فکر میکنم وادیای که بیشترین تأثیر درونی و تا حد زیادی بیرونی را روی من گذاشت، وادی چهارم بود. در وادی چهارم، «در مسائل حیاتی مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن». من یاد گرفتم بدون داشتن احساس بد، مسئولیت زندگی و کارهایم را بپذیرم. چون بهخاطر شرایط زندگی و تکفرزند بودن، تا سن نوجوانی اصلاً مسئولیتپذیری را بلد نبودم و دقیقاً همیشه از زمین و زمان، بهخصوص خانوادهام شاکی و ناراحت بودم. اما با پذیرفتن اینکه هر کسی مسئولیت خود را بر عهده دارد و من هم از این موضوع مستثنا نیستم، هم آرامش درونیام بیشتر شد و هم ارتباطم با مادرم بهتر شد.
در وادی چهارم، مرز بین مسئولیت خودم، خداوند و دیگران را آموختم و یاد گرفتم بدون حرکت من در صراط مستقیم، هیچ دعا و شانسی برایم رقم نمیخورد.
با پذیرش مسئولیت حیات خود، در واقع مسئولیت خواستههای نفس خودم را به عهده گرفتهام؛ و چه معقول باشند و چه نامعقول، خود را مسئول میدانم و فکر میکنم اینگونه هم اعتمادبهنفس بیشتری دارم و هم چون بهنوعی فرمانبرداری کردهام، خداوند به من کمک میکند.
نویسنده: همسفر عسل رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
115