انسان دارای دو چهره است؛ صور آشکار و صور پنهان. به طور کلی انسان یک موجود ناشناخته است و ما خیال میکنیم که انسان را میشناسیم در صورتی که شاید ۱ تا ۲ درصد آن را بشناسیم. ما حتی در مورد فیزیولوژی انسان مطلب چندانی نمیدانیم و هنوز ریشه بیماریها را نمیدانیم و فقط آنها را در یک وضعیت ثابتی نگه میداریم؛ انسان ۷۰ سال است که در علوم پزشکی به موفقیت چندانی نائل نشده است، حتی بیماریها بیشتر هم شدهاند و یکی از علتهای آن، تغییر تغذیه انسان میباشد؛ چون به مواد خوراکی، مواد افزودنی اضافه شده است و ما از خوردن غذاهای طبیعی فاصله گرفتیم. همه اینها صور آشکار انسان است که حتی از جزئیات آن نیز خبری نداریم.
در کره زمین، تمام قدرت در دست انسان است. بین انسان و حیوان فاصله بسیار زیادی وجود دارد. در گذشته گفته میشد که انسان، حیوان ناطق است که به اعتقاد آقای مهندس دژاکام این سخن غلطی است؛ چون تمام حیوانات ناطق هستند ولی ما صدای آنها را نمیشنویم و تشخیص نمیدهیم. انسان دارای یک پیشینه و فطرت است و این فطرت، آن چیزی است که در طول میلیونها سال طول کشیده است تا ساخته شده است و تغییر در آن فطرت، کار بسیار دشواری است؛ در مورد صور پنهان انسان، که همان ذات و فطرت او است هیچ نمیدانیم و مجهول است. این خیلی سادهلوحانه است که تصور کنیم همه چیز انسانها با همدیگر برابر است. جسم ما مانند یک ماشین است؛ صور پنهان ما راننده این ماشین میباشد. همانگونه که در درون ما قدرتهای پنهانی، همان مثلث نفس واحده، وجود دارد؛ نگهبانانی هم در درون ما قرار داده شده است که میتوانند ما را به طرف خوبی یا بدی هدایت کنند. این دو نیرو با انسان ادامه دارند تا زمانی که انسان به تکامل برسد.
موضوع بعدی پنهانکاری انسانها است که خیلی مسئله مهمی است. بعضی از ما صور آشکار و پنهانمان با هم تفاوت دارد؛ یعنی در ظاهر یک رفتار از خودمان نشان میدهیم و در درون هم به گونهای دیگر هستیم. برای مثال مغازهداری که احتکار میکند، گرانفروشی انجام میدهد، قسم دروغ میخورد و هزاران گناه مرتکب میشود ولی در وقت نماز، در صف اول نماز جماعت میایستد و نماز میخواند؛ همیشه همین صور پنهان، انسانها را گمراه میکند. در مسئله اعتیاد هم صور آشکار و پنهان داریم و در این زمینه همه به صور آشکار اعتیاد نگاه کردهاند و به صور پنهان آن که شامل افسردگی، ناامیدی، بیخوابی، گوشهگیری و ... است، توجه نکردهاند، که همه در اثر اختلال مواد شبهافیونی درونی است.
ما نباید این توقع را از انسانها داشته باشیم که صور آشکار و پنهانشان یکی باشد. همیشه باید هوشیار باشیم و با یک چشم به قضایا نگاه نکنیم. گاهی اوقات ما فقط با چشمی میبینیم که منافع ما در آن باشد، در صورتی که باید همهی جوانب یک موضوع را در نظر بگیریم، راه حل خاص آن را پیدا کنیم تا ذره ذره از مشکلاتمان کم کنیم. این موضوع هم در مورد معنویات و هم در مورد مادیات صادق است؛ بعضی اوقات انسان هر کاری انجام دهد، باز مصیبت بر او وارد میشود. باید توجه داشته باشیم، به این خاطر نیست که خداوند با بندهی خودش دارد لجبازی میکند یا انتقام میگیرد؛ بلکه هر مصیبتی که بر ما وارد میشود یک حکمتی در آن نهفته است. بعضی از مشکلات در توان ما و بعضی نیز از توان ما خارج است. برای مثال: اگر عزیزی را از دست میدهیم، باید بدانیم که در هر غروبی، طلوعی نهفته است.
ما انسانها هیچگاه به نقطهای نمیرسیم که فکر کنیم آموزشها به پایان رسیده است؛ چون مجهولات زیادی وجود دارد که هنوز به آنها پی نبردهایم. در هر جایگاهی قرار داریم، باز هم باید در پی آموختن باشیم حتی تا لحظه مرگ. انسان آنچه را که آموخته، همواره همراه او است. موضوع مهم دیگر این است که، تعلیم دادن و تعلیم گرفتن مثل عبادت است و عمل بسیار مهمی میباشند.
تایپ و نگارش: همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیونسوم)
رابطخبری: همسفر ریحانه، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیونسوم)
عکاس: همسفر سهیلا، رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوندوم)
ویرایش: همسفر مهناز، رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوندوم)
ارسال: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیونهفتم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
133