(به نام قدرت مطلق الله)
اولین جلسه از دور دوم از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی رزن با دستور جلسه:(آداب معاشرت،ادب و بی ادبی،تعادل و بی تعادلی و قسمت دوم تولد پنجمین سالگرد رهایی و آزاد مردی راهنمای محترم لژیون اول نمایندگی رزن مسافر مجید)با استادی دیده بان گرانقدر جناب آقای محمد صادق صداقت و نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر اصغر در روز پنج شنبه مورخ ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود ؛

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد صادق هستم یک مسافر،خیلی خوشحال هستم که در خدمت شما عزیزان هستم و امیدوارم که جلسه ی خوبی را در کنار هم دیگر داشته باشیم و بتوانیم از یکدیگر انرژی بگیریم و در انتهای جلسه به یک نتیجه ی خوبی برسیم،خوش آمد عرض می کنم به اسیسانت محترم و عزیزان حاضر در جلسه،
جلسه ی امروز ما ۲ قسمت دارد ،اول آداب معاشرت،تعادل و بی تعادلی،ادب و بی ادبی؛و قسمت دوم جشن آزاد مردی مجید عزیز است؛

اگر بخواهم راجب دستور جلسه صحبت کنم باید بگویم که این دستور جلسه به این معنا نیست که ما قبل از کنگره انسان های بی ادبی بودیم و حالا که وارد کنگره ۶۰ شده ایم کنگره میخواهد به ما ادب بیاموزد،نه اینطور نیست؛
بلکه کنگره آن ادبی که ما برای حضور در جامعه به آن نیازمندیم را به ما می آموزد،
هر کدام از ما بیرون از کنگره کاری داشتیم و در حیطه ی کاری خودمان مثل(کارمند و کاسب وکشاورزی و...) و یا در حیطه و محیط زندگی و خانواده و بستگان و غیره ی خود به هر حال از یک ادب و آدابی برخوردار بودیم و با دیگران معاشرت میکردیم،اما اینکه چطور؟یا از دید مَنِ محمد به چی ادب میگفتم؟من با دوستان و آشنایان و جامعه و استادم و شاگردانم و یا حتی خانواده چگونه سخن می گفتم و صحبت میکردم؟همه ی ما یادمان هست که چگونه رفتار میکردیم و چگونه سخن میگفتیم،حتی اگر قدیمی شده ایم و یادمان هم رفته،هیچ عیبی ندارد،می توانیم رجوع کنیم به تازه واردین عزیز تا یادمان نرود روز اول با چه شرایطی وارد کنگره شدیم؛
حضور تازه واردین در کنگره یک نعمت است و همین که می توانیم گذشته ی خودمان را در ایشان ببینیم یک نعمت بزرگ است،البته رفتار یک تازه وارد عزیز یک رفتار زشت و بد نیست،ولی وقتی می آید توی کنگره و شما ازش یک رفتار بدی می بینید در درون خودتان ناراحت نمی شوید،چرا که می گویید عیبی ندارد و او یک تازه وارد است و تا یک الی دو ماه دیگر رفتار و گفتار و کردارش به کلی تغییر خواهد کرد،
چرا ما این حرف را میزنیم؟آیا عملی که تازه وارد مرتکب می شود اِنقدر زشت است؟خیر اینطور نیست؛
این طرز فکر و نگاه ما به دلیل جایگاهی است که به واسطه ی علم و آموزشهای کنگره کسب کرده ایم و نگاه ما تغییر کرده است،چرا که ما روز اول برای تمثیل با درجه ی گروهبان وارد می شویم ولی آموزشهای کنگره ما را به درجات سرگردی و سرهنگی و بالاتر و بالاتر می رساند؛

تمامی درجات در هر سطوح قابل احترام است ولی کنگره ۶۰ شما را در تمامی سطوح به درجات و جایگاه بالا و اعلاء می رساند،به همین دلیل است که ما وقتی جایی به بیرون از کنگره می رویم،و می گوییم که ما چندین سال مصرف کننده ی مواد مخدر بودیم ،اغلب کسی باورش نمی شود،و می گویند که اصلا چهره و گفتار و کردار تو به مصرف کننده ها نمی خورد،و خیلی جاها به ما می خندند،
وقتی گفتارت عوض بشود،رفتار و آداب معاشرتت که با دیگران تغییر بکند،
آنوقت حس شما هم تغییر می کند،درونت تغییر می کند،بیرونت تغییر می کند،قیافه ات هم تغییر می کند،شما ببینید وقتی یک سفر اولی چند ماه (۲ الی ۳ماه)از سفرش می گذرد چهره اش برابر است با یک شخصی که در یک NGO دیگر ،چند سال است قطع مصرف کرده؛

اکثر افرادی که در جاهای دیگر به یکباره قطع مصرف کرده اند اکثراً بی تعادل و تکیده و معمولا هم در سن ۴۰ ال ۴۵سالگی سکته می کنند،یا می میرند و یا با مشکلات زیادی روبرو می شوند،
چرا این اتفاق می افتد؟
چون شخصی که سفر می کند در ۳ ماه اول با اینکه دارو مصرف می کند ،ولی آموزشهای لازم در کنگره را می گیرد و تغییراتش از همانجا شروع می شود، و با راهنما و هم لژیونی هایش معاشرت کرده،در همسفر ها هم دقیقا همین روال است،شاید خودتان متوجه نشوید که چقدر تغییر کرده اید ولی این را از اطرافیانتان بپرسید،از مسافر و یا همسفرانتان و اطرافیانتان بپرسید،از هم لژیونی هایتان بپرسید که چقدر تغییر کرده اید،و همدیگر را حمایت کنید و بهم بگویید که چه تغییراتی داشته اید،ما در کنگره ۶۰مثل یک خانواده ی بزرگ هستیم ،خانواده ی بزرگی که به دنبال تغییرات بزرگ در جهت مثبت هستیم،
کنگره ۶۰ چه در جامعه و چه در خانواده درجه و جایگاه مارا تغییر می دهد ،من در جمع دوستانم که چندین سال است حتی قبل از کنگره و حتی از دوران کودکی با یکدیگر رفت و آمد داریم و از محالات است که یک نفر حرف زشت و یا رکیک بزند چون میدانند که من از این الفاظ خوشم نمی آید،همگی چندین سال است که همدیگررا می شناسیم،چرا حرف زشت نمی زنند؟آیا از من می ترسند؟خیر،چون به جایگاه من احترام می گذارند و می دانند که من اینگونه رفتار نمی کنم و در طول تمامی این سالها از من هیچ گونه بی ادبی ندیده اند،نه رفتار زشت و نه حرف زشت،مهم نیست که آنها کنگره ای باشند یا نه، مهم این است که من هر چه در کنگره آموخته ام را به جمع آنها انتقال داده ام و من تابحال هر آنچه در کنگره و از شماها آموخته ام را در جامعه پیاده کرده و انتقال داده ام،در کنگره خوب بودن زیاد سخت نیست،اگر من بیرون از کنگره هم رفتارم خوب بود و درست رفتار کردم این مهم است،اگر من ۱۰ درصد از آموخته هایم را بتوانم به بیرون انتقال بدهم این مهم است،از کم شروع کنیم و رفته رفته بیشترش کنیم،کم کم انتقال میدهم که دیگران هم در رانندگی حق و حقوق یکدیگر را رعایت کنند،در جامعه و در همسایگی حق و حقوق یکدیگر را رعایت کنند؛و این درست است و امیدوارم که همگی به درستی وظیفه ی شهروندیمان را اجرا کنیم؛

اما قسمت دوم که جشن آزادمردی مجید عزیز است،امروز خیلی خوشحال هستم که اینجا و در این جایگاه هستم ،البته راهنمای مجید عزیز آقای آرش یوسفی هستند که آقا آرش یکی از راهنماهای قوی کنگره ۶۰ بودند و چندین سال در نمایندگی آکادمی در تهران و در زنجان و قم خدمت کردند و خدمتگزاران بسیار خوبی هم پرورش دادند و جا داره که از همین جا ازشون تقدیر و تشکر کنم و امیدوارم که خوش و خرم و سلامت باشند،بعد از اینکه آرش عزیز لژیونشون را تحویل دادند مجید عزیز به تهران آمدند و وارد لژیون انضباطی مرکز شدند و آنجا شروع به خدمت کردند و از همان روز تغییرات مجید شروع شد و بسیار تغییرات چشمگیری داشت،و مجید خواست و این راهم بگویم که انسان وقتی در جمع قرار می گیرد نا خواسته تغییر می کند،جمع ما را تغییر می دهد،امروز هم مجید کوله بار خودش را بسته که به رزن بیاد و در اینجا شروع به خدمت بکند و خداروشکر نمایندگی تازه تأسیس ولی بسیار خوبی دارید ،

