English Version
This Site Is Available In English

نظمی که رهجو دارد نشانه تعادل او می‌باشد

نظمی که رهجو دارد نشانه تعادل او می‌باشد

دهمین جلسه از دور بیست و چهارم کارگاه‌های آموزش عمومی کنگره ۶۰ شعبه باباطاهر همدان به استادی مسافر مهرداد و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر مسعود بادستور جلسه (آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی) پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

 

خلاصه سخنان استاد:

سلام مهرداد هستم مسافر‌، از لژیون هشتم سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا در این جایگاه قرار گرفته و از شما دوستان عزیز آموزش بگیرم‌ و خیلی خوشحال هستم که امروز در خدمت شما عزیزان هستم‌، خدا قوت می‌گویم به دوستان عزیز که در گذشته در اینجا زحمت کشیده اند‌، پیشکسوتان گرامی آقای هادی پناهی روحش شاد‌، آقای رضا کرمی‌، آقای حسین عزیز‌، آقای عبد‌اله و در حال حاضر آقای صابر عزیز و دیگر مرزبانان گذشته و راهنمایان که در اینجا زحمت کشیده اند. نمایندگی شعبه باباطاهر که یک شعبه مادر است و از دل این شعبه چند شعبه در آمده است‌، شاید امروز اگر دوستان در اینجا بودند الان ۲۰ الی ۲۵ نفر راهنما در اینجا نشسته بودند ولی بنظر من خیلی زیبا و قشنگ است که در جاهای دیگر شعبه راه اندازی شود و در اینجا فرصت بیشتری باشد که دیگر دوستان بیایند و خدمت کنند. امیدوارم که همه دست به دست هم داده تا شعاع همدان گسترده‌تر شود‌، حضور ذهن ندارم چه سالی بود که شعبه باباطاهر در زیر زمین بود و دعوت شدم‌، امروز در فضا و جای بهتری قرار دارد و خیلی زحمت کشیده شده است‌، خیلی از انسان‌ها واقعا با عشق و با ایمان اینجا زحمت کشیده اند که امروز این همه خانواده حالا هر چند نفری که هستند‌، به نظر من خیلی با ارزش است که این‌ها در کنار همدیگر بنشینند و به عنوان یک خانواده بزرگ کنگره ای‌، بدون کوچکترین مشکلی و بدون هیچ مزاحمتی که در محل ایجاد شود‌، بسیاری خانه‌های مسکونی اینجا وجود دارد و خیلی با ارزش است چون مکانی درست شود که انسان ها بیایند و اعتیاد شان را درمان کنند. بنده خودم هم جزو این افراد بودم و زمان قبل از وارد به کنگره‌، به هر دری زدم بسته بود‌، راه‌های زیادی را رفتم‌ اما جواب نگرفتم و خیلی دوست داشتم درمان شوم و خداوند راه کنگره ۶۰ را سر را هم قرارداد‌ که با وارد شدن به لژیون تازه واردین‌‌، نمی‌دانستم مشکل کارم کجاست؟ نمی‌دانستم کجای کار هستم و کجا باید بروم؟ حیران و سرگردان بودم؛ همچو بسیاری از مصرف کنندگان دیگر که در بیرون از کنگره هستند و راه کنگره را پیدا نکرده‌اند. همیشه یک سوال‌هایی در ذهنم بود که هیچکس جواب آن را نمی‌داد و همه از من جواب می‌خواستند‌، چون جاهای دیگر دنبال صورت مسئله نبوده اند‌، خوشبختانه در کنگره ۶۰ با درایت آقای مهندس دژاکام‌، یک دانشمند و معلم بزرگی هستند که واقعا کارشان را به خوبی به انجام می‌دهند‌، من مهرداد که مرده بودم در کنگره زنده شده و تبدیل به یک انسانی شد که در شهر و محله ، در محل کارش به او اعتبار می‌کنند‌، اگر در استانداری یا فرمانداری هست که آنجا می‌نشینند و با بزرگ‌های شهر سر و کله می‌زنند‌، در این شهر هم دوستان خدمتگزار همچو آقا رضا عزیز زحمت می‌کشند. شاید خیلی از شماها ندانید که آقای نوروزی در کلینیک‌ها دنبال کار های اداری کنگره هستند و ایشان همکار بنده در روابط عمومی هستند.

