ای راهنما، چراغ شبهای تار ما.
آموزگار صبر و امید و قرار ما.
با عشق خالصت، دل ما را صفا دهی.
همراه روشنی، در این رهگذار ما.
راهنما ستون استواری است در مسیر آموزش و درمان؛ کسی که با دانایی، عشق و عمل، رهجویان را از تاریکی بهسوی روشنایی هدایت میکند.
سایت نمایندگی دهخدا، گفتوگویی سراسر آموزش را با همسفر فاطمه راهنمای محترم لژیون پنجم نمایندگی، ترتیب داده است. شما را به خواندن این گفتوگو که مملو از آموزش و تجربه است، دعوت میکنیم.
همسفر فاطمه به همراه مسافر خود، با ۲۰ سال تخریب و مصرف آنتیایکسهای هروئین و شیشه، وارد کنگره ۶۰ شدند. آنها با روش DST و داروی درمان OT، به مدت ۱۲ ماه، با راهنمایی مسافر علی سلیمانیها و همسفر فرزانه سفر خود را آغاز کردند.
اکنون چهار سال و هشت ماه است که با دستان پرمهر آقای مهندس دژاکام، آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان دارت است.
همسفر فاطمه تاکنون در جایگاههای خدمتی مختلف از جمله مسئول کارت، دبیر و نگهبان جلسات خصوصی و همچنین در قسمت صوتی، خدمت کردهاند. در حال حاضر نیز در جایگاه راهنما، مشغول خدمت هستند.
چه شد که تصمیم گرفتید راهنمای همسفران شوید؟
ازآنجاکه راهنما الگو رهجو است، در همان اوایل سفر، وقتی میدیدم راهنما با ما احساس همدردی میکند و به ما امید میدهد تمام تلاش خود را مینماید تا حال من و دیگر رهجوها خوب شود، این حس در من نیز به وجود آمد که به عزیزان همدرد خود کمک کنم تابهحال خوش و آرامش برسند.
اولین باری که یک همسفر را راهنمایی کردید و رهایی گرفت، چه احساسی داشتید؟
بسیار خوشحال بودم، این حس بسیار شیرین و لذتبخش بود. احساس میکردم که خود نیز رها شدهام؛ زیرا خود را در رهجو و رهجو را در خود میدیدم. به دلیل اینکه من نیز همه آن روزهای سخت را چشیده بودم، اکنون که هر یک از رهجوها رها میشوند، مانند این است که خودم نیز رها میشوم.
آیا در طول دوره راهنمایی دچار اشتباهی شدهاید که بعدها تبدیل به درسی بزرگ برای شما شده باشد؟
ممکن است اشتباه وجود داشته باشد؛ زیرا هیچ انسانی نیست که همه چیز را صددرصد بداند و مرتکب اشتباه نشده باشد. اما سعی میکنم در مورد هر موضوع که میخواهم به رهجو انتقال دهم، مطالعه کنم تا مطالب را درست انتقال دهم. بههرحال، نیروهای منفی، هم در کنگره و هم زندگی همیشه در کمین هستند و ممکن است به زیباترین شکل ممکن وارد ذهن من شوند یا موضوعات را برعکس جلوه دهند و من نیز دچار اشتباه شده باشم. اما همان اشتباه، برای من یک درس بزرگ شده است و سعی میکنم دیگر آن را تکرار نکنم.
آیا راهنمایی همسفران، نگاه شما به روابط خانوادگی خودتان را هم تغییر داده است؟ مثال بزنید.
بله با راهنماییکردن به رهجو، بسیاری از پردهها از مقابل چشمان من کنار میرود و دید من وسیعتر میشود. اکثر موارد مشکلات رهجوها مشابه مشکلات خودم بوده و هست. زمانی که به آنها آموزش میدهم، در درون به خود میگویم، آموزشی که میدهم، باید خود نیز اجرا کنم تا مؤثر باشد؛ زیرا من الگو هستم و الگو باید هم در صور آشکار و هم در صور پنهان بینقص باشد،
بهعنوانمثال هنگامیکه به رهجویان میگویم صبور باشید یا ناامید نباشید، این موضوع در ذهن من نیز نهادینه میشود و باوجود مشکلات زیادی که دارم، سعی میکنم صبور باشم و آرامش درونی خود را حفظ کنم.