بسیار حس خوبی دارید ،بسیار شیک و تمیز و البته با یک نمای نوستالژی و زیبا که حس خوبی به انسان دست می دهد،ما مسافرها بیشتر این حس را درک می کنیم چون تاریکی زیادی را تجربه کردیم،البته که همسفران هم درک می کنند که امروز در اینجا هستند و در حال خدمت و آموزش گرفتن هستند،
وظیفه ی خودم میدونم که طبق روال همیشه از جناب آقای مهندس دژاکام،خانواده ی عزیز و محترمشون(سرکار خانم آنی بزرگ،سرکار خانم کماندار،سرکار خانم شانی)و( جناب آقای دکتر امین دژاکام) تقدیر و تشکر و قدردانی بکنم ،که واقعا زحمت کشیدند و زمان صرف کردن و زمان گذاشتن تو این چند سال،کسی نمیاد اینهمه زمان خود را صرف دیگران بکند ولی جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده ی محترمشان تمام وقت زمانشان را وقف کنگره ۶۰ و افراد کنگره کرده اند ،من به عنوان یک دیده بان وظیفه ی خودم می دانم که تقدیر و تشکر کنم به عنوان سپاسگزاری از این عزیزان،چون وقتی شما از بنده ی خداوند در حال سپاسگزاری باشید ،عین این است که از کل هستی در حال سپاسگزاری هستید،این قانون جهان هستی هستش،

بازهم در آخر به مجید عزیز و همسفرانشون این روز را تبریک میگویم و آرزوی بهترین ها را برایشان دارم،مجید عزیزبسیار جا برای پیشرفت دارد و امیدوارم روز به روز در مسیر خدمت پیشرفت کند و به جایی که دوست دارد برسد،
از اینکه به صحبت های من توجه کردید از شما سپاسگزارم؛
.jpg)

خواسته راهنمای محترم مسافر مجید
خواسته من از خداوند این است که آوای کنگره در سراسر جهان خوانده شود و تمام انسان ها رهایی یابند و بنده در آن نقشی داشته باشم.
خلاصه سخنان راهنمای محترم لژیون اول نمایندگی رزن مسافر مجید:
سلام دوستان مجید هم یک مسافر
خداوند رو شاکر و سپاسگزارم بابت این جایگاه، از آقای مهندس سپاسگزارم که این بستررا فراهم کردند تا خودم را بهتر بشناسم و بدانم که چه خصوصیاتی دارم
روزی که خداوند اذن ورودم را صادر کرد
تا بیایم و وارد کنگره بشوم،روزی بود که من باهم بساطی خودم سر یک بحثی لج کرده بودم ،و به همین دلیل به کنگره آمدم؛
یک روز یکی از دوستان به من گفت اگر مردش باشی یک جایی را می شناسم که حالت را خوب خوب میکند و گفت:(( که یک مکانی هست برای درمان اعتیاد،اسمش کنگره ۶۰ هستش والبته درمان اعتیاد در این مکان یازده ماه زمان میبرد)) من از سر لج هم بساطی ام به کنگره آمدم ولی وقتی وارد کنگره شدم گفتم خدایا من نمی خواستم وارد جهنم بشم ولی منو آوردی اینجا ،آنموقع کنگره برای من مثل جهنم بود ،و من آنجا بود که به مثالی که آقای مهندس راجب بهشت میزدند رسیدم،که یک شخصی با اسبش در حال رفتن بود و به دنبال بهشت می گشت و یک جایی پر از درخت و آب و ... بود و یک جای ساده و بی آب و علف ،که در نهایت فهمید اون جای ساده بهشت هستش،
من هم تنها جایی که نمیخواستم بروم اینجا یعنی کنگره بود و دقیقا همین جا هم بهشت من بود و خدارا شکر متوجه شدم که بهشت کنگره60 هستش،
کنگره 60 بهشت را به زندگیم هدیه کرد

به من یاد میدهد که چگونه در بهشت زندگی کنم و در این باغ رضوان ،در این باغ فردوس چگونه زندگی کنم وخدارا شکر طرز صحیح زندگی کردن را آموزش گرفتم و خدا را شکر که کنگره به من اجازه داده که در کنار استادی همچون آقای صداقت باشم تا بتوانم در کنارشان آموزش بگیرم آقا حسام یک روز گفتند :((که آقای صداقت خودشان یک دانشگاه هستند که میتوان هر لحظه در کنار ایشان آموزش گرفت ))و امروز میفهمم که منظورشان چی بود،
تشکر میکنم از آقا آرش راهنمای سفر اولم که برای بنده بسیار زحمت کشیدند
من زندگیم را مدیون چهار نفر هستم
اول خداوند دوم آقای مهندس سوم آقا آرش و در آخر آقای صداقت،تا عمر دارم مدیونشون هستم و دارم ازشون آموزش میگیرم،سپاسگزارم از همه این عزیزان،
اللخصوص همسفرم واقعا کنار من بوده، تو همه ی لحظات خوب و بدم کنارم بوده و تا عمر دارم ممنون و سپاسگزارش هستم،وقتهایی بوده که ۲ روز من نبودم و با ۳ تا بچه ی کوچک تنها گذرانده ،حتی بدون اینکه هیچ کسی در کنارش باشه ، درتمامی لحظاتمان اول از همه خداوند، سپس نگهبان کنگره 60 در کنارمان بوده اند و به معنای واقعی همسفر بنده در تمامی شرایط زندگی را چرخانده و در کنار من بوده،من همیشه از همسفرم آموزش گرفتم و کمک خال بنده بوده وتشکر میکنم از همسفرم و فرزندان عزیزم آنی و آرون؛

