانیم؛ وقتی به ما می‌گویند که نباید با راهنمای مسافرمان در ارتباط باشیم، چرا می‌گویند؟ چون بنای کنگره بر مبنای محبت است وچیزی بین ما نیست غیر از بند محبت، یک راهنما و رهجو ارتباطشان از طریق محبت است؛ وقتی من می‌روم به راهنمای مسافرم از مسافرم شکایت می‌کنم، یعنی آن بند محبت را پاره می‌کنم و چیزی باقی نمی‌گذارم که به وسیله آن راهنما بتواند به رهجویش تسلط داشته باشد؛ پس این حرمت‌ها فقط برای خودمان و رهایی مسافرمان و رسیدن به حال خوش است.

مرزبانان کشیک: همسفر زری و مسافر حمید
تایپیست‌ها: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) و همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
ویراستار: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) دبیر سایت
ارسال: همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان‌سامانی شهرکرد

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .