English Version
This Site Is Available In English

تنها جایی که خودم خدمت مالی را قبول دارم کنگره ۶۰ است

تنها جایی که خودم خدمت مالی را قبول دارم کنگره ۶۰ است

کنگره ۶۰ برای ما فقط یک مسیر نبود؛ اینجا، خاکی حاصلخیز بود که در آن ریشه زدیم، جوانه زدیم و به شکوفه نشستیم. اما هیچ باغی، تنها با رویش اولیه زنده نمی‌ماند. برای آنکه این سرسبزی پایدار بماند، نیاز به مراقبت دارد، نیاز به آبیاری، نیاز به دستانی که از آن نگهبانی کنند. 

در راستای برگزاری لژیون سردار در نمایندگی شفا، با یکی از خدمتگزاران و عضو لژیون سردار، مصاحبه های انجام دادیم که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم. 

لطفاً خودتان را معرفی نمایید؛ 
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر، تخریب بیش از 25 سال، آنتی‌ایکس‌های مصرفی تریاک و شیره، آخرین آنتی‌ایکس مصرفی3.5 گرم شیره خوردنی و کشیدنی، مدت سفر 10 ماه و 17 روز، روش درمان دی‌اس‌تی، داروی درمان شربت اوتی، راهنمای درمان مسافر مجتبی لژیون 14 نمایندگی شفا، ورزش در کنگره والیبال، به لطف خدا و دوستان پر مهر جناب آقای مهندس 10 ماه و 28 روز که آزاد و رها هستم. 

نحوه آشنایی شما با کنگره چطور بود؟
نحوه‌ی آشنایی من با کنگره و این «قطعه‌ای از بهشت» از طریق یکی از دوستانم بود که خودش مصرف‌کننده بود و با اینجا آشنا شده بود. او به من پیشنهاد داد و من هم پیشنهادش را قبول کردم. در نهایت با کنگره ۶۰ و این قطعه از بهشت آشنا شدم و الان هم در خدمت کنگره هستم.

به چه دلیلی تصمیم گرفتین وارد کنگره بشوید؟
برای هر مصرف‌کننده‌ای در نهایت خوشی و سرحالی که در روزها و ماه‌های اول مصرف مواد وجود دارد یک روز به اتمام می‌رسد و به مرور زمان طبیعی می‌شود. اما متأسفانه، چون به قول قدیمی‌ها «این دیگه افسار ما را می‌گیرد» و هر جا که بخواهد ما را می‌برد، من از این موقعیت و وضعیت خسته شده بودم. خدا خواست و جرقه‌ی ترک کردن را در ذهنم زد. به لطف خدا و کمک کنگره توانستم این غول بی‌شاخ و دم اعتیاد را کنار بگذارم و از تاریکی خارج شوم.

واقعاً این را می‌گویم که زحمات استاد، دوستان و همه کسانی که بدون منت خدمت می‌کنند و با شوق فراوان در خدمت دیگران هستند، باعث می‌شود آدم‌هایی که قبل از من در تاریکی بودند، به لطف خدا از تاریکی بیرون بیایند. موقعیت من هم به موقعیتی تبدیل شده بود که خسته‌کننده شده بود. بالاخره همه‌ی ما مصرف‌کننده‌ایم و می‌فهمید که منظورم چیست. شاید یک شخص عادی متوجه نشود و فکر کند که یک مصرف‌کننده فقط برای خوشی مصرف می‌کند. مهندس هم در سی‌دی‌ها می‌گوید که آدم‌های عادی فکر می‌کنند مصرف‌کننده فقط برای خوشی و بی‌خیالی این کار را می‌کند؛ در حالی که وقتی پیمانه‌ات پر شود، دیگر نگاه نمی‌کند تو کی هستی، محمد هستی یا نه.

واقعا اگر وقتش نرسد، باید برسد. من خودم ۲۵ سال تخریب داشتم و این ۲۵ سال را پای این اعتیاد گذاشتم، اما هیچ عایدی برایم نداشتم. با این حال، خوشحالم که معتاد شدم چون این اعتیاد برای من چیزی جز آشنا شدن با کنگره ۶۰ چیزی نداشت.

آیا روش‌هایی دیگر را برای رهایی از اعتیاد را تست کردید، فرق آنها با روش دی‌اس‌تی در کنگره۶۰ چیست؟
نه، من هیچ‌گونه ترک نکرده بودم و هر کسی که به من پیشنهاد می‌داد «بیا ترک کن»، قبول نمی‌کردم. اکثراً کنگره را نمی‌شناختند و آن‌هایی که دور و بر من بودند، اکثراً می‌گفتند «بیا با قرص کنار بگذار، راحت می‌شوی» یا «کمپ برو». من می‌گفتم: «نه آقا، من این‌کاره نیستم. تا وقتی که تو گور می‌روم، این سیم و سنجاق باید همراه من باشد و دارم با آن حال می‌کنم و هیچ مشکلی هم ندارم.»

به همین دلیل هیچ‌وقت تصمیم به ترک نداشتم، ولی می‌دانستم که موقعیت و وقتش باید برسد؛ مخصوصاً زمان مناسب باید برسد تا بتوانم ترک کنم. دلیل من برای ترک کردن، خستگی و فشارهای عصبی و خسته شدن از مواد بود.

در مورد سفر اول اگر خاطره آموزنده‌ای دارین بیان بفرمایید.
سفر اول بهترین دوران زندگی من بود. به نظر من، بهترین دوران زندگی یک مرد، یکی دوران سربازی است و یکی دوران عقد. برای من یک دوران دیگر هم اضافه شد به نام «سفر اول». حالا خدمتتان توضیح می‌دهم.

در دوران سربازی، تنها استرسی که داشتی این بود که در شهر خودت باشی؛ اینکه امشب نگهبان نگذارند یا اینکه روز تعطیل نیایی پادگان و در خانه بمانی. فقط این مسائل در ذهنت بود و استرس دیگری نداشتی.

یکی از بهترین دوران زندگی، دوران عقد است؛ چون نه بچه‌ای هست و نه مشکل جدی. مشکلات هست ولی چون دوران قشنگی است، در تمام زندگی عشق و محبت جریان دارد و نیروی آن بیشتر است.

برای من، سفر اولم دقیقاً مثل دوران عقد بود. من در سفر اول خیلی چیزها یاد گرفتم، ولی صادقانه بگویم گاهی آن چیزهایی که یاد گرفتم را فراموش می‌کنم. اما در نهایت از صد به خودم نمره ۴۰ یا ۵۰ می‌دهم که باز هم خیلی خوب است، چون من خودم را می‌شناختم؛ می‌دانستم آن محمد کی بود و این محمد کی است.

در نهایت، سفر اول بهترین سفر است چون حال و هوای دیگری دارد و باید با آن حال کنی. فعال کردن آن هم به این صورت است: وقتی اول وارد لژیون می‌شوی، استاد اولین بار که مرا دید، گفت «آقا جون باید سرت را با سر من عوض کنی». من هم دیدگاهم فرق می‌کرد؛ فکر می‌کردم باید در سختی دنیا را بکشم، ولی وقتی یک نفر با محبت و همدلی چیزی را به تو می‌گوید، بهتر متوجه می‌شوی.

راهنمای درمانم هم دقیقاً همین را به من گفت: «یک سال سرت را به آن طرف بینداز و سر من را به جای سر خودت بگذار.» من همانجا گفتم «چشم». سه-چهار ماه در لژیون دبیر آقا مجتبی بودم، روزهای بسیار خوبی بود و همیشه به ذوق آمدن به کنگره بودم.

راهنما همیشه می‌گفت: «ساعت ۷ صبح باید دارویتان را بخورید. یک دقیقه به ۷، هفت نمی‌شود؛ هفت و یک دقیقه هم هفت نمی‌شود.» و ما راس ساعت ۷ اعلام حضور می‌کردیم و دارویمان را مصرف می‌کردیم. روزهای خیلی خوبی بود.

اگر یک سفر اولی یا یک تازه‌وارد متوجه شود، ان‌شاءالله من از ته دل می‌خواهم که همه متوجه شوند که اینجا بهترین جا است تا بتوانند این غول بی‌شاخ و دم را کنار بگذارند

تا کنون در چه جایگاه‌هایی خدمت کرده‌اید؟
من به لطف خداوند دو سال در ماه مبارک رمضان، کمک آشپز بودم با عباس آقا و امیر آقا در آشپزخانه دوران بسیار خوبی داشتیم. یک سال هم که آقای جواد سجادی ایجنت بودند، سال بسیار خوبی بود. الان هم در بخش اوتی مشغول خدمت هستم و شاکر خداوند هستم که توانستم حداقل در تکه‌ای کوچک از این بهشت خدمت کنم.

از خدمت کردن بسیار خوشنود و راضی هستم. ان‌شاءالله همه رهجوها و تمام مسافران سفر اول و سفر دوم جایگاه خدمتی خودشان را پیدا کنند و به دست بیاورند. چون اگر به فکر خدمت کردن در کنگره باشی، جایگاه خودش شخص را انتخاب می‌کند و می‌تواند خدمت کند.

چطور شد تصمیم گرفتین عضو لژیون سردار بشوید؟
اولین جایی که دارم خدمت مالی می‌کنم و تنها جایی که قبول دارم کمک مالی کنم، کنگره است. در دوران دبیرستان یا محل کار، وقتی گاهی اوقات درخواست کمک مالی می‌کردند، من هرگز کمک نمی‌کردم. چون همیشه این سؤال در ذهنم بود که «آیا این پول من کجا می‌رود؟ کجا نمی‌رود؟ چی هست و چی نیست؟» این فکرها به خاطر خساست نبود، بلکه دلم راضی نمی‌شد.

تنها جایی که خودم خدمت مالی را قبول دارم، کنگره ۶۰ است؛ چون واقعاً ثبت شده و با سند برابر است. همه به وضوح می‌بینیم که اینجا تنها جایی است که نه پول به جیب کسی می‌رود، حتی خود آقای مهندس، و نه هدر می‌رود. در نهایت بخشنده بودن را به ما یاد دادند.

استاد امین هم در یکی از سی‌دی‌هایش می‌گوید که ما باید بخشی از درآمد روزانه‌مان، مثلاً ۱۰ یا ۲۰ درصد را برای کسانی بگذاریم که می‌خواهند چراغی را روشن کنند و کمک کنند. بهترین جا هم به لطف خداوند همین کنگره است.

من به خاطر این‌که این لیاقت را داشتم و توانستم عضو لژیون سردار شوم، بسیار خوشحالم. لژیون سردار من را انتخاب کرد و همان‌طور که من، دیگر عزیزان هم که عضو لژیون سردار هستند، انتخاب شده‌اند؛ چون بخشندگی یکی از صفات خداوند است و از طریق کسانی که به انسان آموزش می‌دهند، آموزش داده شده است.

در نهایت، بسیار خوشحال و راضی هستم که توانستم عضو لژیون سردار باشم و کنگره ۶۰ این لیاقت را به من داد. ان‌شاءالله این خدمت مالی کوچک در سال‌های آینده هم ادامه داشته باشد.

اگر مطلبی به نظرتان هست که آموزنده باشد بیان بفرمائید.
من در جایگاهی نیستم که مطلب آموزنده‌ای بگویم، چون اساتید و پیشکسوتان حتماً در لژیون‌ها و کارگاه‌های آموزشی مطالب ارزشمندی ارائه می‌کنند. ولی چون از من سؤال شد، پاسخ می‌دهم.

تنها چیزی که خودم واقعاً فهمیدم، چون ما به صداقت همدیگر نیاز داریم، این است که کسی که موفق می‌شود این غول بی‌شاخ و دم اعتیاد را کنار بگذارد، مخصوصاً تازه‌واردها باید این نکات را رعایت کنند:

اولاً، فرمان راهنما را اجرا کنند. مثلاً اگر راهنما می‌گوید «ماست سیاه است»، باید قبول کنند. رمز پیروزی همین است: اجرای بی‌چون و چرای فرمان راهنما. زمان دقیق استفاده از دارو خیلی مهم است. اگر بگویند ساعت ۷ صبح، دقیقاً ساعت ۷ صبح باشد؛ دو بعد از ظهر، دقیقاً دو بعد از ظهر؛ نه اینکه ساعت را تغییر دهی یا اهمیتی ندهی. باید فرمان راهنما را دقیق و کامل انجام بدهی.

مطلب دوم، نوشتن سی‌دی‌ها بسیار مهم است. حتی همان زمانی که مواد مصرف می‌کردی، بهتر است سی‌دی بنویسی. مثلاً اگر قبلاً دو یا پنج ساعت زمان برای آن می‌گذاشتی، حالا این کار بهترین فرصت برای رهجو و کسی است که سفر می‌کند.

سوم،  نظم و انضباط هم بسیار اهمیت دارد. هنگام سفر، تمام تلاشم را می‌کردم که سر دقیقه دارویم را مصرف کنم. آقا مجتبی به ما می‌گفت اگر این کار را درست انجام بدهید، مثل مگی است که با حرکت شانه از روی سر کنار می‌رود؛ اعتیادت را درمان می‌کنی.

واقعاً هم همین‌طور است: نظم و انضباط، اجرای فرمان راهنما و نوشتن سی‌دی‌ها را درست انجام بدهی، به معنای واقعی مثل کنار زدن یک مگس از روی شانه‌ات اعتیادت را درمان می‌کنی. نه درد داری، نه خماری، حتی در سقوط آزاد فقط یک شب مشکل است و تایم خواب به هم می‌ریزد، چون مدت‌های زیادی مواد مصرف کرده‌ای، اما بقیه‌اش هیچ مشکلی ندارد. 

مرزبان خبری مسافر علی اصغر
مصاحبه کننده مسافر علیرضا ل۷
تایپ مسافر ابراهیم ل۱۹
تنظیم و ارسال مسافر مهدی ل۷

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .