انسان دارای دو صور: پنهان و آشکار است. او موجودی ناشناخته و بسیار پیچیده است. بااینکه انسان اشرف مخلوقات است؛ ولی شناخت ما از او بسیار ناچیز است. تمامی قدرت در دستان انسان قرار دارد. صورهای آشکار انسان شامل: هسته جسم و کاربردهای فیزیکی است؛ که قابل حس و لمس هستند؛ اما صورهای پنهان انسان شامل اجزای گوناگونی است مانند: نفس، عقل، روح و ذهن. در واقع انسان دارای فطرت و ذات است؛ که به گذشته بسیار دور او برمیگردد و این فطرت تغییر ناپذیر است. انسانها برابر نیستند و هر یک دارای دو نیرو و حرکت هستند: یکی خیر و دیگری شر. صور پنهان ما، در حقیقت، راننده جسم ما است.
صور پنهان انسان به مسائلی مربوط میشود؛ که ما از آنها بیخبر هستیم و تنها خداوند از آنها آگاه است. همانند: مثلث نفس واحده. در انسان صور آشکار و پنهان یکی نیستند؛ یعنی ظاهر و باطن متفاوتی دارند که این موضوع بسیار نگرانکننده است. به همین دلیل، نیروهایی همراه ما هستند تا به تکامل برسیم. ما تنها، میتوانیم خوب و بد را ببینیم؛ اما نمیتوانیم عمق قضایا را درک کنیم و معمولاً مسائل را به صورت سطحی بررسی میکنیم.
به عنوان مثال: در داستان حضرت موسی و مرد خارکن، این قضیه به گونهای است؛ که مرد خارکنی از حضرت موسی تقاضای تیشه میکند، حضرت موسی به خداوند میگوید و خداوند پاسخ میدهد؛ که فعلاً صلاح نیست تیشه را بدهم؛ اما با اصرار حضرت موسی، تیشه ای به مرد خارکن داده میشود. مرد خارکن با تیشه خارها را میزند و به محدوده شخص دیگری؛ که تیشه نداشت تجاوز میکند. بین دو خارکن درگیری پیش میآید؛ تا اینکه خارکن قصه ما، خارکن دومی را میکشد. خداوند میگوید: من تیشه دادم که خار بکنی، نه اینکه ریشه مردم را بکنی.
پس لازم است با دو چشم به قضایا بنگریم و هوشیار باشیم؛ باید امور و مسائل را یکییکی بررسی کنیم و راه حل پیدا کنیم و در صراط مستقیم حرکت کنیم، چه در امور معنوی و چه در مسائل مالی و مادی. باید به مادیات و پول همان اندازه ارزش دهیم؛ که به معنویت میدهیم. گاهی اوقات مصیبتها به دلیل رفتار خود انسانها به وجود میآید. باید در نظر داشته باشیم؛ که هر مصیبت و بلایی حکمت و فلسفهای دارد و نباید از خداوند گلایه و شکایت کنیم. علت اصلی این شکایتها نادانی و جهل ماست.
خداوند به انسانها فرصتی میدهد تا شکایت کنند؛ حتی ممکن است کفر بگویند؛ اما انسان؛ باید راه خود را جستجو کند و مصلحت خود و خویشانش را با راهنمایی و تدبیر پیدا کند؛ باید بداند که در هر طلوعی، غروبی دیگر است؛ یعنی پایان هر شب، صبحی روشن است. انسان همواره؛ باید در حال یادگیری باشد؛ چرا که تعلیم و تعلم عبادت است و در هیچ زمانی آموزش پایان ندارد. در نهایت، انسان از خود چیز زیادی نمیداند و موجودی پیچیده است. بنابراین؛ باید دائم در حال یادگیری باشیم تا به دانستههایمان افزوده شود.
نویسنده: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر شهلا (لژیون ششم)
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قیدار
- تعداد بازدید از این مطلب :
66