جلسه چهاردهم از دوره ششم لژیون ماهشهر، به استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر کریم با دستور جلسه « وادی چهارم و تاثیر آن روی من » جمعه ۶ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۸:۰۰ در پارک فردوس ماهشهر آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر. در مورد دستور جلسه، درباره وادی چهارم و تأثیر آن روی من صحبت میکنم. من باید از طرف خودم حرف بزنم. هرکدام از وادیها کلیدی برای راهی جدید است. با هر وادی میتوان صدها مشکل را حل کرد. اصلاً اسمی از اعتیاد در کتاب عشق نیامده؛ وادیها درباره عشق و رسیدن به خودِ حقیقی است. چهار وادی اول خط فکر ما را مشخص میکند:
وادی یک میگوید: «با تفکر هر کاری را انجام بده و درباره آن فکر کن.» وادی دوم میگوید: «بیهوده به دنیا نیامدایم؛ همه موجودات برای یک مأموریت به دنیا آمدهاند: آموزش گرفتن و خدمت کردن. وادی سوم به ما یاد میدهد که مسئولیت تمام کارهایمان را بپذیریم.
وادی چهارم تأثیر عمیقی روی من گذاشت. من قبلاً خدا را مثل غول چراغ جادو میدیدم؛ مثلاً در موقع امتحانات صد صلوات میفرستادم تا قبول شوم، اما وقتی نتیجه نمیگرفتم، میگفتم: «این همه نذر و نیاز چه فایدهای داشت؟» تا اینکه فهمیدم اگر تلاش نکنم و درس نخوانم، خدا کمکی به من نخواهد کرد. خداوند هیچگاه بدِ بندگانش را نمیخواهد. «اگر در مسیر درست قرار بگیری، از ریگِ کف اقیانوس تا فرشتههای آسمان به کمکت میآیند.» من این را کاملاً حس کردم.
در سیدی «صبر و استقامت» گفته میشود: «هرچه از خدا فاصله بگیریم، بیشتر در تاریکی فرو میرویم.» باید بدانم که نمیتوانم مسئولیت خودم را به خدا واگذار کنم. نمیشود بگویم: «خدایا، من را خوب کن!» اما به جلسه نروم یا سیدی ننویسم. پس خدا چطور میتواند به من کمک کند؟

در وادیها کلماتی بود که من نمیشناختم، مثل «نفس». وادی چهارم میگوید: «نفس چیزی است که موجودیت انسان را در ظاهر و باطن تعیین میکند و نشانه آن خواسته است.»
«آخرین مرحله نفس حیوانات، اولین مرحله نفس انسان است؛ یعنی نفس اماره.» مثلا وقتی گاو سبزی میبیند، بدون پرسیدن آن را میخورد، چون فقط میخواهد سیر شود. اما چطور میشود که شخص به جایی میرسد که باید به هر قیمتی مواد تهیه کند؟ من در مصرف مواد به نفس اماره رسیده بودم.
همیشه از خودم میپرسیدم: «چطور مصرفکننده مواد شدم؟» یازده سال از عمرم در اعتیاد گذشت. ورزشکار بودم و به دانشگاه میرفتم، اما وقتی گفتم: «من مثل فلانی نمیشوم!» کارهایی کردم که او هم نکرده بود. وقتی در مسیر درست باشم، نگاه خدا همراه من است، اما اگر «منمنم» کنم، هستی مرا نابود خواهد کرد. باید بفهمم که بدون کمک خدا از اعتیاد خارج نمیشوم، اما نمیتوانم مسئولیتم را به او واگذار کنم.
آقای مهندس بعد از قرنها راه درست درمان اعتیاد را پیدا کردهاند. دوستانی که از راه دور میآیند، اگر ادامه دهند، حتماً به رهایی میرسند و زندگیشان تغییر میکند. اما اگر دست از تلاش بردارند، هستی همه چیز را از آنها میگیرد. حتماً وادیها را گوش کنید و سیدیها را بنویسید.
گروه سایت نمایندگی ماهشهر
تایپ مطلب: مسافر علی، مسافر مصطفی، مسافر محمود لژیون ماهشهر
ویرایش مطلب: مسافر فضیل لژیون ماهشهر
ارسال مطلب: مسافر محمد صادق
- تعداد بازدید از این مطلب :
137