و تمامی کسانی که در این مسیر درکنار بنده بودند، انشاللّه که یک روز باشم و ببینم،که آوای کنگره در کل جهان خوانده میشود و بنده هم در آن نقشی دارم
از اینکه به صحبت های بنده توجه کردید ازهمه ی شما ممنون و سپاسگزارم
خلاصه سخنان همسفر راهنمای محترم مسافر مجید،راهنمای محترم لژیون دوم بخش همسفران ،همسفر خانم مهدیه :
سلام دوستان مهدیه هستم یک همسفر
خداروشکر میکنم اولین جشن تولد در کنگره 60 نمایندگی رزن رقم خورد و باعث افتخار هست برای بنده ؛
اول از همه تشکر میکنم از آقای صداقت که قدم رنجه فرمودند تشریف آوردند به شعبه ما، بنده در جشن تولد سه سالگیمان هم دوست داشتم که آقای صداقت استاد باشند اما به دلایلی این اتفاق رقم نخورد خیلی خوشحالیم که امروز در کنار ما هستید و خدارو شکرکه توفیق این رو خداوند داد تا امروز در خدمت شما باشیم،

درابتدا تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان که باعث شدند خانوادههای دیگری در سراسر کشور، بتوانند از بند اعتیاد رهایی پیدا بکنند
قبل از کنگره دید من نسبت به یک مصرف کننده این بود که بدترین افراد جامعه هستند و باید از جامعه حذف بشوند، اما سرنوشت من اینطور رقم خورد که با یک مصرف کننده آشنا بشوم و زندگی کنم،
همیشه در همه حال اینو بهمون گفتند:
((که باید یک چیزی رو از دست بدی تا به یک چیز برسی))
من قبل از ورودم به کنگره با خدای خودم صحبت می کردم و اونروز تمامی خواسته هام رو رها کردم و کنار گذاشتم و اونجا بود که بعد از یک هفته راه کنگره برای ما نمایان شد و آن زمان بود که متوجه شدم درب بهشت به روی من و خانواده ام باز شده است ،
بهشت چطور مکانی است؟مکانی هست خوش آب و هوا،
در کنار همنشینان خوب جایی است که شما احساس آرامش و امنیت دارید ،
کسانی که وارد کنگره میشوند، بهترین انسانان کره زمین هستند مصرف کننده ها دقیقا همان الماس های کف اقیانوس هستند، چون درختی که بار داره آفت میگیره پس ازاین که در کنگره60هستید خداروشکر کنید،خداوند رو شکر میکنم که در این بعد از زندگیم هستم که با کنگره و آقای مهندس آشنا شدم و میتوانم از این موهبت استفاده کنم،یک مصرف کننده را هیچ جا راه نمی دهند حتی مسجد ولی آقای مهندس همیشه می گویند که درب کنگره همیشه به روی کسانی که حالشان خراب است باز است ،

نمیدانم تا کی میتوانم در کنگره حضور داشته باشم اما دوست دارم تا زمانی که در کنگره هستم بتوانم خدمت کنم،
ما هرسه فرزندانمان در کنگره به دنیا آمده اند و این ۳ عزیز را ما نعمت های کنگره می دانیم، خیلی از عزیزان بودند که آمدند شعبه امین قم را پایه گذاری کردند که ازدل این شعبه چندین شعبه افتتاح شد،
انشاللّه که از دل نمایندگی رزن نمایندگی های دیگری متولد بشود ودر هر شهر و شهرستانی ما نمایندگی داشته باشیم ،تشکر میکنم از راهنمای سفر اولم خانم مرضیه عزیز که متاسفانه نتوانستند امروز درکنار ما حضور داشته باشند ،
تشکر میکنم از راهنمای مسافرم آقا آرش انشاللّه هرجا که هستند صحیح و سلامت باشند، و مجدد سپاسگزارم از آقای صداقت که امروز تشریف آوردند و باحضورشان جشن مارا باشکوه تر کردند،ممنونم از همه ی عزیزانی که امروز تشریف آوردند به نمایندگی رزن و در جشن ما حضور داشتند، 
و در آخر از مسافر عزیزم هم تشکر می کنم که باعث و بانی این بودند که من به کنگره وصل بشوم خیلی ممنونم که به صحبت های من گوش کردید؛


.jpg)









تایپ و تنظیم و بارگذار:
راهنمای لژیون سوم مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1307