ارتباط یعنی رابطه با جهان بیرون یا همان جهان طبیعت که شامل جهان فیزیکی و خاکی و همه موجودات و بهویژه انسان میشود و اینکه چه دیدگاهی نسبت به آن داریم و چگونه انجام میگیرد و جهانبینی ما نسبت به آن چگونه است. برقراری ارتباط از همان جهانبینی بیرون نشأت میگیرد و قسمتی از آن نیز به جهانبینی درون یعنی شناخت خود از نفس، عقل، حس، ذهن و ... مربوط میشود و هر دو مکمل یکدیگرند. همیشه به این نکته باید توجه کنیم که رابطه به این منتهی نمیشود که فقط روی خودمان متمرکز شده و به جهانبینی و شناخت درون بپردازیم، چرا؟ چون ما افرادی منفرد نیستیم؛ بلکه اجتماعی هستیم و همیشه تکامل در جمع صورت میگیرد. در ارتباط جمعی، بخشی مربوط میشود به جمع ما در کنگره، رابطه با راهنما، هملژیونیها و رهجویان دیگر و ...
بخش دیگر برمیگردد به رابطه با محیطهای بیرون و خارج از کنگره، در جمع خانواده، دوست، آشنا، همکار و .... حال باید بدانیم آیا آموزشهای ما از کنگره یا آموختههای شخصی به نحوه ارتباط ما با دیگران کمک میکند؟ آیا قانونی است که بخواهیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم؟ آیا باید تقسیمبندی داشتهباشیم یا اینکه برویم در خیابان و از هر کسیکه خوشمان آمد با او ارتباط برقرار کنیم و از هر کسیکه خوشمان نیامد کاری با او نداشتهباشیم؟ چگونگی برقراری ارتباط در روحیه و سلامت شخصی خودمان بسیار تعیینکننده است. اگر در برقراری ارتباط بدون تفکر عمل کنیم آسیبهایی وارد میشود که اگر یک زلزلهی هشت ریشتری صورت بگیرد، بلایی که از آن به ما میرسد قابل قیاس با آن بلا و آسیبی نیست که در برقراری این ارتباط به ما وارد میشود؛ قطعاً آسیب رابطه غلط بیشتر از آن زلزله میباشد.
در صحبتهایی که در این مورد شد هدف این بود که یک تقسیمبندی برای چگونگی ارتباط داشتهباشیم. ارتباط را اگر به صورت کلی در نظر بگیریم، انسان به صورت طبیعی باید احساس محبت، عشق و دوستی را در ارتباط و از همنوعان و موجودات دیگر و طبیعت دریافت کند. اگر در کسی این رابطهها و این دریافتها نباشد دارای نقص، کمبود و مشکل میباشد و باید فکری برای خود نماید؛ چون در وضعیت طبیعی اگر احساسات و آن پنج حس درست کار کنند بقیه مسائل هم در کنارش قرار میگیرد و همه موضوعات در سر جای خود قرار میگیرند. ارتباط فقط دریافت عشق و محبت تنها نیست، ارتباط باید همراه با شناخت باشد، اگر این صرفاً به تنهایی باشد و بدون شناخت انجام شود، این ارتباط خارج از حالت عادی است و قطعاً تخریب در حالت روان و احساس ایجاد میکند و ارتباطات بعدی همراه با ترس صورت میگیرد و به مرور به منزوی شدن انسان میانجامد و این نود درصد در انسان آسیب را به دنبال خواهدداشت. بیماریهای روانی، بیتعادلیها اصولاً در روابط نادرست و غلط انجام میگیرد. ارتباط برقرارکردن نیاز طبیعی انسان است و این نیاز در طیفهای مختلفی است.
انسانهایی که زیاد یکدیگر را میبینند و رؤیت میشوند، این دیدن و رؤیت شدن ممکن است به دلیل خواسته و نیازهای مشترک باشد. ذراتی که تحت یک جاذبه و در یک سطح و طیف انرژی هستند به محض اینکه انرژی تمام شد، آن رؤیت نیز تمام میشود. همکلاسی، استاد و شاگرد که به دلیل خواسته مشترک، زیاد یکدیگر را میبینند در لایهی اول این ارتباط قرار میگیرند که میتوان از آنها به عنوان آشنایان نام برد که باید آداب و ادب را نسبت به آنها رعایت کرد. لایهی دوم افرادی هستند که در فکر، اندیشه، طرز تفکر و عقاید در یک سطح و نزدیک به یکدیگر قرار دارند که این دسته میتوانند با یکدیگر طرح دوستی بریزند و به یکدیگر عشق بورزند و محبت کنند؛ اما اگر در همین طیف و لایه عدهای را در نظر بگیریم که در افکار و عقیده در خلاف جهت یکدیگر باشند و هممسیر با هم نباشند به فرض اینکه یک نفر عقیدهاش این باشد که درمان اعتیاد و تعادل در کنگره ذرهذره و به مرور با جهانبینی درست باید انجام پذیرد، برخلاف فردی که بگوید نه درمان فقط باید با اراده شخص و یکدفعه صورت بگیرد و نظراتش کاملاً بر خلاف او باشد، میشود گفت که در زمره دشمن است و میتوان آن را فقط به عنوان آشنایان در لایه و طیف اول جا داد و این در همه مسائل و موضوعات صادق است. میتوان آشنا، دوست و دشمن را تقسیمبندی کرد. برداری را در نظر بگیریم اگر افراد در جهت بردار باشند میتوان به آنها محبت کرد و دوستی و عشق ورزید و کسانی که در جهت مخالف و خلاف بردار باشند دارای اختلاف فاز هستند. دوستان اصطلاحاً در یک فاز از تفکر هستند و آشنایان نیز به دلیل داشتن اهداف و خواستههای مشترک دائم در ارتباط و رؤیت و دیدن یکدیگرند.
نویسنده: همسفر معصومه(ز) رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
رابطخبری ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
32