برداشت شما از سیدی «صبر» چه بود؟
همانگونه که یک سنگ، برای اینکه تبدیل به سنگ لعل شود، باید زیر خروارها سنگ دیگر قرار بگیرد و فشار زیادی را متحمل شود تا تبدیل به لعل گردد، انسان نیز زمانی که بخواهد قوی، محکم و استوار شود، باید سختیها و فشارهای زیادی را تحمل کند و اینها همه در مقام صبر
اتفاق میافتد؛ البته صبری که همراه با سعی و تلاش باشد. صبر به معنی تحمل زمان همراه با کوشش و تلاش مداوم است.
وقتی یک همسفر پسرفت میکند، آیا احساس گناه به شما دست میدهد؟
بله همه ما در کنگره خانواده هم هستیم. وقتی میبینم رهجو در کنگره پیشرفت ندارد یا پسرفت میکند، ناراحت میشوم و به دنبال راهحل جدیدی میگردم تا او نیز پیشرفت کند. به نظر من، احساس گناه زمانی دست میدهد که کمکاری کرده باشم و وظایف خود را بهدرستی انجام نداده باشم. اما زمانی که تمام سعی خود را کرده باشم، دیگر احساس گناه نمیکنم.
احساستان را نسبت به کلمات زیر در یک جمله بیان کنید:
آقای مهندس: پدری دلسوز و فداکار، دانشمند زمان و منجی قرن.
دیدهبانان: دیدهبانان، ستونهای کنگره هستند که بنای کنگره بر شانههای آنها استوار شده است.
کتاب «حال شما چطور است؟»: راهحل پیداکردن حال خوش.
مادران همسفر: دردمندانی که درد بسیار عظیمی را در دل خود پنهان کردهاند.
قبل از ورود به کنگره و بعد از آن، چه تغییراتی در شما به وجود آمد؟ دو مورد از مهمترین آنها را بگویید.
تغییرات زیاد است، اما اگر بخواهم به دو مورد اشاره کنم:
اول قبل از انجام هر کاری، فکر میکنم.
دوم اعتمادبهنفس و امیدواری. قبل از کنگره اعتمادبهنفس نداشتم و بسیار ناامید بودم فکر میکردم در هر جا که هستم، باید در همان جایگاه بمانم. اما امروز میدانم انسان غیر از سعی و تلاش خود هیچ نیست، و این امر تنها با افزایش علم، آگاهی و حرکت در مسیر ارزشها میسر میشود.
در پایان اگر سخنی دارید، بفرمایید.
از اینکه من نیز جزو برگزیدگان هستم تا از آموزشهای ناب کنگره استفاده کنم، بسیار خوشحال هستم.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمام عزیزانی که در این مسیر خدمت میکنند، کمال تشکر را دارم.
همچنین از راهنمای عزیزم خانم فرزانه، صمیمانه سپاسگزارم.
امیدوارم تمام عزیزان که در این مسیر خدمت میکنند، خیروبرکت این خدمتها را در زندگی خود به زیبایی تجربه کنند.
سپاس از همسفر فاطمه عزیز که با عشق و تعهد در مسیر آموزش و خدمت، الگوی زیبایی برای ما بودند.
برای ایشان سلامتی، آرامش و موفقیت روزافزون آرزو داریم.
طراح سؤال و مصاحبهکننده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون چهارم)
عکاس: همسفرمعصومه رهجوی راهنما همسفر سمانه(لژیون دهم)
ویراستار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمانه(لژیون دهم)
ارسال: همسفر زیبا رهجوی راهنما همسفر زهرا(لژیون چهاردهم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
171