English Version
This Site Is Available In English

وقتی قوانین را یاد بگیریم بازی لذت‌بخش می‌شود

وقتی قوانین را یاد بگیریم بازی لذت‌بخش می‌شود

سومین جلسه از دوره شصت و ‌سوم از کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر، با استادی مسافر حمید، نگهبانی مسافر صالح و دبیری مسافر حامد، با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» و جشن یک‌سال رهایی مسافر محمد» پنج‌شنبه 22 خردادماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حمید هستم یک مسافر. یکی از نعمت‌هایی که همیشه در ذهنم هست، سپاسگزاری از کنگره 60 و جناب آقای مهندس است. از روزی که به کنگره آمدم و رها شدم و در ادامه راهنما شدم و لژیون زدم، حس و حال خوبی را تجربه می‌کنم و من همیشه در بیان این احساسات ضعیف هستم، همین‌قدر می‌توانم بگویم که در کنار شما خیلی خوشحالم!

دستور جلسه آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی است و بخش دوم آن هم تولد یک‌سال رهایی آقای محمد است. اگر بخواهم مثالی بزنم، وقتی به ورزشگاه وارد می‌شویم جیغ و شعار و هیاهو مشکلی ندارد ولی وقتی وارد کتابخانه می‌شویم باید ساکت باشیم؛ با مقایسه این دو متوجه می‌شویم که اگر آداب هر چیزی را در جای خودش به جا بیاوریم تعادل به وجود می‌آید.

در سفر اول مصرف به موقع دارو، منظم شرکت کردن در جلسات و احترام به راهنما و پیشکسوتان و رعایت قوانین و حرمت‌ها از آدابی است که باید رعایت شوند تا بتوانیم سفر درستی انجام بدهیم و به درمان برسیم و از اینکه آداب معاشرت را در کنگره یاد می‌گیریم و حال خوبی را تجربه می‌کنیم باید سپاسگزار و قدردان باشیم.

استاد امین در سی‌دی جهان‌بینی می‌فرمایند وقتی وارد کنگره شدم خیال می‌کردم همه با من بد و دشمن هستند، اما در ادامه فهمیدم قوانینی که بر مجموعه حاکم بوده را بلد نبودم و در حقیقت وقتی قوانین را یاد گرفتم بازی لذت‌بخش شد.
یکسال رهایی آقا محمد عزیز را به خودش و خانواده محترمشان و جناب مهندس و خانواده بزرگ کنگره ۶۰ و تبریک عرض می‌کنم، امیدوارم بتوانیم از این راه و مسیری که جناب مهندس جلوی ما گذاشته است به بهترین و زیباترین شکل ممکن استفاده کنیم و بهره لازم را از آن ببریم.
آقای محمد با حس و حال خرابی هم از لحاظ جهان‌بینی و هم از نظر روحی و روانی و جسمی وارد لژیون سوم شدند و خیلی به هم ریخته بودند و چون از ان‌جی‌او دیگری آمده بودند، خیلی معتقد به قوانین و اصول و آموزش‌های کنگره نبودند و همین باعث شد تا کنگره را برای مدتی ترک کنند؛ ولی خواست و تقدیر اینگونه رقم خورد تا محمد عزیز دوباره به کنگره برگردند.
همین دوری باعث شد تا در مرحله دوم با یک تفکر و دقت نظر بیشتری سفرشان را شروع کنند و با این تفاوت که در این مرحله اصول و راه و روش کنگره را بپذیرند و به اصول و قوانین کنگره احترام بگذارند و متوجه شدند که کنگره تنها جایی است که در آن می‌تواند به درمان برسد و پذیرفتند که برای درمان باید تابع این اصول و قوانین باشند.

ایشان وقتی این اصول را پذیرفت توانست سفر راحتی داشته باشد و از آن زمان به بعد آموزش‌ها را جدی گرفت و در کلاس‌های آموزشی شرکت می‌کرد و فعالیتش دو چندان شد. یادم هست یک روز به من زنگ زد و با همان لهجه شیرین اراکی خبر پدر شدنش را به من داد و گفت دیگر به کنگره ایمان دارم و می‌خواهم با جدیت سفرم را به پایان برسانم.

خوشحالم که امروز محمدی را می‌بینم که درمان شده و به رهایی رسیده و دیگر در گفتار و کردار و اعمالش اثری از مصرف مواد نمی‌بینیم و راهنمای تازه‌واردین شده و این حاصل سعی و تلاش و کوشش و فرمان‌پذیری او می‌باشد، امیدوارم همه سفر اولی ها این تجربه را کسب کنند.

پیام تولد:
محمد عزیز؛ شما با یافتن هر کلید به جهانی قدم می‌گذارید که خود دارای کلیدهای دیگر است و شما یافتن و باز نمودن درب‌ها را می‌آموزید.

اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی هروئین و شیشه، 10 ماه و 17 روز به راهنمایی مسافر حمید سفر کردم، رهایی 1 سال و 8 ماه، سفر سیگار داشتم رهایی 1 سال و 4 ماه، ورزش در کنگره والیبال

آرزو:
امیدوارم تا جایی که می‌توانم در کنگره حضور داشته باشم و خدمت کنم.

سخنان مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر.
شاید باورش برای شما سخت باشد که قبلا بیش از بیست بار کمپ رفته بودم و از سن بیست و شش سالگی همه روش‌های ترک اعتیاد را امتحان کردم اما هیچ‌کدام جواب نمی‌داد. اینقدر روش‌های مختلف را امتحان کرده بودم که حتی اعتقادی به کنگره نداشتم.
وقتی به کنگره آمدم متوجه شدم که اینجا برای درمان آمده‌ام، در بیرون از کنگره فقط ترک وجود دارد و کسی به افکار شما کاری ندارد، ولی در کنگره به افکار و اندیشه انسان توجه می‌شود و برای آن ارزش قائل می‌شوند و این یک واقعیت است، بعد از رهایی می‌دیدم دوستانی که قبل از من رها شده‌اند حالشان خیلی خوب است و این باعث شد تا من هم خودم را باور کنم و به خود باوری برسم و با جدیت سفر دوم را ادامه بدهم.
به اعتقاد من وقتی جناب مهندس می‌فرمایند درمان یعنی اینکه یک هروئینی بتواند در لابراتوار هروئین کار کند و وسوسه سراغش نیاید، درست است و واقعیت دارد. برای من این حرف زمانی اتفاق افتاد که سفر دوم و خدمت را با جدیت دنبال کردم.
از راهنمای خوبم آقا حمید تشکر می‌کنم که در سفر اول من را تحمل کردند و من را یاری رساندند و همچنین از راهنمای سفر دوم خودم آقا علی سپاسگزارم که همیشه در کنارم هستند و از راهنمایی ایشان بهره می‌برم و همچنین از همسفرم خیلی خیلی ممنونم که من را همراهی می‌کند و با وجود اینکه چند وقتی است که نمی‌توانند به کنگره بیایند اما آموزش‌های کنگره را با جدیت دنبال می‌کند و با وجود تمام سختی‌ها در کنارم ماندند و به من کمک و یاری رساندند.
از همه شما سپاسگزارم که امروز در این جشن کنار من بودید.

نگارش: مسافر علی‌اکبر (دبیر سایت)
ویرایش و ارسال: مسافر اسماعیل (نگهبان سایت)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .