سلام دوستان الهام هستم یک همسفر
پدرم میگفت این کتاب به تو میآموزد که چگونه از سختیها عبور کنی، میآموزی که چگونه برای درمان خود و موانع پیشرو آماده بشوی و این کتاب، کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر بود، از اسم آن پیدا بود.
اولینبار که این کتاب را خواندم، محو تصاویر آن شدم، آن تصاویر روح من را آرام میکردند و به نظر میرسید که آنها تصاویری از درون من هستند.
این کتاب من را متقاعد کرد که درمان من باوری است در ناباوری؛ درمان روح، احساسات و جسمم.
آن وقتها که این کتاب را میخواندم، نمیدانستم که من هم میتوانم لحظات خوبی را تجربه کنم، نمیدانستم که میتوانم خود واقعیام را پیدا کنم. بسیار در تاریکیهایم فرورفته بودم و به همراه قدرتهای درون خود در چاه افتاده بودم. در تلاش برای بیرون آمدن از تاریکی بودم، آن کلمات در گوش من زمزمه میشد: " نور را بیاب و بر بال آن بنشین و بهسوی من پرواز کن تا آنچه به باورت نمیگنجد، ببینی". دستم را در دست او گذاشتم و ازتهدل خواستم تا به بهترین خود تبدیل شوم؛ اما ابتدا بایستی خود را از آب سیاهرنگ پاک میکردم. آن تصویر، تصویر واضحی از من بود و از آنجا بود که دشواریهای من شروع میشد.
هیچگاه نمیدانستم من هم میتوانم تواناییهایم را باز پس بگیرم، پاک شوم، آزاد و رها شوم از هر آنچه من را گرفتار خودکرده بود.
آری این کتاب، مسیر زندگی من و همنوعان من بود، کسانی که راه خود را گم کردهاند و باید از مناطق سخت و دشوار عبور کنند تا به خود واقعیشان برسند.
نویسنده: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون یکم)
گردآوری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون یکم)، دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون یکم)، نگهبان سایت
گروه سایت همسفران نمایندگی غزالی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
54