به نظر شما به چه علت جناب مهندس، مسیر درمان اعتیاد را به سفر از سرمای زیر صفر درجه تشبیه کردهاند؟
آقای مهندس برای درک بهتر مصرفکنندگان، اعتیاد را به سرما تشبیه کردهاند، زیرا در وجود مصرفکنندگان هیچ گرما و انرژی وجود ندارد و این سرما حس و حرکت را از آنها گرفته است و آنها را به انسانهایی تبدیل کرده که هیچ حس و درکی ندارند.
کدام بخش یا جمله از کتاب ۶۰ درجه بیشترین تأثیر را بر مسیر شما گذاشت و چرا؟
زمانی که من با حالِ خراب و پر از افکار منفی وارد کنگره شدم به نظرم هر کلمه و جمله کتاب برایم تاثیرگذار بود و با هر کلمه احساس میکردم که خودم با خودم صحبت میکنم، گویی همه چیز برایم آشنا بود و در حال زندگی با کلمات کتاب بودم اما اینبار بر رویِ صفحات کاغذ.
اگر بخواهید یک پیام کلیدی از این کتاب به همسفران تازهوارد بدهید، چه خواهید گفت؟
در این کتاب پیامهای پر مفهومی دیده میشود که هر کدام پر از امید و حرکت است، اما من به همسفران تازه وارد میگویم که «لنگر کشتی را بکشید» زیرا سراسر امید و حرکت است.
چه چیزی باعث شد که تصمیم بگیرید وارد مسیر راهنمایی شوید و این جایگاه را بپذیرید؟
راهنمایی جایگاه مقدسی است و زمانی که شخص وارد کنگره۶۰ میشود و تازه وارد است با دیدنِ شال نارنجی آرامشی درونش ایجاد میشود و احساس میکند مسیری را طی خواهد کرد که همان مسیر آرامش و درمان است. راهنمایی جایگاهی است پر از آموزش و خدمتی مقدس. هدف اولم خدمت کردن و هدف دومم اینکه گرههای درون خود را بیابم و باز کنم. استاد امین میفرمایند باید دیکته نوشته شود تا بتوانی غلطهایت را پیدا کنی.
به عنوان یک راهنما، بزرگترین مسئولیت یا رسالت خودتان را در برابر رهجوها چه میدانید؟
انسان در هر مسئولیت و کاری به نظر من باید انسانی بودن و انسانی زیستن را بیاموزد. در کنگره۶۰ هم خدارو شکر علم درست و انسانی زیستن به من آموزش داده شد و توانستم از جهنمی که برای خودم و با افکار و اندیشهام درست کرده بودم فاصله بگیرم و زندگی را تبدیل به بهشت کنم و امیدوارم که بتوانم این رسالت را به درستی انتقال بدهم، حتی شده به یک نفر.
خدمت در جایگاه راهنمایی چه تأثیری بر رشد شخصی و تعادل شما داشته است؟
گمان میکنم بزرگترین تاثیر بر روی من همان باز شدن گرههای وجودیام است، اینکه با هر مشکل رهجو دنبال گرهای در وجود خودم باشم و بتوانم آن را حل کنم، که هر آنچه هست در درونم است و در بیرون چیزی نیست.
آیا تا به حال تجربهای خاص با یکی از رهجوها داشتهاید که نگاهتان به خدمت را عمیقتر کرده باشد؟
من شنیده بودم که راهنما هر آنچه که میگویید باید با تمام وجودش آن را حس و عمل نماید، اولین رهجوی من کسی بود که مسافرش سفرش را خراب کرده بود و انگار که من برابر خودم نشسته بودم و تمام اتفاقهایی که برای خودم افتاده بود گویی که از ابتدا دوره میکردم و این بسیار تا بسیار برایم هم عجیب و هم قشنگ بود.
همسفر بودن در ابتدا برای شما چطور تعریف میشد و امروز چه معنای متفاوتی پیدا کرده است؟
در ابتدا فقط به معنای همراهی کردن و همراه بودن با مسافرم، با خود میگفتم، کاش هرچه زودتر این ده ماه تمام شود، اما امروز میگوییم همسفر بودن یعنی عشق و دوست داشتن واقعی بدون هیچ چشم داشتی.
اگر همسفری از شما بپرسد «چطور امیدم را حفظ کنم؟»، چه پاسخی میدهید؟
من به عنوانِ کسی که هشت سال در کنگره۶۰ هستم میگوییم که ابتدا امیدمان به خدا باشد، خدایی که کنگره را در مسیر زندگیمان قرار داده حتما بیحکمت نیست و اینکه دست از آموزش برنداریم و در هر حالی سیدیها را گوش کنیم و اجرایی نماییم که حتما به حال خوش و آرامش دست میابیم.
چه پیامی برای همسفرانی دارید که در آغاز راه هستند و هنوز مسیر برایشان مبهم است؟
من به تازه واردین و همسفران سفر اول میگوییم که حتما فرمانبردار خوبی باشند و سرشان را با سر راهنما عوض کنن، به حرمتهای کنگره۶۰ احترام بگذارند و آموزش هارا کاربردی کنند. قرار نیست که از ابتدا تا انتهای یک سیدی را اجرایی کنیم، من همیشه میگوییم اگر از هر سیدی فقط یک کلمه را اجرایی و کاربردی کنیم، کار بسیار بزرگی را انجام دادهایم.
آیا در مسیر آموزش راهنمایی، از مفاهیم کتاب ۶۰ درجه برای درک بهتر جهانبینی استفاده کردید؟ چطور؟
کتاب ۶۰ درجه در کل علوم در کنگره۶۰ است، این کتاب مخصوصِ بیماری اعتیاد نیست بلکه روش درست زندگی کردن را به ما میآموزد، که از خودشناسی آغاز کنیم و به خداشناسی برسیم و به آرامی مشکلات را حل کنیم و باور کنیم هر آنچه وجود دارد عشق و محبت است و غیر از این هیچ نیست.
مسئول مصاحبه: همسفر رخسانه، رهجوی راهنما همسفر فاطیما(لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته ، رهجوی راهنما همسفر فاطیما(لژیون هشتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
63