در مورد دستور جلسه که جسم‌، روان و جهان‌بینی است، در کنگره جسم با دارو درست می‌شود و به تبع جسم‌، روان نیز با خدمت کردن درست می‌شود ولی ضلع جهان‌بینی مکمل دارویی است که تک تکمان در دوره درمان‌، مصرف می‌کنیم‌، مسافر های محترم که در حال درمان هستند در تمام شعبات کلاس های جهان‌بینی برگزار می‌شود که مکمل درمان جسم آن‌ها می‌باشد و امروز هم یکی از دستور جلسات آداب معاشرت هست و رهجویی که به کنگره می‌آید امروز در کنگره ۶۰‌، همین سی دی نوشتن هست که درس های زیادی به من می‌دهد‌، من در کنگره شصت سر جلسه می‌آیم و در اینجا نشسته تا یک کلمه یاد بگیرم‌، سی دی می‌نویسم که یک کلمه یار بگیرم‌، این کلمات در کنار هم قرار می‌گیرند و مشکل من حل می‌شود و این شخصی که در جلسه گارگاه آموزشی و لژیون حضور ندارد مطمئنا اون جهان‌بینی در ایشان ایجاد نمی‌شود و آن نحوه صحبت کردن‌، راه رفتن‌، لباس پوشیدن و سلام کردنی که در کنگره است‌، غذا خوردن و آداب معاشرت که در کنگره وجود دارد به او کمک می‌کند که جهان‌بینی وی تغییر کند‌، قبل از ورود به کنگره به طور مثال لباس خوشتیپ‌ و مرتب می پوشید لیکن در کنگره خوشتیپ و مرتب می پوشیم ولی لباس سفید و ساده‌‌، آستین کوتاه نمی پوشد‌، یقه اش را باز نمی‌کند. نحوه سلام کردن را یاد می‌گیرد‌، من خودم یک عمر زندگی کردم ولی بلد نبودم‌، حتی آداب معاشرت و غذا خودن را رعایت کنم‌، آداب معاشرت و سلام کردن با یک بزرگتر را بلد نبودم‌، در کنگره با راهنما بخاطر اینکه بزرگتر ما است باید از واژه شما استفاده کنم‌، از فعل جمع استفاده کنم یا اگر با یک خانم صحبت می‌کنیم هم همینطور‌، وقتی به یک اداره میروم؛ تا در نزده‌ام وارد نمی‌شوم و وقتی هم وارد شدم تا نگفته‌اند بنشیند‌؛ نمی‌نشینم‌، اگر اجازه نگرفته و بنشینی، شاید کارمند از شما خوشش نیاید و پیش خودش می‌گوید: عجب آدمی هست و کار شما را انجام نمی‌دهد و می‌گوید: برو فردا بیا‌، فردا می‌روی می‌گوید: روز بعدبیا ‌، این دیپلماسی که در کنگره ۶۰ وجود دارد‌، نحوه صحبت کردن من با هر شخصی متفاوت باید باشد‌، با کودک باید یک طور حرف بزنم‌، با دوستم باید یک طور حرف بزنم‌، با مادر یک طور و با همسر یک طور دیگر صحبت کنیم ولی اگر دیپلماسی را بلد نباشم صد درصد صدمه می‌بینیم و جهان‌بینی من ایراد پیدا کرده و ضربه می‌خورد. در کنگره۶۰ در کارگاه های آموزشی قرار می‌گیرم و روش زندگی کردن را به ساده ترین شکل یاد می‌گیرم. شاید مهرداد امیری بدترین آدم باشد ولی انرژی مغناطیسی کنگره۶۰ و کارگاهی آموزشی کنگره۶۰ و مکان کنگره۶۰ بر من تاثیر می‌گذارد لذا نظمی که رهجو دارد نشانه تعادل او می‌باشد و خیلی وقت ها رهجو دیر می آید و از او سوال می‌کنم کجا بودی؟ می‌گوید: سرکار بودم و وقتی کارت خوان را پیش او می‌بری میگوید که بیکارم! مکمل خدمتی که من در کنگره انجام می‌دهم حمایت های مالی است‌، حتی کمک می‌کند که حس من، روحیه من تغییر کند. انرژی من از صورتی به صورتی دیگر تبدیل بشود‌، اصل بقای انرژی ممنونم به صحبت‌های من توجه کردید.

 

تایپ: مسافر مجتبی (لژیون پنجم)

عکس‌، تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) خدمتگزار سایت 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .